مهدی شناسی👇
🔮🎷زیارت آل یاسین(۸)
🌹السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه🌹
امام صادق«علیه السلام»🌻 می فرمایند:"بطن و درون و حقایق قرآن را نمی دانند مگر خدا و راسخان در علم."
🍀رسول خدا 🌻«صلوات الله علیه و آله» 👈افضل الراسخین است. خداوند تمام تنزیل و تاویل قرآن را به پیامبر«صلوات الله علیه و آله»یاد داده است. همچنین هر چه خدا فرستاده و به پیامبر«صلوات الله علیه و آله» تعلیم داده ایشان هم تمام آن را به اوصیای خودشان یاد داده اند.
⭐️👌 فقط راسخان در علم هستند که تمام حقایق قرآن را می دانند. هر چه از قرآن به دست می آوریم در شخصیت و دانش و علم امام عصر«عجل الله تعالی فرجه» هست. و هر چه امام عصر«عجل الله تعالی فرجه»دانش و علم دارند بی شک در قرآن است.
⭐️لا یمسه الا المطهرون یعنی حقایق قرآن طوری است که اگر کسی مطهر نباشد با کل حقایق قرآن نمی تواند تماس بر قرار کند و این تماس از طریق باطن است نه فیزیک.
⭐️یعنی مرتباً باید دل را صیقل داد.
خداوند بزرگ ترین سکوی پرواز انسان را در درون خودش قرار داده است. نبوت ورسالت را اگر بخواهیم بفهمیم باید به درون مراجعه کنیم. البته زنگار دل باید پاک شود تا حقایق را بفهمیم.
⭐️لا یمسه الا المطهرون یعنی چون دل امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» از خدا پر است لذا تمام وجود امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» مطهر است و تمام حقایق قرآن را می فهمد. ما هم هر چه نسبت به امام زمان«عجل الله تعالی فرجه»پاک تر باشیم حقایق قرآن را زلال تر و بهتر می توانیم به دست آوریم.
⭐️در واقع وقتی گفته می شود السلام علیک یا تالی کتاب الله می گوییم سلام بر تو ای کتاب صامت و ساکت و سلام بر تو ای کتاب ناطق و گویا.
⭐️ابن عباس از حضرت علی«علیه السلام» نقل کرده که می فرمایند:
تمام عالم در کتاب های آسمانی جمع شده است. حقایق کتاب های آسمانی در کتاب قرآن و حقایق قرآن در سوره حمد و حقایق سوره حمد در بسم الله الرحمن الرحیم ومن هستم نقطه زیر بای بسم الله الرحمن الرحیم.
⭐️منظور این حدیث تمام ائمه است. در باره خصوصیات امام عصر«عجل الله تعالی فرجه»می خوانیم که ایشان میراث دار تمام ائمه هستند.
⭐️السلام علیک یا تالی کتاب الله وترجمانه یعنی وجود مقدس امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» ترجمه و بر گردان قرآن است. توضیح وتفسیر قرآن است.
⭐️پس برای آشتی با امام عصر«عجل الله تعالی فرجه» باید روزی حداقل 50 آیه از قرآن تلاوت کنیم.
🍀در اصطلاح داریم که فلانی تالی تلو فلانی است یعنی می توان از طریق یکی به خصوصیات دیگری پی برد. اگر دستور العملی از طرف خدا آمده باشد وآن دستورالعمل همواره در نمونه ای عینی محقق نشده باشد چگونه می توان گفت آن دستورالعمل در این شرایط امکان تحقق دارد؟
⭐️به همین جهت آن کس که به خدا و کتاب خدا ایمان آورد و می خواهد خود را با کتاب خدا هماهنگ کند باید از انوار نمونه عینی آن دستور العمل مدد بگیرد و قبله جان خود را او قرار دهد.
🎯پس چون خواستیم برآن وجود مقدس نظر کنیم باید به صفات تالی کتاب خدا و ترجمان آن کتاب توجه کنیم و تعین و مصداق خارجی آن را ببینیم.
#مهدی_شناسی
#زیارت_آل_یاسین
👇
@wittj2
1_14163454.MP3
12.38M
#دولت_کریمه
📗جلسه نهم
#استاد_عبادی
#سخنرانی_کوتاه
🔮شراکت در ثواب نشر
⭐️با گوش دادن این مباحث،سیر تاریخی سیاسی مهدویت و دشمن شناسی مهدوی را فرا خواهید گرفت.
