eitaa logo
معاونت فرهنگی تبلیغی حوزه علمیه خواهران استان سمنان
829 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
867 فایل
•| پشت صحنه تبلیغات دشمن را بشناسید/ رهبر |• 𑁍✨ #معاونت‌فرهنگی‌تبلیغی‌‌ #مدیریت‌حوزه‌علمیه‌خواهران‌استان‌سمنان https://eitaa.com/whc_farhangi_semnan ارتباط با راهبر ← @Banoo_komshikamar
مشاهده در ایتا
دانلود
گناه آرمان چه بود؟ امام خامنه‌ای: آن طلبه جوان و متدین و حزب اللهی، آرمان عزیز که در تهران زیر شکنجه به شهادت رسید و پیکر او را در خیابان رها کردند، چه گناهی کرده بود؟ 🌐@farhangi_whc_semnan
💠سازمان فضای مجازی بسیج استان سمنان برگزار می کند؛ 💻نخستین رویداد مجازی رسانه و تولیدات دیجیتال📱 🎁 با اهدا جوایز ارزنده و تقدیر از تولیدات برتر 💥راهیابی منتخبین به مرحله کشوری 🌐جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر در کانال های زیر: 1️⃣سمنان: @Roydad_semnan(ایتا و تلگرام) 2️⃣شاهرود:@shahrood48(ایتاو تلگرام) 3️⃣دامغان:@Damghan48 (ایتاو تلگرام) 4️⃣گرمسار: @garmsar48 (ایتا و روبیکا) 5️⃣مهدیشهر: @roydad_mahdishahr (ایتا) 6️⃣میامی: @mayamey48 (ایتا، تلگرام و روبیکا) 7️⃣سرخه: @sorkheh_48 (تلگرام و روبیکا) 8️⃣آرادان: @Aradan48(تلگرام و ایتا) ⏱ارسال مهلت آثار: تا 20 آبان ماه 1401 📎شرکت کنندگان محترم، جهت ثبت‌ آثار خود به وب سایت https://people.bsjmajazi.ir/ مراجعه بفرمایید. 🌐@farhangi_whc_semnan
معاونت فرهنگی تبلیغی حوزه علمیه خواهران استان سمنان
#برای_شهیدم_شهیدت_شهیدامون #مرد_غیرت_اقتدار #شهید_طلبه 🥀 با این کارا شهادت میاد سراغت، لازم نیست
🔴 دلنوشته‌‌ی مادر یک طلبه برای مادر آرمان   اولین بار که می‌شنوی فرزندت، پسر است، حس عجیبی داری. لبخندی روی لبانت می‌آید. ته دلت غنج می‌رود. حس می‌کنی تکیه‌گاه جدیدی پیدا کردی. همانطور که اگر دختر باشد خوشحال می‌شوی که انیس و مونسی پیدا کردی. پسرت جلوی چشمانت بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و هر لحظه، نگرانی‌هایت هم با او بزرگ‌تر!  شیطنت‌ها و ظرف شکستن‌هایش را زیر سبیلی رد و خودت را قانع می‌کنی که اقتضاء پسر بودنش است.  لحظه به لحظه بد و خوب را یادش میدهی. نگرانی که در کوچه و خیابان به کسی زور نگوید. راه خطا نرود. حرف ناجور نگوید و نشنود. بار اول که مشکی می‌پوشد و دست پدرش را می‌گیرد و مسجد و هیئت می‌رود، ذوق مرگ می‌شوی که: «خدایا شکرت! پسرم راهش را پیدا کرد». در چشم بر هم زدنی، دبستانی می‌شود و بعد، دبیرستانی. قد می‌کشد و صدایش دو رگه می‌شود و موهای صورتش، معصومیت پسرانه‌اش را دو چندان می‌کند. ولی باز نگرانی! نمی‌دانی کدام مسیر را در پیش می‌گیرد! در نماز روز و شبت دعا می‌کنی: «خدایا! بهترین راه را برایش مقدر فرما!» روزی از خواب بیدار می‌شوی و میبینی راهش را پیدا کرده. عشقش شده حوزه و علم و کتاب و امام حسین(علیه السلام). ته دلت می‌لرزد! با خود می‌گویی می‌توانست مهندس یا دکتر شود اما حالا ... .  حالا اصرار می‌کند بر راهی که روشن است، اما سخت. راهی که پایان ندارد. نه علمش، نه معنویتش، نه اخلاق و نه عرفانش. مسیر حوزه، بی‌نهایت است! به چشم خود میبینی پسرت راه سختی را انتخاب کرده، راهی که شاید محرومیت‌های فراوان دنیوی برایش به ارمغان بیاورد، اما دلخوشی که ذخیره آخرت خوبی پیدا کردی. حال، پسرت را در قامت طلبه‌ای میبینی. حجره‌دار می‌شود. از شنبه تا چهارشنبه، تنها تلفنی می‌توانی با او صحبت کنی. عصر چهارشنبه اما در فکری! در فکری این دو روزی که درکنار تو و خانواده است، چطور اوقات خوشی برایش فراهم کنی؟ در فکری حداقل این چند وعده در کنارت، غذای مورد علاقه‌اش را بخورد.  از در که می‌آید، چپ و راست صورتش را نگاه می‌کنی و دنبال بهانه‌ای که با او حرف بزنی. ... هنوز از طلبه شدنش چیزی نگذشته که آسمان شهرت سیاه می‌شود. اغتشاش و درگیری و ناامنی شهر را فرامی‌گیرد. مشتی اراذل و اوباش به بهانه‌های واهی، امنیت را نشانه می‌گیرند. حالا و هر لحظه، دلشوره سالم رسیدن فرزندت را داری.  اما پسرت! پسرت ته دلش قرص است. می‌خواهد در قامت طلبه ای بسیجی‌ برقرار کننده آرامش و امنیت باشد. برای دختران، برای زنان و برای مردم سرزمینش! در دلت به داشتن چنین پسری افتخار می‌کنی، اما ... .  میوه دلت، دست خالی به میدان رفته! بی خبر از همه جا می‌گویی: «خدایا! دسته گلم را به تو می‌سپارم! جگر گوشه‌ام را سالم به خانه برگردان!»  لحظات به کندی می‌گذرد. خبری از دسته گلت نیست! زنگ تلفن به صدا در می‌آید... آقای علی وردی! پسرتان مجروح شده .... آسمان بر سرت خراب می‌شود.  تا به بیمارستان برسی، نفسی برایت نمی‌ماند. می‌فهمی آرمانت از دنیا رفته، اما دوباره احیاء شده. قلبش می‌زند. نفسی چاق می‌کنی. نور امید در دلت روشن می‌شود: «پس انشاءالله زنده می‌ماند». هنوز شبی نگذشته که فیلم شکنجه‌ی جگر گوشه‌ات در فضای مجازی پخش می‌شود. هر کس می‌بیند، می‌گوید: «وای بر حال مادرش! کاش مادرش نبیند و نداند و ...» دو روز، تنها دو روز فرصتی‌ست که خدا برای آمادگی شهادت فرزندت می‌دهد.  و سرانجام ... و سرانجام، روح مطهر آرمان بیست و یک ساله‌ات به آسمان عروج می‌کند. او به آرزویش می‌رسد اما کاخ رؤیای تو برای دامادیش همراه هزاران آرزوی دیگری که برایش داشتی، فرو می‌ریزد. داعش‌صفتان زمان، تاب تحمل معصومیت پسرت را نداشتند! حال در دل زمزمه می‌کنی: «میون خاک و خونی! تو ای ماه جوونم! مثه موهات، پریشونم! آروم آروم می‌ذارم من، صورت رو صورت ماهت! دعا کن جون بدم اینجا، میاد مادر به همراهت! چه دلگیره، بی تو دنیا! که می‌میره بی تو مادر!» و این چنین روضه علی‌اکبر(علیه السلام) و روضه تنهایی سیدالشهداء(علیه السلام) در گودال قتلگاه، بعد از 1400 سال، برایت زنده می‌شود! 🌐@farhangi_whc_semnan
‏ما نسل اندر نسل مجروح جنایت های امریکا هستیم. دو جانباز از دو نسل در آغوش هم.. لبیک یا حسین 🌐@farhangi_whc_semnan
🌷 آرمان عزیز 😔 این جوان مومن و متعهد چه گناهی کرده بود؟ 🤔 چرا مدعیان حقوق بشر، این‌ها رو محکوم نکردن؟ 🌐@farhangi_whc_semnan
عیدتوون مبارڪ باشہ ان‌شاءالله💛✨ 🌹@farhangi_whc_semnan
حضرت‌ هادی و حضرت عسکری'علیهما‌‌السلام' در همان شهر سامرا که درواقع مثل یک پادگان بود، یک شهر بزرگِ آن‌چنانۍ نبود؛ پایتخت نوبنیادی بود که [سُرّ من رأی]؛ سران و اعیان و رجالِ حکومت و به قدرۍ از مردم عادی که حوایج روزمره را برطرف کنند، در آن جمع شده بودند، توانسته بودند این همه ارتباطات را با سرتاسر دنیاۍ اسلام تنظیم کنند. حضرت‌آقا [۱۳۸۲/۲/۲۰] 🌹@farhangi_whc_semnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لنگر زده پهلوی تو کشتی هدایت؛ وقتی پدرت هادی و مهدی پسرت شد!❨❤️🌿❩ 🌹@farhangi_whc_semnan
هر چند که رسم است بگویند تبریک پسر رابه پدر ها میلاد پدر بر تو مبارک ای آمدنت رأس خبرها ❤️ 🌹@farhangi_whc_semnan