eitaa logo
دیالکتیک علم و عرفان ناب
415 دنبال‌کننده
3هزار عکس
268 ویدیو
114 فایل
کوانتوم(علم فیزیک جدید) وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب تلاشی در حد توان تقدیم به وجود مقدس صاحب الزمان .عج. و تمامی شهدای اسلام❤ 👈نشر باذکر شریف صلوات بر محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
برگی از معرفت 🍂🍂 به خدا قسم اگر عشاق بر مرگ من یا از شدت عشق، بر قتل من پیمان ببندند. هرگز گناهی نکرده اند گروهی که دور مانده بودند بعد از آنکه رسیدند ، مردند ، و اگر بعد از وصال باز گردند ، برانگیخته شوند، عاشقانی چون من در سرزمین شان می بینند، مانند جوانان کهف که ندانستند چقدر درنگ کردند .(چند سال خفته اند) حسین ابن منصور حلاج🌻 @wittj2
یک دمک باخودآ ببین چه کسی از که دوری و با که هم نفسی ناز بر بلبلان بستان کن! توگلی،گل،نه خاری ونه خسی تا کی ای عندلیب عالم قدس! مایل دام و عاشق قفسی؟ شیخ بهایی🌻 @wittj2
  هله ای شاه مپیچان سر و دستار مرو هله ای ماه که نغزت رخ و رخسار مرو درهمه روی زمین چشم ودل بازکه راست مکن آزار مکن جانب اغیار مرو مولانای جان🌻 @wittj2
مبُر از یار مبُر خانه اسرار مسوز گل و گلزار مکن جانب هر خار مرو مکن ای یار ستیزه دغل و جنگ مجوی هله آن بار برفتی مکن این بار مرو مولانای جان🌻 @wittj2
هله باقی غزل را ز شهنشاه بجوی همگی گوش شو اکنون سوی گفتار مرو مولانای جان🌻 @wittj2
اسماءمیثاق: 🔮🎷به بهانه تولد ولفگانگ پائولی ، نایب بر حق پدربزرگ! ✍توسط ناهید سادات ریاحی در ۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ استادان کوانتوم تازه ترین اخبار کوانتومی مدرسه کوانتوم امروز ۲۵ آوریل، سالروز تولد یکی از نوابغ کوانتومی، ولفگانگ پائولی است. پدربزرگ او، ارنست ماخ، یکی از بزرگترین فیزیکدانان و فیلسوفان قرن ۱۹ بود. ولفگانگ پائولی (۱۹۵۸-۱۹۰۰)، نقش مهمی در توسعه‌ی فیزیک مدرن بازی کرد و بیشتر با «اصل طرد» شناخته می‌شود. پائولی ابتدا به دلیل انتشار مقاله‌ای درباره‌ی نظریه‌ی نسبیت در سال ۱۹۲۱ و زمانیکه دانشجوی زومرفیلد بود، مشهور شد. این مقاله به شدت مورد تحسین اینشتین قرار گرفت. ولفگانگ پائولی به همراه بور، هایزنبرگ، شرودینگر و دیراک بنیان‌های مکانیک کوانتومی را بنا نهاندند. وی در سال ۱۹۴۵ به خاطر کشف اصل طرد پائولی موفق به کسب جایزه نوبل فیزیک شد. هایزنبرگ که از دانشجویان زومرفلد در دانشگاه مونیخ بود، اولین دیدارش با ولفگانگ پائولی را چنین بازگو می‌کند: چند روز بعد، همین که به تالار دانشگاه، جایی که زومرفلد کلاسهای درسش را برگزار می‌کرد، وارد شدم، چشمم در ردیف سوم به دانشجویی با موهای سیاه افتاد که درست پس از اولین دیدارم با زومرفلد توجهم را در اتاق همایشها به خود کشانده بود. زومرفلد من را با او آشنا کرده بود و بعد هم وقت خداحافظی جلوی در موسسه به من گفته بود که این دانشجو را یکی از با استعدادترین شاگردانی می‌داند که می‌توانم از او چیزهای زیادی یاد بگیرم و اگر در فیزیک چیزی نمیفهمم، سراغش بروم. اسمش ولفگانگ پائولی بود و در همه‌ی سالهای بعد تا زمانی که زنده بود همیشه