👇
@wittj2
برگی از معرفت🍂
از سلمان فارسی پرسیدند: این محاسن (ریشهای) تو بهتر است یا دُم سگ؟
سلمان فرمود: اگر از پل صراط گذشتم ریش من، اگر نگذشتم، دم سگ.
این پاسخ سلمان، به خاطر حلم اوست. او استهزاءکننده را با این سخن منقلب کرد.
طرف، از شرم آب شد؛ به خیال خود آمده بود که سلمان را به لغو بکشاند و مسخره کند، سلمان او را از لغو بیرون کشید.
استاد حائری شیرازی🌻
👇
@wittj2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮🎷ایمان -6
با چنددقیقه وقت برای دیدن این کلیپ اعتقادات خویش رامستحکم کنید و آن را برای دوستان خویش ارسال نمایید.
👈آيا چیزی به نام شانس در عالم وجود دارد ⁉️
👇
@wittj2
🔮🎷مصاحبه با دکتر کامران وفا : گشت و گذار بیحد و مرزی برای درهم شکستن مرزهای واقعیت!
✍ ناهید سادات ریاحی در ۳ آبان ۱۳۹۷ استادان کوانتوم تازه ترین اخبار کوانتومی فیزیک کوانتومی
در این مقاله شما را به خواندن مصاحبهای جذاب با یکی از بزرگترین فیزیکدانان ایرانی دعوت میکنیم:
⭐️ دکتر کامران وفا، استاد دانشگاه هاروارد و یکی از برجستهترین متخصصان👈 نظریهی ریسمان و البته یکی از بزرگترین افتخارات ما ایرانیها. این مقاله، ترجمهی مصاحبهای است که سال گذشته توسط ماریا اشتیلمارک (Maria Shtilmark) از SCGP (مرکز سیمونز در هندسه و ریاضیات که دکتر وفا از سال ۲۰۰۹ ریاست هیئت امنای آن را برعهده دارد) و به مناسبت اهدای جایزه بریکترو ۲۰۱۷ در فیزیک بنیادی (یا جایزه پیشگامان علم در فیزیک بنیادی) با دکتر وفا انجام شد. این جایزه به طور مشترک به دکتر کامران وفا، دکتر جوزف پلچینسکی (Joseph Polchinski) و اندرو استرامینجر (Andrew Strominger)، به خاطر پژوهشهای انقلابی در نظریه میدان کوانتومی، نظریه ریسمان و گرانش کوانتومی تعلق گرفت. متاسفانه دکتر پلچینسکی چند ماه بعد و در اثر سرطان مغز درگذشت. او که چند ماه قبل از مرگش، خاطرات خود (دانلود) را منتشر کرد، در جایی از این خاطرات دربارهی کامران وفا چنین میگوید: «من به وفا گفتهام که یکی از اهدافم در زندگی، این است که یکی از مقالاتش را بفهمم، ولی هنوز موفق نشدهام!». این سخن از دانشمند بزرگی که خود در همین زمینه متخصص بود، علاوه بر آنکه جایگاه علمی برجستهی دکتر وفا را خاطرنشان میکند، نشان میدهد نظریهی ریسمان تا چه اندازه ساختارشکن بوده و طوفانی در نگرشهای شهودی و کلاسیکی ما دربارهی مفاهیمی بنیادی مانند فضا و زمان را ایجاد کرده، فضاهای ۱۱ و ۲۶ بعدی موجود در نظریه ریسمان بهترین شاهد این مدعاست. اکنون نگرش ما نسبت به این مفاهیم، منقلب شده و نگرش دانشمندان قرون گذشته در این باره را میتوان با نگرش کودکان نسل امروزمان مقایسه کرد. چنین تغییری بیش از هر چیز مرا به یاد پژوهشهای ژان پیاژهی فقید میاندازد که نشان داد تصور کودکان از فضا، زمان و به طور عام جهان، برابریهای چشمگیری با تصورات دانشمندان زمانهای پیشین که آنها را بالغ میانگاریم، دارد. مسیر انقلابی علم همچنان ادامه دارد (و آنطور که دکتر وفا هم اشاره میکند این راه هیچ پایانی ندارد) و قطعا آیندهی هیجانانگیزی پیش روست.
