۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
🔮🎷 " جهان ما چند بعد دارد؟ "
یک مهندس، یک ریاضیدان و یک فیزیکدان درباره تعداد ابعاد جهان همصحبت میشوند. به نظر شما آنها چند بعد مییابند؟
مهندس ناگهان زاویهسنج و ابزار خود را بیرون میآورد و میگوید آسان است. سپس با ابزارهای خود سه جهت در زاویهی قائم به یکدیگر را نشان میدهد: طول، عرض و ارتفاع. و میگوید "سه" بعد وجود دارد.
ریاضیدان دفترچه یادداشت خود را بیرون میآورد و لیستی از اشکال هندسی منظم و متقارن با ضلعهای عمودی میکشد و میگوید: مربع چهار ضلع خطی دارد، مکعب شش ضلع مربعی دارد، ابرمکعب هشت ضلع مکعبی دارد... با ادامه دادن این الگو متوجه میشود که میتواند این روند را برای همیشه ادامه دهد. بنابراین میگوید "بینهایت بعد".
سرانجام نوبت به فیزیکدان میرسد. فیزیکدان به ستارهها خیره میشود و رفتار آنها را به دقت ثبت میکند و تشخیص میدهد که ستارهها از طریق گرانش، که مطابق با مربع فواصل متقابل آنها کاهش مییابد، یکدیگر را جذب میکنند. سپس فکر میکند که سه بعد وجود دارد. با این حال، وقتی معادله را برای نحوهی حرکت نور از فضا محاسبه میکند، متوجه میشود که به بهترین وجه در چهار بعد بیان شده است. سپس، پس از فکر بسیار، سعی میکند به شیوههای توصیف گرانش و نور در نظریهای معمولی فکر کند، که به نظر میرسد نیازمند به حداقل ده بعد است...
"پائول هالپرن"
@wittj2
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
🔮🎷"تولد تئوری کالوزا-کلین"
در آوریل 1919، انیشتین از دریافت یک نامه، بسیار متعجب شد.
نامه از طرف ریاضیدان ناشناختهای بهنام " تئودور کالوزا " از دانشگاه کنیگزبرگ آلمان بود. این ریاضیدان در مقاله کوتاهی، پیشنهادی برای حل یکی از مشکلترین مسائل قرن داده بود. کالوزا با معرفی بعد پنجم (یعنی چهار بعد فضا و یک بعد زمان) تنها در چند سطر، تئوری گرانش انیشتین را با تئوری نور ماکسول متحد ساخته بود.
در اصل او، "بعد چهارم" سابق هینتون را احیا نموده و آن را به شیوهای جدید، تحت عنوان بعد پنجم وارد تئوری انیشتین کرد. کالوزا، مانند ریمان قبل از خود، نور را اغتشاش ناشی از ضربان و موجدار شدن این بعد بالاتر در نظر گرفت. اختلاف اصلی این کار جدید با کارهای ریمان و هینتون، پیشنهاد یک تئوری میدان واقعی از طرف کالوزا بود. او در یادداشت کوتاهش، بهسادگی اقدام به نوشتن معادلات میدان انیشتین برای گرانش در پنج بعد به جای چهار بعد متداول نمود. بهعبارت دیگر، او پیشنهاد ترکیب دوتا از بزرگترین تئوریهای میدان شناخته شده در علم، یعنی تئوریهای میدان ماکسول و انیشتین را با در هم آمیختن آنها در بعد پنجم، ارائه میکرد. این یک تئوری ساخته شده از مرمر خالص – یعنی هندسه محض بود.
ادامه دارد..
@wittj2
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
🔮🎷ادامه از "تولد تئوری کالوزا-کلین"
از نظر یک شخص عادی، نور و گرانش هیچ وجه اشتراکی ندارند. نور یک نیروی آشناست که در رنگها و شکلهای متنوعی ظاهر میشود؛ حال آنکه گرانش نامرئی و دستنیافتنیتر است. روی زمین، این نیروی الکترومغناطیسی است که به ما کمک نموده تا طبیعت را تحت کنترل خود دربیاوریم، نه گرانش. این نیروی الکترومغناطیسی است که ماشینهای ما را به حرکت وامیدارد، شهرهایمان را روشن میکند و تلویزیونهای ما را بهکار میاندازد. در مقابل، گرانش در مقیاسهای بزرگتر عمل میکند: نیرویی است که سیارهها را در مسیر خود حرکت داده و نیز مانع از انفجار خورشید میشود. گرانش نیرویی کیهانی است که در جهان جاری بوده و منظومه شمسی ما را منسجم نگه میدارد.
حتی از دیدگاه ریاضیات نیز، جاذبه و نور مانند آب و روغن هستند. تئوری میدان نور ماکسول نیاز به چهار میدان دارد، درحالیکه تئوری متریک گرانش انیشتین نیازمند ده میدان است. با اینحال، مقاله کالوزا چنان زیبا و ارزشمند بود که انیشتین نمیتوانست آن را کنار بگذارد.
ادامه دارد...
