🔮🎷ادامه از "تئوری میدان گرانش و نسبیت عام"
اثر بزرگ ریمان، تقریبأ خط به خط، جایگاه واقعی خود را در اصل انیشتین پیدا کرد. حال، تفسیر مجدد فیزیکی سخنرانی مشهور ریمان در سال 1854، نسبیت عام نامیده می شد و معادلات میدان انیشتین در زمره بزرگترین ایده های تاریخ علم قرار داشتند.
از یادداشت های قبل به یاد داریم که کار مهم ریمان، معرفی "تانسور متریک" بود، میدانی که در تمام نقاط فضا تعریف می شود. تانسور متریک فقط یک عدد نیست بلکه در هر نقطه فضا، شامل مجموعه ای از ده عدد می باشد. راهکار انیشتین، پیروی از کار ماکسول و نوشتن تئوری میدان گرانش بود.
هدف از جستجوی ریمان برای یافتن میدانی جهت توصیف گرانش، عملأ در صفحه اول سخنرانی وی دیده می شد. در حقیقت تانسور متریک ریمان، بطور دقیق میدان فاراده برای گرانش بشمار می رفت!
وقتی معادلات انیشتین بطور کامل برحسب تانسور متریک ریمان بیان می شوند، زیبایی خاصی بخود می گیرند که قبلأ در فیزیک دیده نشده بود. "سابرامانیان چاندراشکار"، برنده جایزه نوبل، آن را "زیباترین تئوری موجود تا به حال" نامید.
ادامه دارد...
@wittj2
🔮🎷بخش پایانی " تئوری میدان گرانش و نسبیت عام"
تئوری انیشتین چنان ساده و در عین حال، چنان توانمند است که فیزیکدانها اغلب از اینکه چرا این تئوری بهاین اندازه خوب کار میکند، متحیر میشوند.
ویکتور ویسکوف، فیزیکدان دانشگاه MIT در اینباره گفته است:" این موضوع به این میماند که یک فرد بیسواد از یک مهندس در مورد چگونگی کار ماشین بخار سوال میکند؛ مهندس بهطور دقیق، مسیر عبور بخار و ورود به موتور و بقیه موارد را برای این فرد توضیح میدهد و در آخر فرد بیسواد میگوید: خوب، من تمام موضوع را فهمیدم، اما نمیدانم اسب کجاست؟ این همان چیزی است که من درمورد نسبیت عام درک میکنم. با اینکه تمام جزئیات را میدانم و اینکه بخار کجا میرود و چه میکند ولی هنوز مطمئن نیستم بدانم اسب کجاست."
با نگاهی به گذشته میبینیم که ریمان، شصت سال قبل از انیشتین، چقدر به کشف تئوری گرانش نزدیک شده بود. ابزار ریاضی کامل در سال 1854 موجود بود. معادلات او برای توصیف دشوارترین مسائل مربوط به درهم پیچیدگی فضا زمان، در هر بعدی، به حد کافی توانایی داشتند ولی او فاقد تصویر فیزیکی (اینکه ماده-انرژی انحنای فضا-زمان را معین میکند) بود که انیشتین آن را در اختیار داشت.
@wittj2
🔮🎷اتساع زمان گرانشی که توسط اینشتین مطرح شد به طور مثال می گوید که هر چه جسمی از زمین و اثر گرانشی اش دورتر باشد، زمان نیز کندتر می شود.
@wittj2
🔮🎷"بدعت کوانتومی"
در سال 1925 بهناگاه تئوری جدیدی پا به عرصه گذاشت. این تئوری با سرعتی برقآسا، مفاهیمی را که درباره ماده از زمان یونانیان باستان مورد ارج و قرب بودند را کنار نهاد. تئوری مذکور تقریباً به آسانی، مسائل زیادی را که مدتهای مدیدی، فیزیکدانان را مشغول ساخته بود، حل نمود. (ماده از چهچیزی ساخته شده؟ چهچیز موجب یکپارچه بودن آن میشود؟ چرا ماده به شکلهای بینهایت متنوعی مانند گاز، فلز، سنگ، مایع، بلور، سرامیک، شیشه، رعدوبرق، ستارگان و غیره ظاهر میگردد)
تئوری جدید مکانیک کوانتومی نامیده شد و اولین فرمولبندی فراگیری را که با آن اسرار اتم آشکار گردید، بهما ارائه نمود. دنیای زیراتمی که زمانی برای فیزیکدانها قلمرو ممنوعه بشمار میرفت، حال اسرارش را در اختیار میگذاشت.