از دکتر کامران وفا که مهربانانه فایل این مصاحبه را در اختیار ما گذاشتند، صمیمانه سپاسگزاری مینماییم.
👈تبریک به خاطر برنده شدن جایزه بریکترو ۲۰۱۷ در فیزیک بنیادی به خاطر «پیشرفتهای انقلابی در نظریه میدان کوانتومی، نظریه ریسمان و گرانش کوانتومی». این عبارت، محدودهی وسیعی از پژوهشها را در برمیگبرد، شما سهم اصلی خود را چه میدانید؟
متشکرم. من این موفقیت را شخصی ندانسته و آن را به عنوان کاری که نه تنها خودم، بلکه با افراد زیادی با ایدههای متفاوت انجام دادهام، میدانم. من بیش از ۱۵۰ همکار داشتهام و اکنون نزدیک به ۱۷۰ همکار که حاصل این همکاریها، بیش از ۲۵۰ مقاله بوده و نمیتوانم بگویم آن مقالهی خاص، علت این موفقیت بوده، چرا که در واقع ترکیبی از همهی آنها دلیل این موفقیت بوده است. من خود را بخشی از این گروه میدانم که دوستی عمیقی بین اعضایش وجود دارد. این حقیقت که کمیتهی داوری، من و دو تن از همکارانم را انتخاب کردهاند، از مهربانی آنهاست، اما من این موفقیت را فقط برای خودمان نمیدانم.
به طور کلی، کار من ارتباط بین فیزیک و ریاضیات، به ویژه در زمینه هندسه بوده است: چگونه میتوانیم حقایق فیزیکی را از هندسه بیاموزیم و چگونه میتوانیم هندسه را از حقایق فیزیکی بیاموزیم؟ بسیاری از کارهای من مربوط به تعامل بین این دو موضوع هستند که محدودهی وسیعی از موضوعات در فیزیک، نظریهی میدان کوانتومی، گرانش کوانتومی و نظریهی ریسمان را پوشش میدهد. به نظرم بخش عمدهی پیشرفت در نظریهی ریسمان در همین ارتباط بین هندسه و فیزیک جای میگیرد.
ادامه دارد....
علمی عرفانی👇
@wittj2
شما با مهربانی از تمام همکارانتان در وبسایت رسمی بریکترو قدردانی و تشکر کردید. هیچ کسی این کار را نمیکند!
متشکرم. من مخصوصا با اینسپایر (پایگاه داده نوشتارهای فیزیک انرژی بالا) تماس گرفتم و از آنها خواستم اگر ممکن است در جمعآوری اسامی به من کمک کنند. من زمانی این درخواست را کردم که اجازه نداشتیم اخبار را منتشر کنیم، بنابراین من نتوانستم به آنها بگویم چرا این اطلاعات را نیاز دارم. متاسفانه در پایگاه دادهی اینسپایر، امکان لیست کردن همکاران فقط تا صد تن وجود دارد، در حالیکه من میدانستم بیشتر از صد همکار داشتهام، بنابراین از آنها خواستم راهی برای افزایش تعداد این لیست پیدا کرده و اسامی تمام همکارانم را به من بدهند. آنها پس از دو هفته لیست کامل را برای من ارسال کردند. از آنها متشکرم.
شما در سخنرانی زیبای خود، از والدین و پسران خود تشکر کردید و این جایزه را به «همسر و بهترین دوست» خود، آفرین، تقدیم کردید، کسی که عشق و حمایت بینظیرش، ستون استواری در زندگی شما بوده است.
درست است. من فکر میکنم خانوادهی من (همسرم، آفرین و فرزندانم فرزان، کیان و نیکان) نقش ویژهای در الهامبخشیدن و ایجاد شادی در زندگی من داشتهاند. به خاطر میآورم زمانی که روی پروژههای مهم فیزیکی کار میکردم، تعامل با پسرانم به من الهام میبخشید.
