ماندالاها دایرههایی نمادین برای تمرکز بر خویشتن و جستجو در درون انسان هستند. مرکز دایره جدول ماندالا برای تمرکز در حین مراقبه دینی بکار میرود. اشکال متقارن هندسی ماندالا خودبخود توجه شخص را به مرکز دایره جذب میکنند. کارل یونگ ماندالا را کهنالگوی خویشتن میداند,نماد تمامیت و نظم و کار ویژهٔ آن سازماندهی و دربرگیری تمامیت روان و ساماندهی و تنظیم دوبارۀ وضعیتهای هرجومرج آلود است. ماندالا (به معنی دایره جادوئی) یک جدول هندسی مورد استفاده در ادیان بودا نیز بوده است که به عنوان نمادی برای جهان هستی بکار میرفته. از زیر میکرسکوپ تا پشت تلسکوپ ماندالا قابل رویت است.ماندالا، نمودار نمادین؛ هم تخیلی و هم توصیفی و معمولاً دایره ای است که یک مربع را محصور می کند؛ نماد مرکزی است که می تواند یک تصویر باشد.ماندالا الگوی هستی و نظامی است که بر مبنای تجسم مکاشفه ای استوار است. یک انگاره ی کیهانی حصر فضای مقدس و رسوخ به مرکز مقدس؛ تمامیت؛ عالم اصغر؛ عقل کیهانی؛ یکپارچگی است. از نظر کیفی ماندالا(مناسک حج) مظهر روح و از نظر کمی مظهر هستی است. و کل ماندالا مظهر برقراری دوباره ی دارمای کیهانی و زیارت روح است. به صورت نمادین روح عالم است و شکل ترسیمی. مرکز، خورشید یا دروازه ی آسمان است؛ ابزار دستیابی به ملکوت. ماندالا مظهر جهان ملکوتی بر روی زمین است.
پرفسور یونگ🌻:" گردی ماندالا، معمولاً نشان دهنده ی تمامیت طبیعی است، در حالی که شکل چهار گوش، نشان دهنده ی این تمامیت در خود آگاه است ."ماندالا نمونه اى از هنر میرا هستند و بنابر این ارزش هنرى در اینجا در درجه دوم اهمیت قرار دارد و نقاش هرگز پاى اثر خود را امضا نمى کند.
فردیت(self) هنرمند در هنر میرا در فرآیند خلق از میان مى رود،
👌✨در حج این فرایند به خوبی مشهود است.فرد در دایره طواف جزئی از عالم ملکوت میگردد. ماندالا، معنایى کلى است که فردیت هنرمند را در خود مستحیل مى سازد، زیرا که اثر اساساً ماندگار نیست و میراست. در هنر میرا تنها لحظه خلق اثر ارزش دارد و چون این فرآیند به پایان برسد، اتصال غنی،به مرکز کائنات نیز به پایان مى رسد و از همین رو اثر نابود مى شود. فرآیند خلق حج، در واقع تمثیلى از هستى انسان است که در چرخه اى از آفرینش و نابودى، یا تولد و مرگ و باززایى و بازمیرى قرار گرفته و هیچ دوامى ندارد،برای حاجی تنها دم غنیمتیست که یا از آن سیراب میشودویا در صورت غفلت از آن بی نصیب میماند. این شکل از هنر میرا به نفس هستى بدون دوام و زیبایى طبیعى نظر دارد. در ویرانى ماندالاها، کیهان مقدس پابرجا مى ماند و تنها بى دوامى کردار انسانى معنا مى شود.قرار گرفتن در حج،واقع شدن درمنبع انرژی و حیات است؛ کلید فهم خود، با من، خدا و هستی است.قرار گرفتن در دایره طواف، تابع نظم جهانی شدن است، که ما را به درک جهان هدفمند رهنمون میسازد.