برای درک سرعتی که این انقلاب، رقیبان خود را به کناری نهاد، یادآوری میکنیم که در اوایل دهه 1920 هنوز برخی دانشمندان درباره وجود اتمها، کاملاً محافظهکارانه برخورد میکردند. آنها چیزی را که مستقیماً قابل رؤیت و قابل اندازهگیری در آزمایشگاه نبود، انکار میکردند. اما تا سالهای 1925 و 1926، "شرودینگر" و "هایزنبرگ" و دیگران، توصیف ریاضی تقریباً کاملی از اتم هیدروژن را ارائه نمودند. آنها قادر بودند با دقتی بسیار بالا، تقریباً تمام خصوصیات اتم هیدروژن را به کمک ریاضیات محض توضیح دهند.
ادامه دارد...
@wittj2
🔮🎷بخش پایانی "بدعت کوانتومی"
تا سال 1930 فیزیکدانهای کوانتوم، مانند پاؤل دیراک، اظهار مینمودند که تمام شیمی میتوانست از اصول اولیه مشتق شود. آنها این ادعای جسورانه را مطرح نمودند که اگر زمان کافی در اختیار ماشین محاسبهگر قرار دهند، میتوانند تمام خواص شیمیایی ماده موجود در جهان را پیشبینی کنند. از نظر آنها شیمی دیگر جزء علوم پایه نبوده و از این پس میتوانست بعنوان "فیزیک کاربردی" در نظر گرفته شود.
ظهور شگفت انگیز مکانیک کوانتومی، نه تنها توأم با توضیح مشخص خصوصیات عجیب دنیای اتمی بود، بلکه تا مدتها، کارهای انیشتین را نیز، تحت شعاع قرار داد. یکی از اولین قربانیان انقلاب کوانتومی، تئوری هندسی انیشتین در مورد جهان بود. کمکم فیزیکدانان شروع به زمزمه کردن در اینباره نمودند که انیشتین به پایان خط رسیده است و انقلاب کوانتومی باعث کنار گذاشته شدن وی شده است. نسل جوانتر، بجای مطالعه تئوری نسبیت، به مطالعه آخرین مقالات نوشته شده درباره کوانتوم هجوم میآوردند. حتی اپنهایمر، مدیر مؤسسه مطالعات پیشرفته، بطور خصوصی به دوستان نزدیک خود اعتراف نمود که کار انیشتین قدیمی شده و امیدی برای کار وی نمیرود. انیشتین نیز کمکم خودش را "یک موضوع قدیمی و فراموششده" میپنداشت.
@wittj2
🔮🎷شکسته شدن شاه کلید عرفان حلقه
✍یکی از مهمترین موضوعاتی که در فرقه حلقه مطرح میشود شبکه شعور کیهانی است. اهمیت این موضوع در سلوک پوشالی حلقه به حدی است که میتوان از شبکه شعور کیهانی، به عنوان شاه کلید این فرقه نام برد. شبکه شعور کیهانی در فرقه حلقه به «مجموع هوش، خرد و شعور حاکم بر جهان هستی است که به آن آگاهی نیز گفته میشود.»
✍ داشتن خرد و آگاهی، یکی از امتیازات منحصر به فرد انسان نسبت به دیگر جانداران است تا بتوان از او به عنوان اشرف مخلوقات نام برد.
✍با این که فرقه حلقه، طبق ادعای شعور کیهانی طرفدارن خود را پرچم دار خرد و آگاهی میداند اما عملکرد اخیر آنها باعث پوچی این ادعا شده است.
✍شکسته شدن شاه کلید عرفان حلقه با استفاده ابزاری گروههای معاند از اندک طرفدارن باقیمانده فرقه حلقه و اقدام نابهنجار هواداران محمد علی طاهری در آسیب رساندن به فضای شهری از طریق شعارنویسی روی دیوارها و نقاشی چهره سرکرده در نقاط مختلف و نمایش تصاویر مربوط به این هنجارشکنیها، نشان از بین رفتن خرد و آگاهی در این فرقه دارد.