دوست خوبی برایم باقی ماند، هرچند منتقدی بود بسیار سختگیر۱. قبل از هر چیز، آزمایش‌ها به پائولی الهام می‌بخشید و سپس تلاش می‌کرد تا به طور شهودی بین چیزها ارتباط برقرار کند و به طور همزمان، تلاش می‌کرد شهودش را عقلانی کرده و طرحی ریاضی برای آن بیابد. به این صورت، او می‌توانست هر آنچه که می‌گوید را اثبات کند۲. ولفگانگ پائولی ابتدا اندیشه‌هایش را در نامه‌های طولانی با دوستان و همکارانش در میان می‌گذاشت؛ بنابراین بسیاری از ایده‌های اولیه‌ی او منتشر نشد. این رویکرد در مورد بسیاری از علایق دیگری پائولی از جمله فلسفه، روانشناسی و تاریخ نیز صادق بود. پائولی در نیمه‌ی دوم زندگی‌اش، به نگرش‌های صرفا عقلانی گرایید و در جستجوی نوعی جهان‌بینی بود که علم را مورد توجه قرار می‌دهد، اما فراتر از آن می‌رود. او اشتیاق عجیبی برای بررسی پدیده‌هایی داشت که به راحتی قابل درک نبودند، اما تمایلی به عمومی کردن آن نداشت، این نگرش در نامه‌ای که به بورن نوشت، کاملا مشهود است: تاثیر من باید در چگونه زندگی کردن و اعتقادات من و ایده‌هایی که با دایره‌ی کوچکی از دوستان یا دانشمندان به اشتراک می‌گذارم، دیده شود،‌ نه در صحبت‌هایم برای یک اجتماع بزرگ. اندیشه‌های پائولی در موضوعات فراسوی فیزیک، منابع الهام‌بخشی برای توسعه‌ی علم و فرهنگ غرب است. در سال‌های اخیر، بسیاری از ایده‌های وی که در نامه‌هایش بیان شده بود، توجه زیادی را در جامعه‌ی فلاسفه، روانشناسان و علوم طبیعی به خود جلب کرده است. پائولی فهمیده بود که فیزیک، تصویری ناکامل از طبیعت بدست می‌دهد و به همین دلیل، به دنبال یک چارچوب علمی گسترش‌یافته بود. ولفگانگ پائولی در سال‌های پایانی عمرش، در جستجوی نظریه‌ی میدان واحد به کمک تقارن بود و در این راه، شوق عجیبی داشت، اما در سال آخرش زندگی‌اش، به طور ناگهانی انگیزه‌ی خود را از دست داد و این کار را رها کرد. هایزنبرگ، این اشتیاق درونی و فروکش ناگهانی آن را در کتابش تصویر کشیده و آخرین جملات خود درباره‌ی پائولی را چنین بیان می‌کند: پیاده‌روی ما در پارک وارنا، آخرین دیدار من و ولفگانگ بود. در اواخر سال ۱۹۵۸ آن خبر دلهره‌آور به من رسید. ولفگانگ درپی عمل جراحی فوری، درگذشته است. من شک ندارم که بیماری او در همان هفته‌هایی شروع شده بود که او امید به پایان رساندن هرچه زودتر نظریه‌ی ذرات بنیادی خود را از دست داده بود، اما از این دو، کدام علت بود و کدام معلول، چیزی است که نمی‌دانم! ⭐️اطلاعات بیشتر: ۱- کتاب جزو کل نوشته‌ی ورنر هایزنبرگ ۲- ایده‌های پائولی در باب ذهن و ماده نوشته‌ی هارالد اتمنسپکر و هانس پریماس @wittj2
🔮🎷ادامه تفسیر کپنهاکی برای روشن تر شدن موضوع، باید به تفاوت بین موج و ذره توجه کنیم. در واقع یک ذره، در یک مکان مشخص قرار دارد، در حالیکه موج یک موجود پخش شده در فضاست و محدوده ای از مکان ها را دربر می گیرد. اندازه حرکت یک ذره، محدوده ای از مقادیر را دارد، در حالیکه اندازه حرکت یک موج، کاملاً دقیق و معلوم است. حالا یک موجود چطور می تواند به طور همزمان این دو ویژگی (موج و ذره بودن) را داشته باشد؟ پاسخ مشخص است! یک چیز، هیچ وقت نمی تواند به طور کامل موج یا ذره باشد، بلکه باید مخلوطی از این دو باشد. به همین دلیل است که اصل عدم قطعیت بوجود می آید. @wittj2