علمی عرفانی👇
@wittj2
پرفسور یونگ 🌻بیان میکند که طرح ماندالایی چه در معماری کلاسیک و چه در معماری انسان های بدوی هرگز تابع ملاحظات اقتصادی و زیبایی شناسی نبوده است، بل تبدیل شهر به نمایه ای از جهان منظم بوده است. مکانی مقدس که به وسیله ی مرکز خود به جهان دیگر مربوط می شده است. این طرح، با احساسات حیاتی نیازهای بشری مطابقت داشته است. هر بنایی خواه مذهبی و یا غیر مذهبی که بر مبنای طرح ماندالا ساخته شده باشد، فرافکنی تصویر کهن الگویی است از ناخودآگاه به جهان خارج.
دیتریش هوف🌻: "پیوستگى میان گنبد و فضاى مکعب زیر آن در 👌معمارى اسلامى، از طریق ایجادمقرنس پیوند میخورد. فضاى ابداعى مقرنس همانند مظهر نسبت آسمان به زمین است.گنبد چونان مظهر آسمان و فضاى مکعب زیرآن چونان مظهر زمین و قوس مقرنس کارى شده چونان حلقه واسطه آسمان و زمین تلقی میگردد. "
بنابراین خط مستقیم نیز در جای خود استعداد رشد و تعالی دارد همانگونه که شکل مربع از آن ساخته می شود که از سویی قابلیت تکامل و تبدیل شدن به دایره را دارند (تبدیل مربع به دایره باازدیاد گوشه ها امکانپذیر است یعنی مربع 5 ضلعی، 6 ضلعی و.... بالاخره به دایره تبدیل می شود. ) از سویی دیگر هر دو شکل مربع و دایره از دوران باستان مکمل یکدیگر بوده اند (دایره نماد آسمان و قدامت و مربع مظهر زمین است.) اساس بسیاری از ماندالاها از مربعها و دایره های هم مرکز شکل گرفته است.
🎯مرکزیت کعبه و دوایر متحد المرکز اطراف آن از(زائرین طواف کننده) بزرگترین و زنده ترین ماندالای جهان را تشکیل میدهند در بعضی اذهان میکوشندتا با دفع امور عرضی و جزئی از جهان به ماورای جهان دست یابند و چنین پیداست که آرمان آنان با ساختار دایره سازگاری دارد .دایره نزدیکترین چیز به تصور امر مطلق است.دایره در اصل یک نقطه ی بسط یافته و متکثراست.در حج افراد در کامل شدن دایره شان ، مشارکت میکنند،و به کمال،همگونی،نداشتن اضافات،زوایدو زوایا...میرسند.دایره نماد خود (self)است و بیانگر تمامیت روان با تمام جنبه هایش از جمله رابطه ی میان انسان و طبیعت.دایره نماد حمایت است،حمایتی مطمئن در محدوده ی خود؛همچون داشتن حلقه،گردنبند،کمربندوتاج.حلقه ی تولد و مرگ.جریان یافتن و حادث شدن.در گذشته، این دو نمایه انتزاعی ( دایره و چهار گوشه)، با یکدیگر وحدت داشتند و بیانگر یک جهان اندیشه و احساس بوده اند.
✍منبع:
1) کارل گوستاو، یونگ، 📗انسان و سمبول هایش، محمود سلطانیه، تهران، جامی، 1377، چاپ چهارم، ص 324
✍نام پژوهشگر :کتایون واحدی
علمی عرفانی👇
@wittj2
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
سعدی🌻
👇
@wittj2
ای سوختهی عشق چرا کم ز سپندی؟
از خویش برون آی به یاهویِ بلندی !
با سوختهجانان چه کند آتش دوزخ ؟
من ساختهام با تبِ هجرانِ تو چندی !
حزین لاهیجی🌻
👇
@wittj2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮🎷ایمان -12
با چنددقیقه وقت برای دیدن این کلیپ اعتقادات خویش رامستحکم کنید و آن را برای دوستان خویش ارسال نمایید.
👈 با توجه به اینکه موجودات قابل تغییر و تحول هستند آیا علم خدا نیز تغییر می کند⁉️
علمی عرفانی👇
@wittj2
مهدی شناسی(۲۲)👇
🔮🎷زیارت آل یاسین
🌹السلام علیک حین تقوم🌹
سلام بر تو هنگامی که بپاخیزی...