✍خبری که در سایت وابسته به این فرقه درج شد و ثابت کرد با شکسته شدن شاه کلید این فرقه و از بین رفتن خرد و آگاهی، تخریب اموال عمومی، عملی روشنگرانه خوانده میشود تا شاهد تسلط گروههای معاند و قدرتهای استکباری بر اعضای این فرقه باشیم.
@wittj2
🔮🎷راه و بي راهه (1) ـ تحليلي بر عرفان هاي نوظهور
عنوان و نام پديدآور : تحليلی بر عرفان های نو ظهور/ مولف حمزه شریفی دوست؛ تنظیم و نظارت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، معاونت مطالعات راهبردی- اداره مشاوره و پاسخ.
مشخصات نشر : قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، دفتر نشر معارف ، ۱۳۹۰.
مشخصات ظاهری : ۴۸ ص. : مصور. ؛
فروست : راه و بی راهه ؛ ۱.
شابک : ۷۰۰۰ ریال 978-964-531-378-2 :
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
سرشناسه : شریفی دوست، حمزه
موضوع : عرفان -- دفاعیه ها و ردیه ها
شناسه افزوده : نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهه . معاونت مطالعات راهبردی. اداره مشاوره و پاسخ
شناسه افزوده : نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهه . دفتر نشر معارف
رده بندی کنگره : BP۲۹۵/۲ /ش۴ت۳ ۱۳۹۰
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۸۶
شماره کتابشناسی ملی : ۲۶۳۴۶۳۵
مقدمه
«پرسش گرى» از آغاز آفرينش انسان، رخ نمايى كرده؛ بر بال سبز خود، فرشتگان را فرانشانده؛ بر برگ زرد خود شيطان را فرونشانده و در اين ميان، مقام آدميت را نشان داده است. آفتاب كوفه چه زيبا فرموده است: «مَن اَحسَنَ السّؤال عَلِمَ و من عَلِمَ اَحسَنَ السّؤال».
هم سؤال از علم خيزد هم جواب
همچنان كه خار و گُل از خاك و آب
آرى! هر كه سؤال هايش آسمانى است، دانش و بينش پاسخش خواهد بود. پويايى و پايايى «جامعه» و «فرهنگ»، در گرو پرسش هاى حقيقت طلبانه و پاسخ هاى خِردورزانه است.
از افتخارات ايران اسلامى، آن است كه از سويى، سرشار از جوانانى پاك دل، كمال خواه و پرسش گر مى باشد و از ديگر سوى، از مكتبى غنى برخوردار است كه معارف بلند آن، گواراى دل هاى عطشناك پرسش گر و دانش جو است.
اداره مشاوره و پاسخ معاونت مطالعات راهبردى نهاد، محفل انسى فراهم آورده است، تا «ابر رحمت» پرسش ها را بر «زمين اجابت» پذيرا باشد و نهال سبز دانش را بارور سازد. ما اگر بتوانيم سنگ صبور جوانان انديشمند و بالنده ايران پرگهرمان باشيم، به خود خواهيم باليد.
برکسي پوشيده نيست که امروزه خستگي از شلوغي زندگي ماشيني و فشار سلطه و تبعيض استکبار جهاني، رفته رفته جامعه انساني را بحران زده مي کند. از اين رو گرايش به معنويت به ويژه در مجامع علمي و در ميان دانشجويان رو به فزوني است، اما در اين ميان گاهي «راه و بيراهه» به هم آميخته مي شود و رهزن هاي خود را «صراط مستقيم» جلوه مي دهند.
آنچه پيش رو داريد، گامي است هر چند مختصر در راستاي آشنايي با عرفان هاي نوظهور که توسط فرهيخته حوزه و دانشگاه حجت الاسلام حمزه شريفي دوست (زيد عزّه) تهيه و تدوين شده است.بر آنيم با توفيق خداوند، به تدريج ادامه اين مجموعه را تقديم شما خوبان كنيم. پيشنهادها و انتقادهاى سازنده شما، راهنماى ما در ارائه شايسته و پربارِ مجموعه هايى از اين دست خواهد بود.
در پايان از تلاش هاى مخلصانه همكاران اداره مشاوره و پاسخ، به خصوص حجت الاسلام والمسلمين صالح قنادى(زيدعزّه) كه در بازخوانى و آماده سازى اين اثر تلاش كرده اند، تشكّر و قدردانى مى شود. دوام توفيقات اين عزيزان را در جهت خدمت بيشتر به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) و ارتقاء فرهنگ دينى جامعه - به ويژه دانشگاهيان -
از خداوند متعال مسئلت داريم.