شما از «ایران» به عنوان «مهد بسیاری از دانشمندان برجسته مانند خیام و بیرونی» یاد کردید. آیا میتوانید از تاثیر احتمالی این دو دانشمند بر درکتان از جهان بگویید؟
من در سخنرانیام گفتم علم، یک گشت و گذار بیحد و مرز است. اگر عکسی از علم امروزی بگیریم، مراکز عالی مختلفی را خواهیم دید و برخی مکانهایی که در حال حاضر نسبتا خاموشاند، ولی ما نباید اینها را به عنوان ویژگی دائمی علم درنظر بگیریم، بلکه باید آنها را پدیدههایی گذرا بدانیم. علم گاهی اوقات، در اینجا قوی است و گاهی اوقات در آنجا. علم در مرز و قلمروی مکانی خاصی نمیگنجد، بلکه گشت و گذار لذتبخشی برای تمام بشریت است. در واقع من میخواهم بر این حقیقت که علم بیانتهاست (در زمانهای مختلف، فرهنگهای مختلفی به توسعهی ریاضی و علم کمک کردند) تاکید کنم. علم همچنین بیمرز است، یعنی مهم نیست دانش از کجا نشات میگیرد. مردم بخشهای مختلف جهان میتوانند در آن سهم داشته باشند و البته که داشتهاند. این فرهنگِ باز علم (این حقیقت که بیمرز است)، یکی از دلایل مهمی است که علم پیشرفت میکند. تعامل با مردمان مختلف از فرهنگها و پیشزمینههای مختلف، یکی از جالبترین بخشهای دانشمند بودن است.
دو نامی که ذکر کردید، تنها دو مورد از شمار زیاد ریاضیدانان و دانشمندان ایران زمین هستند. خیام روی هندسه کار کرده و تلاش میکرد معادلات جبری را هندسی کند. این تنها یکی از استعدادهای او به شمار میآمد، چرا که او علاوه بر این، یک فیلسوف و یک شاعر نیز بود. او انسانی چندبعدی بود، اما عمیقا به ارتباط بین هندسه و جبر علاقمند بود. شخص دیگری که نام بردید، بیرونی است که فیزیکدان بسیار برجستهای بود. او با اینکه ریاضی عمیق را میدانست، اما آن را با وسواس به جهان اطرافمان اعمال میکرد. مثلا او از برخی ایدههای زیبا و سادهی هندسه برای اندازهگیری شعاع زمین با دقت بینظیری در زمان خودش (اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم!) استفاده کرد. این حقیقت که او ایدههای هندسی را به جهان واقعی اعمال کرد، به نظرم بسیار شگفتانگیز و الهامبخش است.
ادامه دارد...
👇
@wittj2
به عنوان کسی که در ایران متولد شد، میتوانید کمی در مورد اینکه در ایران، عموما علوم چگونه با سایر موضوعات در مدرسه و سیستم آموزشی ارتباط داشتند، توضیح دهید؟👇👇
بله من در سال ۱۹۶۰ (سال ۱۳۳۹) در تهران متولد شدم. من شانس این را داشتم که در یک مدرسهی بسیار خوب، دبیرستان البرز تحصیل کنم، هرچند آموزشی که ما میدیدیم، لزوما در سطح یکسانی با کشورهای غربی نبود و به ویژه، ما در آموزش علم، پشت سر آنها بودیم. برخی بخشهای ریاضی به خوبی پوشش داده میشد و ما کلاسهایی عالی در هندسهی اقلیدسی و اساتید باسوادی داشتیم. وقتی در حال یادگیری ریاضی مدرنتر بودم، معنای اثبات ریاضی، به من کمک کرد، اما در آن زمان، فقط یک کتاب درسی برای کل کشور وجود داشت و آن کتاب، خیلی عالی نبود. بنابراین من کمی به خودم تکیه کرده و شروع به یادگیری کردم و چیزهایی ماننند نظریهی نسبیت خاص اینشتین را فراگرفتم. خیلی مشتاق بودم که به کالجی در آمریکا بروم و به همین دلیل، یک سال زودتر یعنی در سال ۱۹۷۷ پذیرش گرفتم و در MIT شروع به تحصیل کردم. ابتدا قصد داشتم مهندسی یا اقتصاد بخوانم، اما هیچ از درسهایی که در این دو موضوع برداشتم را دوست نداشتم. در همان زمان، درسهایی در مورد فیزیک و ریاضی نیز برداشته بودم و آنها، دقیقا همان چیزهایی بودند که من دوست داشتم، بنابراین سال دوم تصمیم گرفتم رشتهام را عوض کنم. من در سال ۱۹۸۱ از MIT با دو مدرک ریاضی و فیزیک فارغالتحصیل شدم و برای اخذ مدرک دکترای فیزیک به پرینستون رفتم. ادوارد ویتن، استاد راهنمای من بود. من دورهی دکترا را در سال ۱۹۸۵ به پایان رساندم و به هاروارد آمدم. از آن زمان تاکنون من در دانشکده فیزیک هاروارد بودهام. من دوست دارم به ایران برگردم و از دیدم خویشاوندان و سخنرانی دربارهی فیزیک و ریاضی، لذت میبرم. حیات علمی ایران از زمانی که من آنجا بودهام، ارتقا پیدا کرده است. آنها گروههای خوبی دارند که روی نظریهی ریسمان و جنبههای مدرن ریاضیات کار میکنند؛ گرچه سردمدار این موضوعات در دنیا نیستند، اما افرادی دارند که پیشرفتهای جدید را دنبال کرده و مقالات خوبی مینویسند.