👈ترکیب « حِینَ تَقُومُ » یک بار در قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به کار رفته است . خداوند فرماید: ( اَلَّذِی یَریکَ حِینَ تَقُومُ)؛ آن [ خداوندی ] که هنگامی که [ برای انجام رسالت یا به عبادت] بپا خیزی ، تو را می بیند.
🍀این تعبیر بلند ، نشانگر عنایت خاص خداوند نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال انجام مأموریت الهی و تبلیغ رسالت دینی و بپا خاستن برای اجرای فرمان خداوند متعال است.
🍀راجع به امام زمان- عجّل الله فرجه الشریف – نیز این تعبیر ، توجّه دادن به امر قیام آن حضرت است ، هنگامی که برای برقراری حکومت عدل و داد بپاخیزد و به فرمان خداوند قیام کند.
🍀شیعۀ امام (علیه السلام) می بایست همواره منتظر قیام آن حضرت باشد و ضرورت و آثار و نتایج درخشان آن را بداند ، و به پاکی و قداست آن قیام اقرار نماید ، و برای متابعت و پیروی از امام (علیه السلام) در آن هنگام آماده شود.
🍀شیعه باید بپا خاستن و نشستن خود را ، با قیام و قعود امام (علیه السلام) تطبیق دهد و هرگز از امام (علیه السلام) پیشی نگیرد و تخلف هم ننماید ، چنانکه جمعی از یاران عالم و عارف ائمّه اطهار علیهم السلام چنین بوده اند.
🍀 برای مثال یک نمونه تاریخی را می آوریم: محمّد بن حسین بن عمّار گوید: من دو سال نزد علی بن جعفر (علیهما السلام) – عموی گرامی حضرت امام رضا (علیه السلام) – بودم و آنچه از برادرش حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) روایت داشت ، می نوشتم. یک روز در مدینه در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از او حدیث می نوشتم ، که ناگاه ابوجعفر- امام جواد (علیه السلام) – بر او وارد شد ، علی بن جعفر از جای جست و بدون کفش و عبا به سوی آن حضرت شتافت و دستش را بوسید و نهایت احترام را به جای آورد. امام جواد (علیه السلام) به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت رحمت کند! علی بن جعفر گفت: سرورم! چگونه بنشینم حال آنکه شما ایستاده اید؟! هنگامی که علی بن جعفر (علیهما السلام) به مسند خود بازگشت ، یارانش به سرزنش او پرداختند . آنها می گفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این گونه رفتار می کنید؟! علی بن جعفر (علیهما السلام) دست به محاسن گرفت و فرمود: خاموش باشید! اگر خداوند – عزّ و جلّ – این ریش سفید را [ برای امامت خلق] سزاوار ننمود، ولی این جوان را شایستگی بخشید ، من فضیلت او را انکار کنم؟! از آنچه شما می گویید ، به خدا پناه می برم. من بندۀ ( کاملاً مطیع و تسلیم] اویم.
🍀چنانکه می بینیم این شاگرد ممتاز مکتب ائمّه علیهم السلام موقع بپا ایستادن امام زمانش همچنان می ایستد ، و هنگامی که امام (علیه السلام) با نهایت لطف او را به نشستن دعوت می کنند، عرضه می دارد: چگونه بنشینم در حالی که شما ایستاده اید؟! بنابراین ما هم می بایست از حالت امام (علیه السلام) جستجو و پیروی کنیم و پیوسته منتظر قیام آن حضرت (علیه السلام) باشیم...
#مهدی_شناسی
#زیارت_آل_یاسین
علمی عرفانی👇
@wittj2
4_5974279099051410118.mp3
11.31M
⭐️سلسله جلسات کادرسازی برای تربیت نیروهای انقلابی جهت پاسخ به شبهات مهدویت، دینی ، قرآنی ، ولایت فقیه ، تاریخ معاصر ، با عنوان دوره #محامین
🎷 با سخنرانی استاد احسان عبادی از اساتید مهدویت کشور
👈 جلسه ششم
🔑 موارد مهم مطرح شده در جلسه 👇
ادامه ی👈👈👈 بسیار مهم ، اثبات عقلی وجود امام زمان (عج) و....