اللّه ولى التوفيق
معاونت مطالعات راهبردى نهاد
تحليلي بر عرفان هاي نوظهور
حقيقت آن است كه سرشت حقيقت جوي آدمي، در پي رسيدن به «معنويتي» است که او را براي هميشه قانع و آرام کند.
دنياي امروز اين عطش را به خوبي دريافته اما در عمل نسخه هايي که عرضه مي شود، از آن جا که جنس نياز را درنيافته اند، فقط خاصيت تسکين داشته اند و نتيجه اين شده که نيازمندان به سمت «بيراهه» و «سراب» به پيش مي تازند
اين روزها در كشور ما نيز «بازار واردات» عرفان ها تا حدودي گرم است. عرفان هاي شرقي مانند بودا، ساي بابا و عرفان هاي غربي مثل: اشو، کوئيلو، اکنکار و عرفان سرخ پوستي و گروهي محصول داخل اند مانند: صوفيان گنابادي، نعمت اللّهي، عرفان حلقه و...
تنوّع معنويت خواهي جديد به گونه اي است که «ميلتون» ـ محقّق اديان جديد ـ از 2000 فرقه جديد معنويت گرا، فقط در آمريکا نام مي برد.
تأسف بارتر اين که به نام معنويت خواهي، «جدايي دين از عرفان» و تفکيک «ديانت از معنويت» را شعار مي دهند و نه فقط ديانت که گاهي ارتباط معنويت با خداگرايي هم انکار مي شود.پاره اي از عرفان ها، خاستگاه ديني دارند، مانند: عرفان مسيحي و پاره اي ديگر انسان گرا محسوب مي شوند، مثل: بوديسم، هندويسم و... پاره اي طبيعت گرا هستند مانند: شَمَنيسم، اما هر کدام به نوعي «بيراهه» رفته اند.امروزه ايده اي ماورائي با نام «قانون جذب» نيز رواج يافته است. با «فرضية راز» همه چيز را در تصويرسازي ذهني خلاصه مي شود؛ در حالي که در اعمال ديني؛ قصد، قول و فعل هر کدام سهمي در عمل دارند.به اعتقاد مناديان جذب، آداب ديني از اين نظر مهم و قابل توجهند
@wittj2
که مي تواند به فکر تمرکز دهد، نه از اين جهت که ارتباط با خالق است و روح بخش است! دعا چون مقدمه تجسّم و تمرکز است در نگاه آن ها اهميت پيدا مي کند، نه چون خودش ابزاري مستقل در خدمت تعالي انسان است. ايشان دعا را تنها راهي براي تجسّم خواسته ها و تمرکز فکر مي دانند و ارتباط معنوي با پروردگار را ناديده مي گيرند.
معنويت هاي تک بُعدي
از معنو يت هاي کهن که بگذريم، کليدي ترين نکته درباره جنبش هاي معنوي جديد اين است که اين جريان ها نيامده اند که به داد فطرت حقيقت خواهي و خداطلبي انسان برسند، بلکه آمده اند تا بشر خسته از زندگي ماشيني را آرام کنند و روان ناآرام او را تسکين دهند. به عبارتي آمده اند تا انسان مُدرن را با فرهنگ و تمدن جديد غربي سازگاري دهند و تحمّل او را براي پذيرش وضع موجود بالا ببرند. بنابراين در اين بازار «يافتن حقيقت» اهميتي ندارد بلکه «تحصيل آرامش» مهم است و همة برنامه هاي به ظاهر معنوي و آيين ها و آداب ها براي «حلّ مشکلات موجود» طراحي شده اند نه براي تکامل و رشد.
«دالايي لاما» در جواب اين سؤال که «بزرگترين آرزويتان چيست؟» مي گويد «خوراکي خوش و خوابي راحت» . اين سخن هرچند در ابتدا خوشايند به نظر مي رسد اما پس از درنگي، حقيقت اين سخن نمايان مي شود و زندگي اين جهاني و خوشي مادي، خود را به عنوان آرمان هاي متعالي نشان مي دهد. او مي گويد «امکان دارد کسي با پذيرش خدا آرامش يابد و ديگري با انکار خدا، هر کسي بايد دنبال داروي مناسب خود باشد!!»