🔮🎷یک اشتباه بنیادی برخی از افراد برای توضیح اصل عدم قطعیت، یک اشتباه بنیادی را مرتکب می شوند. آنها اصل عدم قطعیت را اغلب با اثر ناظر اشتباه می گیرند. اثر ناظر یا مشاهده گر، پدیده ای است که در اثر مشاهده ی سیستم کوانتومی یا به عبارت بهتر، اندازه گیری آن، به وجود می آید. یعنی زمانیکه یک سیستم کوانتومی، مورد اندازه گیری قرار می گیرد،دچار اختلال شده و در نتیجه حالت اصلی آن (قبل از اندازه گیری) تغییر می کند. در واقع اثر ناظر، نتیجه ی اصل برهم نهی است. استدلال اشتباه افراد (از جمله خود هایزنبرگ!!) این بود که با نگاه کردن به سیستم، فوتون های نوری به الکترون ها برخورد کرده و مکان آنها را تغییر می دهند، در نتیجه اندازه گیری ما باعث به وجود آمدن عدم قطعیت می شود. اما  این پدیده، هیج ربطی اصل عدم قطعیت ندارد، زیرا عدم قطعیت در مورد مکان و اندازه حرکت یک ذره ی کوانتومی، همیشه و  بدون توجه به حضور یک ناظر یا مشاهده گر رخ می دهد. پس یادمان نرود  عدم قطعیت یک ویژگی ذاتی طبیعت بوده و در تاروپود آن تنیده شده است! @wittj2
🔮🎷"اساس نبوغ انیشتین در کجا نهفته است؟" ژاکوب برونوفسکی در کتاب خود به‌نام "صعود انسان" می‌نویسد: "نبوغ انسان‌هایی مانند نیوتن و انیشتین در این نکته است که آن‌ها سوالات شفاف و بنیادینی می‌پرسند که در نهایت جواب‌های مصیبت‌باری به‌دنبال می‌آورند. انیشتین شخصی بود که توانایی پرسش سوالات فوق‌العاده ساده‌ای را داشت." زمانی‌که انیشتین کودکی بیش نبود، از خود یک سوال ساده پرسید: " اگر با سرعتی برابر سرعت یک پرتو نور حرکت کنید، این پرتوی نور چگونه به نظر خواهد رسید؟ آیا یک موج ایستا را خواهید دید که در زمان متوقف شده‌است؟ " این سوال او را به سفری پنجاه ساله، به درون اسرار فضا و زمان رهنمون گشت. فرض کنید که با یک ماشین سریع‌السیر بخواهیم از یک قطار در حال حرکت سبقت بگیریم. اگر به پدال گاز فشار وارد کنیم، پا به پای قطار حرکت خواهیم کرد. در این حالت می‌توانیم به داخل قطار نگاه کنیم که حال ساکن به‌نظر می‌رسد. می‌توانیم صندلی‌ها و مسافرین قطار را در وضعیتی ببینیم که گویی قطار حرکت نمی‌کند. به‌طور مشابه، انیشتین به‌عنوان یک کودک، حرکت در جهت یک پرتوی نور را فرض نمود. او چنین اندیشید که پرتوی نور باید شبیه یک سری امواج ایستا و منجمد در زمان باشد، یعنی پرتوی نور باید بی‌حرکت به‌نظر برسد... @wittj2
" اصل نسبیت خاص انیشتین " روزگاری زنی بود به نام روشنایی که بسیار سریع‌تر از نور حرکت می‌کرد روزی او از راهی نسبیتی عازم خانه شد و شب پیش به منزل رسید به نقل از مجله طنز "پانچ" لندن - 1923 @wittj2