🔮شراکت در ثواب نشر
📌 جلسه قبل و این جلسه ، استاد به مهمترین شبهات وهابی ها پیرامون امام زمان (عج) می پردازند ،و سپس جواب محکم و مستند آن و در جلسات بعدی به اثبات وجود حضرت از طریق عقلی می پردازند. این جلسه و جلسات آتی را با دقت گوش دهید تا بتوانید راه اثبات وجود حضرت را به خوبی یاد بگیرید.
👌📎 قسمت دوم فایل جلسه ششم را باز کنید.
علمی عرفانی👇
@wittj2
درود بر دوستان تازه پیوسته
مباحث مهم کانال را در این هشتک ها سرچ بفرمایید.👇👇👇
#عرفان_عملی_اسلامی(#مهدی_طیب)
#ضرورت_دین_نبوت_امامت
#دولت_کریمه(استاد عبادی)
#محامین(استاد عبادی)
و من الله توفیق🌻
سپاس از همراهی شما بزرگ اندیشان گرامی🙏🌹
👇
@wittj2
برگی از معرفت🍂
یک مسئله ای مهم که اقا امیرالمومنين.ع. فرمودند:
⭐️این است که در زندگی شتاب نکنیم، آروم باشیم، اگر ما مسائل زندگی را به دو دسته تقسیم کنیم،
1⃣مادی
2⃣معنوی
حضرت فرمودند : در امور مادی هرگز شتاب و عجله نکنید، به عنوان مثال یک نفر حاضر هست برای خرید یک بستنی از این طرف شهر برود به آن طرف شهر، یا برای خرید یک دانه نان، بخاطر اینکه کیفیت انجا بهتر است
در حالی که امام فرمودند: در این امور هرگز شتاب نکنید وامثال اینا ؛
🎯ولی در مسائل معنوی عکس قضیه وجود دارد یعنی شتاب در این موارد مورد نکوهش نیست، در حالی که اینجوری اتفاق نمیفتد شخص اگر یک مسجد سر کوچه خانه یشان باشد فکر نمیکند که نماز خواندن به جماعت در مسجد بهتر از خانه هست در حالی که شتاب در این مسائل خوب است
➖ از جمله شتاب در نماز اول وقت و در بقیه مسائل،
که امام فرمودند:
➖به فرزندان خود این مسائل را یاد بدهیم
➖یک مسئله دیگری که وجود دارد این هست که انسان باید در آمد نیکوی داشته باشد واز اون طرف که خروجی آن محسوب میشود که همان موارد مصرف آن میباشد بایدنیز نیکو باشد.
➖از جمله همین زمینه کمک کردن به دیگران
(به عنوان مثال کمک کردن به کسانی که دچار بلایای طبیعی شده اند.)
➖ویکی دیگر از مسائلی که انسان باید مورد توجه قرار بدهد، این هست که شخصیت خودش را به خاطر دنیا و چیزهای پست کوچک نکند.
➖خیلی مواقع انسان به خاطر مسائل دنیوی نباید چاپلوسی کند،👌 ولی همین چاپلوسی در جاهای دیگر مورد پسند هست، انجای که شاگرد باید منت وناز استادش رو بکشد چرا که این مسیر، مسیر کمال هست و او را میتواند با حقیقت آشنا سازد.
استاد حسینی🌻
📗نهج البلاغه
علمی عرفانی👇
@wittj2
دیالکتیک علم و عرفان ناب
🔮🎷حالا این شاهدها چه کسانی هستند؟ در روایت ما گاهی شاهدها را متعدد معنا کردند👇👇 🔑اعضا و جوارح ما
ادامه مطلب
👈«والمومنون» مومنون در اینجا شاهد هستند
⭐️منتها یک نکته ای بهش اضافه بکنیم
«مومن بما انه مومن» مطلق، نخیر !