عرفان هاي جديد، بسياري از ارزش هاي انساني را براي تحصيل آرامش، به قربانگاه مي برند.
«فالون دافا» معتقد است: «تلاش براي نجات مظلوم، خيانت به اوست؛ چرا که مانع پاک شدن او شده اي و اصولاً اگر به کسي ظلم شود او در حال تهذيب نفس به سر مي برد و مظلوم همان کسي است که در زندگي هاي پيشين خود ظالم بوده است!!»
«وين داير» در دستوري خطرناک، به ظاهر صلح را تبليغ مي کند. اما مخالفت با جنگ و ترور را ضدمعنويت مي خواند و مي گويد: «به جاي اينکه عليه تروريسم و جنگ ابراز انزجار کنيد، طرفدار صلح باشيد ... اگرشما عليه چيزي باشيد و با آن دشمني نماييد، نفاق و اختلاف در ضمير شما نقش خواهد بست... عليه هر چيزي که بايستيد همان چيز عليه شما خواهد ايستاد...» .
وين داير به نام «عرفان»، شعار «حمايت از صلح، نه مخالفت با جنگ و ترور» سر مي دهد! به نظر شما کدام گروه از اين عرفان سود خواهد برد؟ مستضعفين يا چپاولگران؟! روشن است که اين عرفان به سود صهيونيست جهاني و و حاميان غربي آن ايفاي نقش خواهد کرد.
مديتيشن
در بسياري از عرفان ها عملي به نام مديتيشن مطرح است که در راستاي آرامش بخشي به مخاطب به کار گرفته مي شود. مديتيشن مدل ها و فرمول هاي مختلف دارد و از هر کدام تأثير خاصي انتظار مي رود و اساتيد مديتيشن هر کدام را با هدف خاصي توصيه مي کنند. امروزه آن چه در مديتيشن و مراقبة هندي مطرح است، «ذهن گرايي» است. آن چه در فرايند ذهن محوري نقص محسوب مي شود «تک نگري» است. از آن جا که در مديتيشن و خلوت گزيني هندي، بايد با تمامي افکار و خيالات مزاحم، عادي برخورد کرد و فقط شاهدِ رفت و آمد افکار بود و به عمليات نظاره، بسنده نمود؛ نظاره گر بايد همه چيز را غيرواقعي ببيند و همه امور را با خود بيگانه فرض کند و با «عينک وهم» به همه چيز بنگرد، چرا که اگر قرار باشد با اخبار و رويدادها، جدي برخورد کرد و حساسيت به خرج داد؛ در آن صورت «نظاره گري محض» اتفاق نمي افتد. هرچند آن چه از ناحيه شاهد اتفاق مي افتد، «بي تفاوتي» در برابر پديده هاي خارجي است، اما در حقيقت، دادن راي موافق به هر چيزي است که در عالم خارج اتفاق مي افتد. چرا که ناظر قصد مقابله با هيچ چيزي را ندارد و خوب و بد همه مي آيند و مي روند و او فقط بايد خود را دور نگهدارد و خويشتن را در معرض قرار ندهد. نتيجه چنين تعاملي با واقعيات دنياي خارج، دادن رأي ممتنع به همه چيز و کنار کشيدن از هرگونه رفتار اصلاحي در عرصه اجتماع است. روشن است آن چه با اين توصيف در نهايت رقم مي خورد؛ «عدم احساس مسئوليت» در برابر ديگر انسان ها و از بين رفتن «روح همدردي» با ديگران است.
تک محوري در عرفان ساحري که به خاطر توجه ويژه به نيروهاي طبيعت «عرفان طبيعت گرا» نام گرفته است، به گونه اي پررنگ مطرح است. دستاورد اين آيين فراموش کردن آن دسته از قواي معنوي انسان است که مستقيم با طبيعت و کشف طبيعت ارتباط پيدا نمي کند. يعني تنها آن دسته از گرايش هاي معنوي انسان که مي تواند به طور مستقيم در وحدت با طبيعت و تسلط بر نيروهاي طبيعي و فوق طبيعي به کار آيد در عرفان ساحري مورد توجه است و ديگر گرايش هاي ماورايي انسان حتي مورد اشاره هم قرار نمي گيرد از همين روي مفاهيمي مانند عشق، محبت، خدمت به مردم، عبادت و مراقبه که در ديگر عرفان هاي نوظهور صفحات و اوراق زيادي را به خود اختصاص داده است در عرفان ساحري فراموش شده اند.
