این روز ها برخلاف همیشه من برای حافظ حرف میزنم و اون گوش میکنه
نقاشی ها من را روی کاغذ پیاده میکنند و با مداد ها روانم را طرح میزنند
آینه لکه دار شده و من خودم را از بین صفحات کتابی که تو دوست داری ورق میزنم.
بوی عطر رز با میخک و زنجبیل ترکیب میشه و من زیر آفتاب آهسته راه میرم، نیمه شب ها بیدارم و روز ها ناهارم را بعد از غروب خورشید میخورم، این روز ها درونم کلاه دوز دیوانه ی سرزمین عجایب زندگی میکنه، آلیس، کجایی؟
هدایت شده از جنگل نمی خواهد بمیرد.
هیچ شیری به گورخری حمله نمیکنه چون عقایدشون به هم نمیخوره
هدایت شده از "اَشعارِمَن"
گر بدانم با غزلهایم خوشی ، هر طور هست
میشوم "حافظ" ، "نظامی" ، "شهریارَت" تا ابد