بلکه «انک کتاب الابرار علیین یشهد المقربون»
کتاب ابرار را دیگه ابرار، شاهد هم نیستند
⭐️ «یشهد المقربون» یک درجه بالاتر
مراتب عالیه در وجود اشراف برمراتب نازله دارند ، مراتب عالیه شاهد مراتب نازله هستند
«غلا ان کتاب الابرار لفی علیین و ما ادریک ما علییون یشهده المقربون»
👌✨اینها باید در باب شهادت معنا بشوند
حالا اگر بیاییم مومنون، مقربون و.. را معنا بکنیم
👈 میشود اعم از ملایکه و اولیا الهی
استاد حسینی🌻
📗صحیفه سجادیه
علمی عرفانی👇
@wittj2
🔮🎷سیری در روایات:
وقتی میرویم به حضرت معصومه سلام الله میگوییم
«السلام علیک یا فاطمه معصومه س»
👈در ادبیات
➖ گاهی میگوییم امام حسین «علیه» السلام
➖گاهی میگوییم امام حسین «علیک» السلام
🔑فرق بین «علیک» و «علیه» در ادبیات فارسی چیست؟
علیه👈 ضمیر غایب است
علیک👈 ضمیر مخاطب است
➖اینجا که غایب است معنا کردن راحت است
یعنی👈 خداوند عالم مخاطب ماست با تو صحبت میکنیم
و آقا اباعبدالله علیه السلام هم هستند
⭐️به نظر می آید که این متکلم است، آن(خدا) مخاطب و امام حسین علیهالسلام هم فرد ثالث
➖اما آنجا که میگوییم السلام «علیک» یا حجت الله
این مخاطب حاضر است که میگوییم سلام بر تو یا غایب⁉️
👌✨اگر او حاضر نباشد که اصلا در ادبیات اینهمه زیارت نامه های ما غلط است دیگر!
🎯بنابراین این متون زیارت نامه ها بهترین دلیل بر اثبات شاهد بودن اولیای الهی بر ماست
استاد حسینی🌻
📗صحیفه سجادیه
علمی عرفانی👇
@wittj2
#امام_خمینی
حتی جنگ های انبیاء هم برای معرفة الله است.
#تمام مقاصد انبیاء، برگشتش به یک کلمه است و آن «#معرفة_الله ». تمام، مقدمه این است.
اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذیب نفس شده است، اگر دعوت به معارف شده است، تمام برگشتش به این است که آن نقطه اصلی را که در فطرت همه انسانها هست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و او معرفت حق است، #مقصد_عالی همین است. انبیاء نمی خواستند که جنگی باشد و نمی خواستند که دعوتی باشد به غیر از این دعوت، دعوت به گرفتن کشور و دعوت به اینها، هیچ وقت در آنها نبوده است.
📗صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۱۶
👇
@wittj2
یا رب چه خجسته است ملاقات جمالت
آن لحظه که چون بدر براین صدر برآیی
مولانای جان🌻
👇
@wittj2
4_5771756461738689823.mp3
2.02M
⭐️جانبازی برای خدا(حجاب اکبر)
🎷علامه حمیدرضا مروجی سبزواری
علمی عرفانی👇
@wittj2
📗داستان گریختن حضرت عیسی علیه السلام از احمقان در دفتر سوم مثنوی معنوی ”
ب ؛ ۱
عیسی مریم به کوهی میگریخت
شیر ، گویی خون او میخواست ریخت
آن یکی در پی دوید و گفت خیر!
در پیت کس نیست چه گریزی چو طیر؟
با شتاب او آنچنان میتاخت جفت
کز شتاب خود ، جواب او نگفت
یک دو میدان در پی عیسی براند
پس بجد جد عیسی را بخواند
کز پی مرضات حق یک لحظه بیست
که مرا اندر گریزت مشکلیست
از کی این سو میگریزی ای کریم
نه پیت شیر و نه خصم و خوف و بیم
گفت از احمق گریزانم برو
میرهانم خویش را ، بندم مشو
گفت آخر آن مسیحا نه تویی
که شود کور و کر از تو مستوی
گفت آری ، گفت پس ای روح پاک
هرچه خواهی میکنی از کیست باک؟!