🔮🎷"اصل نسبیت خاص انیشتین" در سال 1905 انیشتین بخاطر اوقات فراغت زیادی که در محل کارش (اداره ثبت اختراعات) داشت، معادلات میدان ماکسول را با دقت تحلیل کرد و بدنبال این تحلیل ها، اصل نسبیت خاص را ارائه نمود: "سرعت نور در تمام چارچوب هایی که بطور ثابت حرکت کنند، یکسان است." این اصل به ظاهر ساده، یکی از بزرگترین دستاوردهای بشری است. برای اینکه ببینیم این عبارت ساده چگونه می تواند منجر به چنین نتیجه گیری عظیمی شود، به مثال یادداشت قبل، که در آن ماشینی سعی در سبقت گرفتن از قطار را داشت، باز می گردیم. فرض کنیم که یک ناظر ساکن، سرعت حرکت ماشین را 99m/h و سرعت حرکت قطار را 100m/h اندازه گیری کند. طبیعتأ از نقطه نظر ما که درون ماشین هستیم، قطار با سرعت 1m/h در مقابل ما حرکت می کند زیرا سرعت ها را می توان شبیه اعداد معمولی جمع یا تفریق کرد. حال در مثال خود، قطار را با یک پرتوی نور جایگزین می کنیم ولی سرعت نور را در حد 100m/h ثابت نگه داریم. ناظر ساکن هنوز سرعت ماشین ما را 99m/h اندازه گیری می کند که در تعقیب پرتوی نوری با سرعت 100m/h می باشد. از دیدگاه عابر، ما باید به پرتوی نور نزدیک شده باشیم. با این وجود، طبق اصل نسبیت، ما که در ماشین هستیم، آن طور که انتظار داریم، پرتوی نور را در حال حرکت با سرعت 1m/h در مقابل خود نمی بینیم، بلکه در حال حرکت با سرعت 100m/h در مقابل خود خواهیم دید. جالب اینکه ما پرتوی نور را طوری مقابل خود در حرکت خواهیم دید که گویی ساکن هستیم! ادامه دارد... @wittj2
🔮🎷ادامه از "اصل نسبیت خاص انیشتین" در حالیکه مشاهدات خود را باور نمی کنیم، پدال گاز را فشار می دهیم تا حدی که عابر پیاده سرعت ماشین ما را 99.99999 مایل بر ساعت اندازه گیری کند. مطمئنأ ما فکر می کنیم که در حال سبقت گرفتن از پرتوی نور هستیم ولی وقتی نگاه می کنیم دوباره پرتوی نور را با سرعت 100 مایل بر ساعت در حال حرکت در مقابل خود می بینیم. به طرز ناخوشایندی، به چند نتیجه عجیب و غریب و آزاردهنده میرسیم: اولأ، بدون توجه به اینکه سوار چه نوع ماشینی با چه نوع موتوری و با چه سرعتی شویم، از نظر عابر پیاده، یعنی ناظر ساکن، می توانیم به سرعت 100 مایل بر ساعت نزدیک شویم ولی هرگز از آن فراتر نخواهیم رفت. بنظر می رسد که این سرعت، حد نهایی سرعت ماشین باشد. دوم اینکه مهم نیست که تا چه اندازه به سرعت 100 مایل بر ساعت نزدیک شده باشیم، چون هنوز هم پرتوی نور را با سرعت 100 مایل بر ساعت در مقابل خود خواهیم دید، انگار که ما اصلأ حرکتی نداریم. ولی این موضوع مضحک بنظر می رسد. چطور ممکن است که هم کسی که در ماشین در حال حرکت است و هم شخصی که ساکن است، سرعت پرتوی نور را یکسان اندازه گیری کنند؟! در حالت معمول این امر غیرممکن است. بنظر می رسد که این یک شوخی بزرگ طبیعت باشد. برای فرار از این معما، تنها یک راه وجود دارد. به ناچار به همان نتیجه حیرت آوری می رسیم که انیشتین را در اولین مواجهه، به شدت منقلب کرد. "تنها راه حل این معما، آن است که برای ما که در ماشین هستیم، زمان کندتر می شود." ادامه دارد... @wittj2
