وقتایی که یه فیلم به کسی معرفی میکنم و طرف بعد از دیدنش خیلی از فیلم خوشش میاد یه جوری رفتار میکنم انگار فیلمو خودم ساختم
@vlog_ir
لازم نیست همهچیز را برای همه توضیح بدهیم معمولا کوتاهترین جملات، برای معاشرتها کفایت میکنند. گاهی بزرگترین اسباب پشیمانیِ آدمی، توضیحات اضافهایست که برای آدم ها داده است...
@vlog_ir
ما معمولیا مدیتیشنو این چیزا بلد نیستیم،
مدیریت بحران فقط چایی!
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر وقت پدرم خونه نبود نامادریم برادرش رو به جونم مینداخت یه روز از ترس به خونه همسایه پناه بردم ولی نامادریم پیدام کرد و به برادرش گفت منو...
عاشقانه ای برای زندگی
هر وقت پدرم خونه نبود نامادریم برادرش رو به جونم مینداخت یه روز از ترس به خونه همسایه پناه برد
چون خونشون نزدیک خونمون بود رفت و آمد سخت نبود ، ولی چون رابطه بابام و شوهر فرناز به خاطر یه موضوع پیش پا افتاده به هم خورده بود ماها رفت و آمد نداشتیم با این حال بابام با رفتن حامد هیچ مخالفتی نمیکرد ...
آرش میدونست اگه زودتر از ما برگردن اصفهان بازم رستم اذیتم میکنه و ایندفعه شاید بیشتر از قبل چون فهمیده بود من در موردش یه چیزایی به آرش گفتم ...
آرش با هر ترفندی که بود تونست خانواد شو راضی کنه تا روزی که بابام میاد و ما رو برمیگردونه اصفهان اونجا بمونن .
با خودم میگفتم کاش همه مردای اطرافم مثل آرش بودن نه دیوهایی مثل رستم و مسلم ...
عید اون سال خانواده زن داداش مژگان از یاسوج اومدن که به دخترشون سر بزنن که پسرشون صادق عاشق سمیه شد ، البته سمیه هم از پسره خوشش اومده بود ...
بعد از صحبت کردنِ بزرگتراشون و مطرح کردن قضیه ، قرار خواستگاری و بله برون رو گذاشتن ...
چند روز بعد از اومدنِ فامیلایِ زن داداش مژگان بابام اومد دنبالمون ، با اومدن بابام اصلا خوشحال نشدم ترجیح میدادم کنار آرش و سمیه بمونم ولی شدنی نبود ..
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
باید انقدر بچه پررو باشی که هر بار زندگی محکم زمینت زد با یه لبخند بلند شی و رو به روش بایستی.🤍🌿
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا کمک کن تا ذوقشو داریم به اون چیزی که میخواییم برسیم🤍🌿
@vlog_ir