شما هنگام صحبت دربارهی نظریهی ریسمان، ویژگیهای اسرارآمیز و مرموزی (از مقید بودن کوارکها درون هستههای اتمی تا اشیای اخیرفیزیکی مانند سیاهچالهها) را برمیشمارید. آیا حل کردن معماها و کشف رازها نیرو محرکهی شماست؟
شاید کلمهای که بتواند علاقهی مرا به خوبی در خود خلاصه کند، کلمهی «جادو» باشد. چیزهای بسیار سادهای که ما اطرافمان میبینیم مانند این ماه بزرگ در آسمان که روی زمین ما سقوط نمیکند، جادوییاند. این بدان معنا نیست که هیچ توضیح زیبا یا سادهای دربارهی آنها وجود ندارد. چیزی که من دربارهی زیبایی علم دوست دارم، گرفتن این واقعیت جادویی و قابلفهم ساختن آن است. جادو وجود دارد، حتی ما اگر آن را بفهمیم. شیوهای که این چیزهای عجیب کنار هم قرار میگیرند و نمایش واقعیت به شکلی که ما آن را میبینیم، جادویی است. بنابراین تلاش برای رمزگشایی جادو با توضیحی عقلانی و درک اینکه چگونه به زیبایی بر ما جلوهگر میشود که اغلب مبتنی بر ریاضیات زیبا به شکل هندسه یا سایر ایدههای ریاضی است، بسیار برای من جذاب است.
ما به عنوان انسان، کنجکاویم. پس طبیعی است که سوال بپرسیم. اما اینکه چرا کنجکاوی ذاتی خود را به سمت چیزی مانند نظریهی ریسمان هدایت میکنیم که هیچ کاربردی در زندگیمان نخواهد داشت، سوالی است که برخی مردم میپرسند. چگونه میتوانیم زمان زیادی را روی موضوعی صرف کنیم که از مشاهدات فیزیکی روزمرهی ما کاملا جداست؟ سوال خوبی است. این حس زیباییشناسی ماست که به ما میگوید حقیقتی پشت این نظریه وجود دارد که جذاب است و کاربرد آن در درجهی دوم قرار میگیرد. زیرا ما در نهایت تلاش میکنیم بفهمیم طبیعت چگونه کار میکند. از طرفی میدانیم نهایتا آن را نخواهیم فهمید، چرا که مسیر علم همیشه روندی صعودی داشته است. ما میدانیم میزانی که ما میتوانیم یاد بگیریم، بسیار اندک است و میتوانیم این امر را با نگاه به گذشته بفهمیم. ناامیدی اندکی نیز وجود دارد که عمر بشر در مقایسه با سن جهان و تمام حقایق زیبا، بسیار کم است. بیشترین فاصلهای که ما میتوانیم سفر کنیم، فاصلهای در زمین است که در مقایسه با مقیاس وسیع کائنات، تقریبا هیچ است. در واقع، درگیر کردن خودمان با مجموعه واقعیاتی که مفاهیم فضا و زمان را از دید کنونی ما فراتر میبرد، نوعی رضایت و خشنودی ناشی از رفتن به فراسوی واقعیت محدومان بدست میدهد. این خشنودی از این نظر که ما نمیتوانیم هرجایی را ببینیم و در تمام زمانها باشیم، کوچک است. این دلیلی است که من به علوم بنیادی حذب میشوم، با وجود اینکه میدانم و درک میکنم سهم من در شناختن پدیدهها در مقایسه با بخش ناشناخته، بسیار ناچیز است.
