فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخن_امامان
یک تجربه از زندگی متاهلی بگو دوستم 🌸
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
راه های ساده برای بهبود انرژی
🍃سالم خوری
🍃پیاده روی
🍃چرت زدن
🍃خوردن صبحانه
🍃خندیدن حتی مصنوعی
🍃نوشیدن آب بیشتر
🍃مصرف نان کامل و فیبر
🍃میان وعده سالم
@vlog_ir
10.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لکههای لباس رو اینجوری از بین ببر
🍃لکه خودکار
مقداری الکل به پارچه تمیز بزنین و روی لباس بکشید تا لکه از بین بره و بعد از اون، لباس رو بشورین
🍃لکه رنگ مو
آب و سرکه رو به طور مساوی باهم مخلوط کنین و روی لکه بریزین. بعد از نیم ساعت لباس رو با آب سرد بشورین
🍃لکه آدامس
مقداری یخ روی آدامس قرار بدین تا حسابی یخ کنه و بعد از اون با کمک یه مسواک آدامس رو از لباس جدا کنین
🍃لکه لوازم آرایشی
به پنبه مقداری الکل بزنین و روی لکه بکشین تا ببینین چطوری ناپدید میشه
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#همسرانه
⁉️ هدیه خانومم رو دوست نداشتم، چرا اخلاقش عوض شده؟
✅ حجتالاسلام گمار:
🔹 ضدحال زدن کار آدم خودخواهه....
⭕️ یه نکته مهم:
❓ گاهی یه رفتار کوچیک باعث میشه دل همسرتون بشکنه. اون با بیمحلی و گاهی سرد رفتار کردن میخواد شما رو متوجه کنه. پس مواظب تک تک رفتارهاتون باشید!
✅ البته بهتره خانومها به شوهرشون اشتباهش رو در شرایط مناسب بگن. خیلی از مردان متوجه علت تغییر رفتار همسرشون نمیشن متاسفانه!
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
[ ۶ مانتو که باید داشته باشی ]
🍃 مانتو کتی: تو همهی فصل ها میشه پوشید. هم برای استایل رسمی و هم برای استایل اسپورت کاربرد داره
🍃 مانتو سفید: مانتو سفید از واجبات کمد خانم های خوش تیپه! چون رنگ خنثی داره با همهی رنگا راحت ست میشه
🍃 شومیز: شومیز یه آیتم ضروری برای استایلته! برای مسافرت و کارهای روزمره خیلی کاربرد داره
🍃 مانتو عروسکی: این مانتو رو برای تولد، عروسی، مهمونی های خودمونی و دورهمی های دوستانه میتونین استفاده کنین
🍃 مانتو مشکی: خیلی راحت با همهی رنگ ها ست میشه و مناسب هر مکانی هم هست
🍃 مانتو با رنگ نود: به دلیل خنثی بودن این رنگ محدودیتی تو ست کردنش وجود نداره و هیچوقت از مد نمیافته
@vlog_ir
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج #قسمت۲وآخر
بعد از ازدواج بعضیا
خودشونو با قبل ازدواج شون مقایسه می کنن…
بنظرت قبل و بعد ازدواج چه فرقی داره ؟
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
" سرگذشت عاشقانه و واقعی فلک "
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
عاشقانه ای برای زندگی
............. لباسامو عوض کردم رفتم عمارت محسن رو پله های عمارت نشسته بود چشماش سرخ سرخ بود عین یه
مراسم تموم شد همه برگشتن مادر آقای تاجیک اومده بود اینجا میموند چند روز که پسرشو تو این شرایط سخت تنها نزاره و گندم همه سعیشو میکرد جلب توجه کنه ....
مرمرسلطان مادر آقا تاجیک زنی باهوشی بود همه چیز خوب زیر نظر داشت دو هفته گذشته بود محسن کوچکترین توجهی به من نداشت این بیشتر دلمو میسوزوند کمک دست جملیه بودم ولی عملا کاری نداشتم تو خونه ....گندم همه خوش خدمتی برا مرمرسطلان خانوم انجام میداد حتی پوشش و عوض کرده بود یادمه یبار دیدم کنار مرمرسلطان نشسته و گریه میکنه میگه خیلی دلتنگ حسین میشه کاری که هیچ وقت انجام نمیداد ولی مرمرسلطان ابرو گره کرده بود به جای ذل زده بود حرفی نمیزد ....
محسن میاومد میرفت اتاق مشترک خودشو اسما ساعتها اونجا میموند یه شبی که اونجا بود تموم جراعتو جمع کردم رفتم اتاقشون در زدم کنار تخت نشسته بود به آلبوم عکسش با اسما نگاه میکرد
سلام دادم سرشو بلند کرد چیزی نگفت رفتم نزدیکتر. رو صندلی نشستم گفتم منم دلم خیلی براش تنگ میشه انگار یه تیکه از وجودم رفته بغض کردم ....
محسن دستمو گرفت لبخندی زد گفت خیلی دوست داشت میگفت سهیلا عین مامانمه .... . بهش نگاه کردم گفت اسما هیچوقت مادرشو ندیده بود ولی تورو شبیه مادرش میدید به یاد مهربونیاش لبخندی زدم
ترسیده و آروم گفتم حس عذاب وجدان رهام نمیکنه اگه اون شب ......
محسن دستشو گذاشت روسرش اجازه نداد ادامه بدم گفت من خیلی بهش بدی کردم اون موقع که تازه عروسی کردم نمیزاشتم بیرون بره نمیزاشتم لباسی که دوس داره بپوشه نزاشتم درسش بخونه اجازه نمیدادم کلاس پیانو بره دلشو شکستم هزاربار ولی نفهمیدم اسما یه روزی اینجوری تنهام میزاره میره تو حسرتش میسوزم نگام کرد رفتم بغلش کردم بین هق هق مردانه اش گفت من خیلی پشیمونم سهیلا من خیلی دلم تنگش شده ...منم همراهش گریه کردم محسن از خاطراتش میگفت گاهی میخندید گاهی تلخ میخندید هیچچی مثل پشیمونی و دلتنگی و حسرت نیست در اتاق باز شد گندم که سعی میکرد لبخند بزنه گفت محسن جان خواهش میکنم بخودت بیا قرار نیست که با مرده هم بمیری .....بلند شدم رفتم پذیرایی دیگه نفهمیدم گندم چی گفت میز شام چیدم مرمرسلطان حرف نمیزد فقط نگاهم میکرد گفتم خانوم میز آماده اس تشریف بیارین با اقتدار بلند شد گفت محسن صدا کن رفتم اتاق اسما جون اونجا نبودن دلم یجوری شد شک افتاد بجونم با قدم های آروم رفتم اتاق گندم .....
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
#به_وقت_عاشقی
کاشکی میشد مثل عقربه ها برگردم
به کربلا هایی که قبلا سفر کردم..♥️
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
-میگفت..
اگه اهل ایمان پناهگاه حقیقی
خودِ «امامزمان‹عج›» رابشناسد
وبه آن پناه ببرند،
آیا امکان دارد که از آن ناحیه مـورد
عنایت واقع نشوند؟!
@vlog_ir