@wittj2
همه فضايل روحي در آيين هاي جادويي و نگرش هاي آميخته با اوهام خلاصه مي شود.
شيطان و جادو در عرفان هاي جديد
امروزه اگر از سر تصادف کسي در طلب رسيدن به قدرت هاي ماورايي برآيد و بخواهد کشف و شهود را تجربه کند او را به افسون و جادو سوق مي دهند يا تسخير طبيعت را پيش مي کشند و يا ارتباط با ارواح و جن را پيشنهاد مي کنند و يا اصلاً راهي را فر روي او قرار مي دهند که اصولاً خدا به عنوان قدرت مغلوب و شکست خورده معرفي مي شود و «غلبة شرارت و پليدي بر نور و نيکي» به عنوان اصل مسلّم عنوان مي شود و بالاتر اين که مي گويند: لازم است تسليم قدرت غالب (شيطان) شد تا بتوان از قدرت هاي شگرف شيطان و نيروهاي معنوي او در جهت تسليم ديگران و پيشبرد اهداف خود سود جست.
جادو به گونه اي پررنگ در معنويت هاي نوين مطرح است. سنت جادوگري از سنت هاي کهن است که ريشه در رويارويي با آيين هاي توحيدي دارد. در قرآن اين عمل مورد نکوهش قرار گرفته و در روايات شيعي در مرتبة انکار خدا از آن ياد شده است. در مسيحيت از جادوگري به عنوان نوعي کفر نام برده شده است. اين عمل هرچند مي تواند واقعي باشد اما بهره اي از حقيقت (اثر تربيتي و تعالي بخش) ندارد.در تلمود، گنجينه ديني کهن يهود، جادوگر مجرم و محکوم است؛ زيرا که از اوامر تورات مي گذرد در حالي که شعبده باز با وجودي که تأييد نمي شود مجرم نيست و هر نوع سحر و جادو و فالگيري به شدت تقييح و محکوم شده است تا جايي که در تلمود، جادوگري از اعمال مخصوص بت پرستان شده است؛ لکن با همه تلاش هايي که از جانب پاره اي از علماي يهود براي از ميان بردن سحر و جادو به عمل آمد، اين خرافات در بين مردم عوام در يهود نفوذ کرد.
در آيه هاي 10 و 20 از فصل هجدهم سفر تثنيه، صورت هايي از اعمال سحر و جادو که ميان بت پرستان آن زمان معمول بوده است، ارائه شده و تورات فرزندان اسرائيل را از چنين اعمالي منع کرده است.در عرفان هاي جديد به جاي پيامبران، عارف نماهاي عصر جديد قرار دارند و به جاي «منجي» و «موعود» اموري مثل «جن گير»، «جادوگر» «مرتاض» معرفي مي شود. از نشانه هاي افول معنويت حقيقي در عصر جديد، همين بس که پائولو کوئيلو که آثارش در ميان برخي کشورها مورد استقبال قرار گرفته است؛ دو کتاب درباره جادوگري به نام هاي: بريدا و والکير ي ها دارد و و مهم ترين کتاب خود يعني کيمياگر را به استاد جادوگري اش تقديم کرده است و البته يک کتاب در باب روسپي گري و فاحشه گري به نام «يازده دقيقه» نگاشته است!! و با اين وضعيت خود را از پيشکسوتان حوزه معنويت و عرفان مي داند!!