ادامه دارد...
👇
@wittj2
ما این گفتگو را در سال ۲۰۱۴ آغاز کردیم، وقتی کشف ذره هیگز، موضوع مهمی بود و من از شما پرسیدم آیا این کشف به سوالات بزرگ پاسخ میدهد یا شما انتظار بیشتری دارید؟ پیشبینی میکنید سرن در آینده چه دستاوردی در زمینهی پژوهشی شما داشته باشد؟
اگر کشف بوزون هیگز، تنها کشف LHC باشد، پس این موقعیت، مایه تاسف است، یعنی تمام چیزهایی که طی ۴۰ سال گذشته بدست آمدهاند، از نظر آزمایشگاهی، بیفایده بودهاند. البته عالی است که چنین ماشین شگفتانگیزی توانست این حقیقت را کشف کند. این کشف، یک دستاورد برجسته و مهم است و باید به دانشمندان دستاندرکار، تبریک جانانه گفت، اما طبیعت میتوانست راهنماهای بیشتری در مورد نظریهی ریسمان بدهد. در واقع ما در حدی که آرزو میکردیم، خوش شانس نبودیم. با این وجود، هنوز جای امیدواری وجود دارد، زیرا قبل از اینکه بتوانیم مطمئن باشیم آیا فیزیک جدیدی در LHC وجود دارد، LHC حدود ۵ تا ۱۰ سال وقت دارد.
آیا سوالی وجود دارد که دوست داشتید از شما بپرسیم اما نپرسیدیم؟
فکر میکنم اجتماعاتی وجود داشته باشد که شخصی که فیزیکدان نیست و علاقهای به نیروها و ذرات ندارد، میتواند از یک دانشمند بپرسد: «این مفهوم فیزیکی برای مردم عادی به چه معناست؟» (بدون توضیح زیاد دربارهی قوانین فیزیک یا اینکه نیروهای ذرات بنیادی چگونه کار میکنند) «این مفهوم چطور زندگی مرا تحت تاثیر قرار میدهد؟» یا «شما چگونه در مورد این مفهوم فکر میکنید؟» یا «آیا شیوهی نگاه کردن شما به کل جهان، زندگی روزمرهی شما را تغییر میدهد؟». به نظرم، این نوع سوالات زیاد مطرح نمیشوند. شاید دانشمندان کمی خجالت میکشند به این موضوعات بپردازند، زیرا آنها را به پژوهش خود مربوط نمیدانند. شاید آنها نوعی فلسفه یا شعر باشند، این قلمروها، چیزهایی هستند که دانشمندان دنبالشان نمیروند و مردم هم از آنها انتظار ندارند. آنها معمولا روی حقیقت چیزها تمرکز میکنند، مانند انواع ذرات و نیروها که به نظرم شاید کمی فنی باشد. این فقط نظر من است.