گفت عیسی که به ذات پاک حق
مبدع تن خالق جان در سبق
کان فسون و اسم اعظم را که من
بر کر و بر کور خواندم شد حَسَن
بر کُهِ سنگین بخواندم شد شکاف
خرقه را بدرید بر خود تا بناف
برتن مرده بخواندم گشت حی
بر سر لاشی بخواندم گشت شی
خواندم آن را بر دل احمق به وُدّ
صد هزاران بار و درمانی نشد
گفت حکمت چیست کآنجا اسم حق
سود کرد ، اینجا نبود آن را سبق؟!
گفت رنج احمقی قهر خداست
رنج و کوری نیست قهر آن ابتلاست
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خونها که ریخت
اندک اندک آب را دزدد هوا
دین چنین دزدد هم احمق از شما
آن گریز عیسی نه از بیم بود
آمنست او آن پی تعلیم بود
زمهریر ار پر کند آفاق را
چه غم آن خورشید با اشراق را
"جناب مولانای جان"🌻
خلاصه شده
👈مستوی شدن : بهبود یافتن
👈خواندم آن را بر دل احمق به وُدّ
صد هزاران بار و درمانی نشد
خواندم آن را بر دل احمق به ودود = با ضمه واو و تشدید دال ؛ دوستی و محبت
ادامه دارد...
علمی عرفانی👇
@wittj2
ادامه ی📗داستان گریختن عیسی علیه السلام از احمقان در دفتر سوم مثنوی معنوی ”
ب ؛ ۲
دیدگاه مولانا در این زمینه بسیار ژرف ، مفید و کاربردی ست و برای محققین خود شناسی ارزشمند و راهگشاست :
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خونها که ریخت
حضرت مولانا در این داستان توصیه می کند که همچون عیسی مسیح (ع) از احمق گریزان باشید .
از حضرت مسیح ع نقل است که :
” از زنده کردن مردگان ناتوان نشدم ولی از اصلاح احمقان درمانده شدم .”
اما پرسش های زیادی در این داستان مطرح می شود که فرد محقق ، باید خود به جستجوی پاسخ ها همت گمارد : اینکه احمق کیست و در واقع حماقت چیست؟
جنس و ماهیت و ریشه حماقت در حیطه فکر است یا خارج آن؟
کدام بخش وجود من می تواند احمق باشد؟ حماقت بشر ذاتی یا عرضی است؟
آیا حماقت تنها فردی است یا جمعی و جهانی؟
آیا حماقت فقط در دیگران وجود دارد یا در درون تک تک ما هم ” احمق درونی ” یافت می شود؟
حماقت مربوط به “من کاذب” است یا “من متعالی”؟ آیا عدم شناخت این دو من ، حماقت است؟
ضرر و زیان حماقت کدام است؟
آیا هزاران جنگ خانمانسوز در طول تاریخ بشریت و میلیون ها کشته ، یکی از عوارض این حماقت نیست؟
راه گریز از حماقت چیست؟
آیا صرف علم و دانش آکادمیک ، انسان را از حماقت می رهاند؟
آیا دانشمند احمق هم داریم؟ و ..…
جناب مولانا در جای دیگر به ضرورت احتراز و فرار از حماقت درونی هم تأکید داشته است و آن را مشکل تر از فرار از احمق بیرونی می داند :
میگریزم تا رگم جنبان بود
کی فرار از خویشتن آسان بود؟
در جای دیگری مولانا حماقت را “محدودیت” می داند .
چه چیزی انسان را محدود و محروم از بزرگترین نعمت های الهی و در نتیجه دچار بزرگترین حماقت می کند؟
بزرگترین محدودیت و حماقت این است که خود را مترادف و همسان با موضوعات محدود و زود گذر و یا پلیدِ این عالم هستی کنیم و جالب اینکه این یکی پنداشتن خود با این موضوعات کم اهمیت و یا بی ارزش ، فقط در حیطه و برداشت از یک فکر اشتباه است!