🔮🎷ادامه از "اصل نسبیت خاص انیشتین" اگر عابر پیاده، با یک تلسکوپ به ماشین نگاه کند، خواهد دید که همه افراد ماشین فوق العاده کند حرکت می کنند. با این حال، خود ما داخل ماشین، هیچ وقت متوجه کندشدن جریان نمی شویم، چراکه مغزهای ما نیز کندتر کار می کنند و همه چیز به نظرمان عادی و طبیعی می آید. علاوه بر آن، ناظر خواهد دید که ماشین در جهت حرکت خود، مسطح شده است. ماشین درست مثل یک آکاردئون جمع می شود. با این وجود ما این تأثیر را هیچگاه احساس نخواهیم کرد چراکه بدن های خود ما نیز کوتاه تر شده اند. فضا و زمان ما را فریب می دهند. دانشمندان در آزمایش های واقعی نشان داده اند که سرعت نور همیشه ثابت بوده و ارتباطی به سرعت حرکت ما ندارد. این به آن خاطر است که ما هرچه سریع تر حرکت کنیم، ساعت هایمان نیز کندتر کار خواهند کرد و طول خط کش هایمان کوتاه تر خواهد شد. درواقع، سرعت حرکت ساعت های ما و طول خط کش هایمان، درست به اندازه ای کمتر خواهند شد که هرگاه بخواهیم سرعت نور را اندازه بگیریم، به یک عدد ثابت و به همان نتیجه قبلی برسیم. اما چرا ما قادر به دیدن یا احساس کردن این اثر نیستیم؟ برای اینکه وقتی به سرعت نور نزدیک می شویم، مغزهایمان خیلی کندتر فکر کرده و بدن های ما نیز باریک تر می شوند و این از خوش شانسی ماست که آگاه نمی شویم که در حال تبدیل به موجوداتی با ذهن های کندتر هستیم. البته این اثرات نسبیتی، بسیار کوچک تر از آن هستند که بتوان در زندگی روزمره مشاهده کرد، زیرا سرعت نور بسیار زیاد است. @wittj2
تصویری که علم نجوم را متحول کرد مهمترين تصويري كه تاكنون در علم نجوم ثبت شده در سال 1995،توسط هابل گرفته شده‌است عکس فراژرف از كل تاريخ جهان هستی. @wittj2
نسبیت خاص می گوید فضا و زمان جنبه هایی از یک چیز به نام پیوستار فضا ـ زمان هستند. این نظریه می گوید که زمان نسبت به سرعت حرکت شما کند یا تند می شود. @wittj2
🔮🎷شرح_عرفانی_دیوان_حافظ غزل7 بیت3 ⭐️ز عشقِ ناتمام ما ، جمالِ يار مُستغنى است به آب و رنگ وخال و خط ، چه حاجت روى زيبا را شرح : اگر محبوب ما زيباست مَشّاطه اش زيور نداده، او به خود زيباست، نه به آرايش خطّ و خال، و با چنان جمالى عاشقى چون خود مى خواهد كه به وى عشق ورزد، نه چون منى كه عشقى نا تمام به وى دارم؛ زيرا فقير صِرف كى مى تواند به غنىّ على الاطلاق عاشق باشد!؟ چنانكه شناساى او جز او نمى تواند باشد؛ كه : «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً [خَفِيّاً] ، فَأجْبَبْتُ أنْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِكَىْ اعْرَفَ.» ترجمه : من گنج پنهانى بودم، خواستم كه شناخته شوم، لذا مخلوقات را آفريدم تا مرا بشناسند. - نيز : «كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إلَيْكَ.» ترجمه : چگونه با چيزى كه در وجودش به تو نيازمند است، مى توان بر تو راهنمايى جست؟ - همچنين : «بِكَ عَرَفْتُكَ، وَأنْتَ دَلَلْتَنى عَلَيْكَ وَدَعَوْتَنى إلَيْكَ، وَلَوْلا أنْتَ لَمْ أدْرِ ما أنْتَ.» ترجمه : به تو، تو را شناختم، و تو بودى كه مرا برخورد رهنمون شده و به سويت خواندى. و اگر تو نبودى، نمى دانستم كه چيستى. منبع : ، ج1 ، ص 66 @wittj2
گر بریزد خون من آن دوست‌رو پای‌کوبان جان برافشانم برو آزمودم مرگ من در زندگیست چون رهم زین زندگی پایندگیست مولانای جان🌻 @wittj2
از گنج قدم شدیم ویرانهٔ او ز افسانهٔ او شدیم افسانهٔ او آوخ که ز پیمان و ز پیمانهٔ او کس خانهٔ خود نداند از خانه او مولانای جان🌻 @wittj2