چیزی که به نظرم در نگرش دانشمندان این قرن یا چند دههی گذشتهای که من کار کردهام، عجیب است، این است که نه تنها فلسفی نیست، بلکه برخی اوقات، ضدفلسفی است؛ برخلاف این حقیقت که بنیان علم، فلسفه است. بسیاری از دانشمندان بنیان ایدههای خودشان را فلسفی نمیدانند. آنها جرات ندارند به آن حوزهها وارد شوند و گشت و گذار کنند. هر وقت چنین بحثی پیش میآید، آن را به عنوان یک بحث بیفایده رد میکنند. من فکر میکنم چنین تفکری برای توسعهی علم، خوب نیست، مثلا در روزهای اولیهی مکانیک کوانتومی یا نسبیت، بحثهایی وجود داشتند که ترکیبی از ایدههای علمی و فلسفی بودند و من فکر میکنم آن جنبه از علم، امروزه وجود ندارد.دوباره به همکاریهایتان بازگردیم، اکثر کارهای شما، حاصل همکاری است، اما هر دو یا سه سال یکبار، یک مقالهی تکی مینویسید. آیا این کار عمدی است یا تصادفی و چه تفاوت مفهومی در مقالات تکاسم چنداسمی میبینید؟من همکاری را دوست دارم. برای من، علم درک چیزهاست و بنابراین کمک گرفتن از مردم و همکاری با آنها، کاملا خوب است. تلاش برای اینکه بگوییم «من آن کار را انجام دادم!» نگرشی است که خوب نیست. من با همکاری، چیزی را از دست نمیدهم. من از جنبهی انسانی تلاش برای ارتباط با مردم مختلف، لذت میبرم. من، یک ایده دارم و همکارم ایدهی دیگری را پیشنهاد میدهد و کار را بسیار هیجانانگیزتر میکند. با این وجود، گاه و بیگاه، ایدهای وجود دارد که در ذهن خودم آغاز میشود و در ذهن خودم هم پایان مییابد؛ من به همکاری نیاز نداشتم و این موردی است که مقالات تکاسم مینویسم. اما اینطور نیست که از قبل بگویم من فقط خودم باید این کار را انجام دهم. اگر فرد دیگری در آن کار سهیم شود، یک همکاری شکل میگیرد. بنابراین برای من، این ماهیت علم است. متاسفانه اغلب در علم، نگرشی وجود دارد که مبادا ما قهرمان آن پژوهش نباشیم. انسان در زمینههای سیاسی یا سایر حوزههای انسانی مانند هنر، موسیقی یا فیلم به دنبال ساختن قهرمانهاست. چنین دیدی را میتوان در علم اینگونه دید که یک مقالهی تکاسم، یعنی یک قهرمان وجود دارد. من چنین نگرشی را در علم تصدیق نمیکنم. برای من، علم زمانی که نتیجهی همکاری است، بسیار جالبتر و بامعناتر است. این همان چیزی است که من در مورد کارگاه تابستانی که ما در این مرکز برپا میکنیم، دوست دارم. بسیاری از مردمی که من دوست دارم با آنها همکاری کنم، اینجا هستند. من از این فرصت استفاده میکنم تا همکاری با آنها را آغاز کرده یا ادامه دهم. این رویداد بسیار خارقالعاده است و با نگرش من در مورد علم، بسیار خوب جوردرمیآید. اکنون در این کارگاه، جو بحث، همکاری و دانشجویان و محققان مشتاقی وجود دارند که همگی در یک مکان، گرد آمدهاند. این مرکز کار بسیار شگفتانگیزی در ایجاد چنین فضای دوست.
@wittj2
انهای میکند.
ما باید به این خاطر از شما تشکر کنیم! آیندهی SCGP را چگونه میبینید؟
نظریهی ریسمان، در بحث سرمایهگذاری زیر فشار زیادی است. از آنجایی که این نظریه با هیچ آزمایشی در ارتباط نیست، برای آنکه به طور نامحدود توسط دانشکدههای فیزیک (که اصولا مبتنی بر آزمایشهای فیزیکاند) حمایت شود، فشار وجود دارد. از طرفی، ریاضیدانان دیدهاند که این موضوع برای توسعهی ریاضیات محض مفید است و بسیاری از آنها دوست دارند ادامهی پیشرفت و توسعهی نظریه ریسمان را ببینند، به جز آنهایی که احساس میکنند بسیاری از چیزهایی که در نظریه ریسمان وجود دارد، آنقدر دقیق نیستند که ریاضی خوانده شوند. بسیاری از ریاضیدانان، توسعهی نظریهی ریسمان را وظیفهی دانشکدههای فیزیک میدانند، در نتیجه موضوعاتی مانند نظریه ریسمان در شکاف بین این دو حوزه قرار گرفته و حمایت نمیشوند. اینجا جایی است که مرکز سیمون و مراکز مشابه وارد شده و نقشی حیاتی را در پر کردن این خلا با برگزاری این کارگاههای عالی، ایفا میکنند. بسیاری از مردمی که اینجا میآیند و تعامل میکنند، قبلا اثر مهمی بر اتصال فیزیک و ریاضی داشتهاند و من امیدوارم این کارگاه تا افزایش تعداد فعالیتها و تعاملهای آینده ادامه داشته باشد. من در این مورد، بسیار خوشبینم!
👇
@wittj2
و من
در طلوع گل یاسی
از پشت انگشت های تو ،
بیدار خواهم شد...