شريعت ستيزي و توليد شريعت
در عرفان هاي جديد هر چند دين و مذهب و «شريعت» جايگاهي ندارد؛ اما از رفتارهاي دوگانه و شگفت آور اين عرفان ها اين است که از يک طرف احکام عبادي و عبادات رايج در اديان را محکوم مي کنند از طرف ديگر خود عبادت هاي جديد و ويژه با آداب خاص به پيروان خود آموزش مي دهند!! مثلاً در مکتب اکنکار شريعت کنار گذاشته مي شود اما روزة روز جمعه لازم شمرده شده!! به اين صورت كه فرد در خانه بنشيند و از اجتماع كناره گيرد و ذهن خود را بر استاد زنده اك متمركز كند و فقط به فکر او باشد. در مرام اشو مراقبه-هايي با آداب خاص و اوقات خاص تبليغ و توصيه مي-شود.در عرفان هاي جديد هر چند مسجد و حسينيه و معبد و کليسا را مردود اعلام کرده اند اما در عوض هر کدام به طريقي مکاني مقدس ابداع کرده!! و به عنوان «مکان عبادت» و «معبد مقدس» جايگزين نموده اند. اشو مکاني به نام «کمون بين المللي اشو» در پوناي هند پايه گذاري کرد، ساي بابا کاخي دارد به نام «آشيانه صلح برين» که در اعياد همه اديان، مراسمي در آن برگزار مي شود و اين مکان محل ملاقات و تشرف ساي بابا است که پيروان وي در آنجا وي را ديدار مي کنند. پيروان مکتب اکنکار هرچند مکتب خود را جهاني اعلام کرده اند و آن را فرامکاني مي دانند اما معبدي مقدس در يکي از شهرهاي آمريکا دارند و در آن هرساله سالروز تولد پال توئيچل (بنيان گذار اين مکتب که افسر نيروي دريايي امريکا بوده است) در آن تجمع مي کنند. اين مکان مقدس به «معبد زرين اک» مشهور است.لازم به ياد آوري است که پاره اي از فرقه ها مانند صوفيان نيز «خانقاه» را به جاي مسجد برگزيده اند!!در نگاه عرفان ساحري نه فقط نامي از دين به ميان نمي آيد بلکه حتي خدا در حوزه تونال قرار مي گيرد نه حوزه ناوال. حوزه تونال همان بخشي از هستي است که ناشي از خيال پردازي هاي ماست و بهره اي از حقيقت ندارد.تونال در عرفان سرخ پوستي چنين توصيف مي شود: «خداوند بخشي از تونال ماست ـ تونال همه آن چيزهايي است که فکر مي کنيم دنيا از آن چيزها تشکيل شده است از جمله خداوند».دون خوان ترجيح مي دهد ريشه نيروهاي عالم را موجودي نمادين به نام «عقاب» معرفي مي کند اما اسمي از خدا نبرد. وي و شاگردش کاستاندا از اين که براي خدا در تأثير و تأثرات طبيعت سهمي قائل شوند به جد اجتناب مي کنند.
@wittj2
در بسياري از عرفان هاي جديد، به جاي «حيات اُخروي» که در همة اديان الهي بر آن تکيه شده مفهومي به نام «تناسخ» وارد شده است. تناسخ به معني وارد شدن روح فردي که مرده است در کاليد کودکي که تازه متولّد شده و يا در جسم و تن موجودات ديگر و حتّي در اشياء بي جان. البته هيچ دليل عقلي و روشني بر اثبات اين ايده اقامه نمي کنند و تنها به تجربيات افراد و گزارش روياها اکتفا مي شود.تناسخ ريشه در اديان هندي دارد و جالب اين که در تمامي اديان الهي مفهومي با عنوان رستاخيز و قيامت ـ که کاملاً با تناسخ ناساگار و غيرقابل جمع است ـ بيان گرديده است و روشن است که با پذيرش تناسخ، بهشت و جهنم و نظام حسابرسي اعمال فراموش مي شود و از آن جايي که بازخواستي در کار نخواهد بود، ارتکاب هر عملي ـ به اين علت که در زندگي هاي بعدي و ادوار حيات قابل جبران است ـ به دور از ذهن نخواهد بود.
دو سوال
• پرسش اول: مقصد نهايي مدّعيان که عرفان هاي جديد به مريدان و مشتريان خود نشان مي دهند کجاست؟ قلّه اي که سالک بايد فتح کنند از نظر آن ها کدام است؟مشکل اينجاست که هر کسي و هر گروهي حقيقت را به گونه اي تفسير مي کند و حقيقت را همان چيزي مي داند که خودش معرفي مي نمايد. در بعضي از مکاتب «تسلّط بر طبيعت» و کشف نيروهاي مرموز طبيعت به عنوان غايت معرفي مي شود و عارف کسي است که با اين نيروها مرتبط است و آنها را در جهت اهداف خود به کار مي گيرد مانند عرفان بوميان آمريکا و بعضي از عرفان هاي هندي.