⭐️ جالب تر از آن اینکه وجود این “من کاذب مشترک” در همه این یکی پنداشتن ها زیر سوال است!
ادامه دارد...
علمی عرفانی👇
@wittj2
ادامه ی📗داستان گریختن عیسی علیه السلام از احمقان در دفتر سوم مثنوی معنوی ”
ب ؛ ۳
منِ تصوری و تخیلی و کاذبی که همانند سازی به آن نسبت داده می شود ، در حقیقت ، وجود ندارد!!
و من متعالی که همان اگاهی و اصالت انسان و ودیعه ی حضرت باریتعالی است ، ورای همه ی این محدودیت هاست و در قالب های محدودیت زا نمی گنجد .
در آسمانِ لایتناهیِ آگاهی و بیکرانگی و یکی بودن با همه ، دو گانگی ، تمایز ، دشمنی و ناشادی غایب است .
( از دیدگاه مولانا ؛ شادی در وجود عارف و انسان آگاه ، دائمی است اما خوشحالی ، موقتی و زود گذر .)
جناب مولانا ، رنج و درد ظاهری را آزمایش الهی و رنج احمقی را قهر وغضب خداوند می داند .
به عبارت دیگر درد فیزیکی ، بیماری ، پیری و حتی مسائل غیر روانی ریز و درشت فردی و اجتماعی ، درد ها و رنج هایی است که می توانند مایه و عامل رشد و تکامل و همدلی آدمی باشند .
دروغ ، حسادت ، کینه ، عقده ، بخل ، حقارت ، خیانت ، جنایت و .... در راستا و هم هویت با حقیقت اصالت و انسانیت خدادادی انسان نیست .
این همسان پنداریِ کاذبِ فکری با مسائل ناپایدار و یا غیر اخلاقی این جهان ، جزء طبیعت ذاتی بشر نیست و وصله ای است ناجور!!
و رنجی است ناشی از قهر و دوری از خدا و دوری از فطرت الهی و من متعالی .
مولانا در جای دیگری سبب و علت غم و خسته دلی بشر را ، بیماری و پیری و فقر اقتصادی و .… نمی داند ، بلکه ریشه ناشادی و گرفتاری بشر را اسارت فکری و باور کردن منیت کاذب انسان ، ناشی از آن می داند :
جمله خلقان سخره اندیشه اند
زان سبب خسته دل و غم پیشه اند
و توصیه می کند :
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خونها که ریخت
اندک اندک آب را دزدد هوا
دین چنین دزدد هم احمق از شما
در مورد احمق های بیرونی هم این نکته را بایستی مد نظر داشت که افراد دارای فرکانس و سطح انرژی پایین ، ناخود آگاه هم که شده مایلند ، شما را پایین کشیده و هم سطح خود کنند!
و انرژی و دین شما را بدزدند .
اگر انسان از درون ، خودباخته ی حماقت جامعه باشد ، گرفتار همان حماقت خواهد شد .
مولانا در جای دیگری به ثبات قدم و تکیه بر بینش ناشی از “من متعالی” و عدم خودباختگی در برابر منیت کاذب (که جامعه هم مروج آن است)، دعوت می کند :
دﯾﺪ ﺧﻮد ﻣﮕﺬار از دﯾﺪ ﺧﺴﺎن !
ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺮدارت ﮐﺸﻨﺪ اﯾﻦ ﻧﺎﮐﺴﺎن !
در خاتمه توصیه مولانا این است ، که از احمق ها چه درونی و چه بیرونی دوری کنید و ریشه ی فسادها ، خیانت ها و جنایت ها را حماقت و از اصالت خویش دور شدن می داند .
و نکته آخر هم که جناب مولانا ، در بیان این داستان متذکر می شود این است که :
آن گریزِ عیسی ، نه از بیم بود
ایمن است او ، آن پی تعلیم بود
فرار ظاهری حضرت عیسی ع از احمق ، بخاطر آموزش به انسانها و سمبلیک بود و نه از بیم و ترس .
📗برداشت و تلخیص از
مثنوی معنوی ،
گنجور و چند منبع با ویرایش
علمی عرفانی👇
@wittj2