هرکجا سیبی است بی آسیب نیست سیب بی آسیب از بستان ماست اینکه می پرسی تو از برهان ما مستی رندان ما برهان ماست شاه نعمت الله ولی🌻 @wittj2
جمله بی‌قراریت از طلب قرار تست طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت جمله بی‌مرادیت از طلب مراد تست ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت مولانای جان🌻 @wittj2
عارفان هر چه ثباتی و بقایی نکند گر همه ملک جهانست ، به هیچش نخرند این سرائیست که البته خلل می یابد خُنک آن قوم که در بند سرای دگرند سعدی شیرازی🌻 @wittj2
"راه تو" آن کس که بهشت را می جوید تا روحِ خویش را رهایی بخشد شاید که چند گاهی در راه استوار مانَد، اما به مقصد نخواهد رسید، اما آن کس که «عاشق» است، شاید که از راه دور افتد،اما همان نیّتِ پاکِ عشق، او را به حلقه ی قدیسان و پاکان خواهد رساند. هنری ون دایک “The Way” Who seeks for heaven alone to save his soul, May keep the path, but will not reach the goal; While he who walks in love may wander far, Yet God will bring him where the blessed are. Henry van Dyke برگرفته از کتاب "آن خردمند دیگر" ترجمۀ حسین الهی قمشه ای🌻 @wittj2
🔮🎷کوانتم گرانشی و پیوستگی جهان هستی در قرآن 🎷رامین فخاری - سه‌شنبه، ٢٧ اسفند ۱۳٩٢ به تازگی یک تیم از دانشمندان دانشگاه ملبورن یک نظریه جدید بنام نظریه جاذبه کوانتمی ارائه کرده اند که بر اساس آن جهان از قطعات غیر قابل تقسیم ساخته شده است.و این قطعات موزایئیک هایی هستند که گرانش آنها را کنار هم نگه داشته است.و ابتدای جهان هستی را بصورت کریستالهایی در نظر گرفته بود. نظریه ریسمانها نیز نظریه مشابه این نظریه ات که ارتعاش یک ذره بر کل جهان اطرافش تاثیر گذار است. این نظریه توسط آلبرت انشتین نیز اینگونه مطرح شده بود که : جریان فضا و زمان بصورت پیوسته به هم است. در سوره النبیا آیه 21 خداوند به پیوستگی جهان هستی اشاره می کند این آیه علاوه بر این معنی به انفجار بزرگ نیز دلالت می کند: أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ ﴿۳۰﴾ آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم ؟، و هر چیز زنده‏ای را از آب قرار دادیم، آیا ایمان نمی‏آورند!  @wittj2
🔮🎷تار های کیهانی در قرآن ✍رامین فخاری - پنجشنبه، ٢٩ اسفند ۱۳٩٢ به گزارش سایت بیگ بنگ به نقل از astronomy : جهان مملو از مجموعه های بزرگی از کهکشان هاست که در درون تارهای به هم پیوسته ی خوشه ها و گره هایی مرتب شده اند که بوسیله رشته های بلندی به یکدیگر متصل اند. این ساختار سازمان یافته عموما تحت عنوان «تار کیهانی» شناخته میشود. در واقع همانند چهار راه های شلوغی از کهکشان هاست که باعث قابل رویت شدن مفاهیمی مانند فضا و حفره ها ، توسط ما از سطح زمین میشود. همچنین این تارها به هم متصل می شوند و اشکال هندسی مشبکی را پدید می آورند که تصویر زیر قسمتی از تارهای کیهانی را توصیف می کند. در سوره الذاریات آیه 7 خداوند دقیقا از شکل هندسی آسمان خبر داده است: وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُکِ ﴿۷﴾سوگند به آسمان مشبک @wittj2