دالايي لاما هدف از زندگي را شادماني و سرور در همين زندگي دنيوي مي داند. او مي گويد: «من بر اين باور هستم که هدف اصلي زندگي جست وجوي خوش بختي است. اين امري بديهي است. اين که معتقد به اين باشيم يا نباشيم و اين که پيرو کدام مذهب هستيم تفاوت زيادي نمي کند. همة ما در زندگي خود دنبال چيزي مطلوب مي گرديم. به همين علت زندگي رو به سوي شادمانگي است.»
در عرفان بوديسم «رهايي از رنج» هدف نهايي ترسيم شده است. يعني رهايي از رنج زنجيره دارما و پيوستن به نيروانا (فنا) .
فتني است در قاموس بوديسم خدا جايي ندارد. به حق که بوديسم نظام فکري زيبايي دارد! چرا که اگر خدا ـ که هم مبدأ هستي است و هم غايت هستي است ـ حذف شود دنيا جز رنج و ناکامي و بدبختي چيزي نخواهد داشت. تا جايي که پاره اي از عرفاي بوديسم براي رهايي از اين زنجيره رنج آور، دست به خودکشي مي زنند.
هدف و غايتي که در tm (مديتيشن متعالي) ترسيم شده است اين است که بايد ذهن را سامان داد، چون ريشة تمامي مشکلات به آشفتگي و پراکندگي ذهن برمي گردد. نگاه متمرکز به شمع يا تکرار مداوم صداها همه و همه براي يک هدف است و آن همان تخلية فشارهاي روحي و رواني است چرا که با اين كار ذهن از مشغوليت هاي گيج کننده و استرس آور نجات پيدا مي کند. tm از يک طرف بوديسم و هندوسيم را با خود دارد و از طرف ديگر به اصالت انسان و دين زدايي (اومانيسم و سکولاريسم) که ريشه تمدن غرب است کاملاً پايبند است.
به عبارت دقيق تر هدف اصلي tm تحصيل يک زندگي دنيوي آرام و راحت است آن هم بدون خدا. به همين جهت به صراحت اعلام کرده اند مي توان بدون خدا و معاد ، آرامش معنوي را تجربه کرد .مديتشين به خوبي قادر است در برابر فشارهاي شکنندة تمدّن سرمايه داري، از پيروان خود افرادي مطيع و سر به راه تربيت کند و کسي هم تنه به تنة سرمايه داري جهاني نزند. تربيت افرادي راضي و قانع، غايت مديتشين است که البتّه توانايي ها و استعدادها به طور اتوماتيک در خدمت تحکيم نظام سرمايه داري غربي قرار خواهد گرفت. وجه مشترک کتاب هايي که امروزه مديتشين را تبليغ مي کنند يک مطلب است و آن هم «کاميابي در زندگي شخصي و رضايتمندي از محيط» است. بنابراين براي رسيدن به مديتشين متعالي کسي حق ندارد به نيمة خالي ليوان فکر کند و همه بايد با شرايط خود را هماهنگ کنند و چون نمي توان جهان را تغيير داد بايد اهداف و آرمان هاي خود را با نظام حاکم بر دنيا تطبيق داد. معلوم شد که چرا عرفان هاي شرقي با مباني غربي در اين مرام ترکيب شده اند، چون هدف در هر دو «فرار از رنج» است. بازگشت متوالي ارواح به عالم دنيا و تناسخ، که در عرفان هاي شرقي به جاي معاد و حيات اخروي نشسته است کاملاً هم سو با فرهنگ و تمدن غربي است ، زيرا که در هر دو، خدا و پيامبران و شريعت محو شده اند.
در يوگا ـ با همة زيرشاخه هايش ـ هرچند عنوان مي شود که تصفية نفس و رسيدن به مرحلة قُدسي و نيروانه هدف يوگي است که در نتيجه سالک مي تواند کارهاي معجزه آسا (مثل حضور همزمان در چند مکان، پرواز در هوا) انجام دهد، اما واقعيت آن است که غايت سير در يوگا از منافع جسمي و فيزيکي (کاهش فشار خون، صاف شدن شکم، داشتن اندامي مناسب، تعديل مفاصل بدن و...) شروع شده و به فوايد رواني و روحي (مثل آرامش فکر، کنترل احساسات و عواطف، کنترل خشم، مهار طغيان هاي رواني و روحي) ختم مي شود. اگر بپذيريم که فهرست دراز تکنيک ها
@wittj2