سهراب سپهری🌻
@wittj2
چشم بگشا جان نگر
کش سوی جانان می برم
پیش آن عید ازل
جان بهر قربان می برم
مولانای جان🌻
سلام شبتون در مسیر عشق و خرد
👇
@wittj2
باری تو بهل کام خود و نور خرد گیر
کاین کام تو را زود به ناکام رساند
اشکاری شه باش و مجو هیچ شکاری
کاشکار تو را باز اجل بازستاند
مولانای جان🌻
👇
@wittj2
چو مرد رهرو اندر راه حق ثابت قدم گردد
وجود غیر حق در چشم توحیدش عدم گردد
کمر بندد قلم کردار سر در پیش و لب برهم
به هرحرفی که پیش آیدبه تارک چون قلم گردد
حضرت سعدی🌻
@wittj2
در محفل عاشق پیشگان دلتنگی رسم است
دوری و نزدیکی بی معناست دلتنگی مشی است
ناقوس زمان فقط مسبب دوری ست
در اصل این سر گشتگی ها بر جاست
اسماء🌻 آبان ۹۷
@wittj2
#خلاصه_شرح_داستان_اول_مثنوی #مقدمه_قسمت_بیستم
علامه مروجی سبزواری🌻
عشق مجازی عبارت است از همان عشق مرید به مراد و عشق سالک به پیر طریقت. مجاز از لحاظ دستور زبان در اصل مَجَوز بوده و اسم مکان است و به معنای مکان گذر و محل عبور است و این عشقی که مرید به مرادش دارد یک عشق مجازی است. این جذب که از روح شیخ بر روح مرید وارد می شود به تدریج او را از مراتب روح شیخ عبور داده تا به جایی می رسد که وارد عالیترین مرتبۀ روح شیخ می شود که مرتبهای از روح امام است و هرچند که سالک از اینجا به بعد در مراتب روح امام حرکت میکند و عشقهای جدیدی همچون عشق به امام و عشق به خدا در او پیدا میشود ولی این بدان معنا نیست که عشق به شیخ را فراموش کند. بلکه شیخ خودش را و منجی خودش را همیشه دوست دارد. مثل اینکه اگرچه در کودکی پدر و مادر، کودک را تربیت کرده و او را سیر جسمانی میدهند و نیازهایش را برآورده میسازند، ولی وقتی که این کودک بزرگ میشود و از تحت ولایت آنها خارج میشود، اما تا هنگام پیری و مرگ آنها را دوست میدارد. سخن ما در این بود که وظیفۀ شیخ و پیر طریقت این است که سالک را از خود گذر داده و به امام برساند. این مطلب را در مورد حضرت مولانای بزرگ پیاده نمودیم که او ابتدا سر به درگاه شمس سپرد و چه عشق سوزانی نسبت به او پیدا کرد که این عشق شهرۀ آفاق است. اما چه شد که بعد از غیبت کبرای شمس، مولوی در مقابل کسی که می گوید حیف شد شمس از میان ما رفت، میگوید: اگر به خدمت مولانا شمسالدین تبریزی عظّم الله ذکره نرسیدی، به روان مقدس پدرم به کسی رسیدی که در هر تار موی او صد هزار شمس تبریزی آونگانست و در ادراک سرّ او حیران!؟ این داستان را قبلا برایت نقل کردم و این همان گذر از شیخ است و گذر از عشق مجازی و رسیدن به امام است و پیدا کردن عشق حقیقی، و مولانا به این عشق حقیقی و وجود امام رسیده بود و این مطلب را وی در آخر دفتر دوم میآورد.
⭐️مولانا در آخر دفتر اول، داستانی را میآورد که در ضمن آن مقامات حضرت مولیالموحدین و امیرالمؤمنین یعسوب الدین اسدالله الغالب علی بن ابی طالب را شرح میکند و ما این اشعار را در رسالهای علی حده شرح کردهایم.
⭐️اما در آخر دفتر دوم، داستانی را میآورد که در آن به معرفی قطب آخرالزمان، مهدی صاحب العصر( عج) میپردازد و در آخر آن داستان موقعیت خودش را نسبت به مهدی بیان میکند. البته مولانا به دلایلی از بردن نام مهدی خودداری کرده و از او به سلیمان یاد میکند.
ادامه دارد...
علمی عرفانی👇
@wittj2