@wittj2
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
🔮🎷بخش پایانی "تولد تئوری کالوزا-کلین"
در ابتدا چنین به نظر میرسید که این مقاله، تنها یک ترفند پیشپاافتاده ریاضیات است که فقط تعداد ابعاد فضا و زمان را از چهار به پنج افزایش میدهد. این به آن دلیل بود که برای بعد فضایی چهارم، هیچ مدرک تجربی وجود نداشت. آنچه که انیشتین را مبهوت میساخت، این بود که تئوری میدان پنج بعدی به محض تقلیل به میدان چهار بعدی، معادلات ماکسول و معادلات انیشتین را نتیجه میداد. بهعبارت دیگر، کالوزا موفق شد که دو قطعه پازل را بههم متصل کند چرا که هر دو آنها، بخشهایی از یک تمامیت بزرگتر بودند: فضای پنج بعدی.
"نور" به شکل یک درهمپیچش از هندسه فضای با ابعاد بالاتر ظاهر میشد. بهنظر میرسید که این تئوری، رویای قدیمی ریمان در توضیح نیروها تحت عنوان چین و چروکهای یک ورقه کاغذ را جامه عمل میپوشانید. کالوزا در مقاله خود ادعا کرد که تئوری او که دو تا از مهمترین تئوریهای موجود تا آن زمان را با هم ترکیب میکرد، دارای "اتحاد شکلی واقعاً خدشه ناپذیر" بود. گذشته از آن وی بر این عقیده اصرار داشت که سادگی محض و زیبایی تئوریاش، نمیتواند "صرفاً نتیجه یک نمایش جالب از یک حادثه متغیر باشد".
@wittj2
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
🔮🎷"بعد پنجم"
رویارویی با بعد پنجم، تأثیر عمیقی بر افکار پیتر فروند گذاشت.
زمانی که او در یکی از جلسات بحث جرج ورانسیو شرکت داشت، ورانسیو در مورد سوال مهمی گفتگو می کرد: چرا نور و گرانش باید تا این حد ناهمگون باشند؟ در ادامه، او او تئوری کالوزا-کلین را ذکر کرد که در پنج بعد فرمولبندی شده بود و می توانست هم شامل تئوری نور و هم معادلات گرانش انیشتین باشد.
فروند شوکه شده بود. این ایده، او را به تحیر واداشت. گرچه او هنوز یک دانشجوی تازه وارد بود، ولی شهامت مطرح کردن یک سوال مهم را داشت:
"حتی اگر اتحاد نور و گرانش نیز حاصل شود، چیز مهمی بدست نیامده است، چرا که هنوز نیروی هسته ای باقی مانده است."
سخنران پاسخی نداشت. فروند با هیجان اضافه کرد:
"افزودن ابعاد بیشتر چی؟"
سخنران پرسید:
"اما چند بعد بیشتر؟"
فروند برای این سوال آمادگی نداشت. برای اینکه توسط فرد دیگری غافلگیر نشود، نمی خواست عدد پایینی بدهد. لذا عددی پیشنهاد کرد که کسی نمی توانست بزرگتر از آن را پیشنهاد کند:
"تعداد بی نهایت بعد!"
@wittj2
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
🔮🎷دین و علم
معنای زندگی و تصویر انسانها از زندگی
تصویر مولانا از زندگی
✍مصطفی ملکیان
در اینجا میخواهم به مساله ارزش زندگی از زاویه جدیدی نگاه کنم و آن این است که شما از خودتان چه تصویری در دنیا دارید؟
متفکران، اندیشمندان و عارفان مختلف در طول تاریخ تصویرهای مختلفی از خودشان در دنیا داشتهاند. به طور مثال برخی خود را به پرندهای در قفس، برخی دیگر به زندانی در زندان، برخی دیگر به پرندهای در دام و ... تشبیه کردند. این وجه تشبیه در هر تصویر میتواند سوالات مختلفی را برای ما ایجاد کند. به طور مثال اگر شما پرندهای در قفس هستید، قفس شما از چه جنسی است و چه چیزهایی برای شما قفس درست کرده است.
32 تصویر را درباره تصور افراد از خود در دنیا استقرا کرده ام. حال در اینجا سوال این است که تصویر مولانا چیست؟ برخی میگویند مولانا تصویری افلاطونی دارد و خود را پرندهای در قفس یا زندانی در زندان میبیند.
در کل مثنوی معنوی و کلیات شمس این دو تصویر تایید میشود. به عقیده من اشعار مولانا در قالب مثنوی معنوی موید این است که مولانا انسان را به عاشقی در غریبستان تشبیه میکند. با کند و کاو در آثار مولانا باید دید این تصویر درست یا خیر.
تقریباً بیشتر شارحان و مفسران مولانا معتقدند که نینامه مولانا یعنی 18 سطر نخستین مثنوی معنوی کل پیام مولانا است. تمامی کتابهای او مانند مجالس، فیه ما فیه، مکتوبات، کلیات شمس و ... شرح این 18 سطر است و شکی نیست که بخش مهمی از نی نامه درباره اندیشه عاشقی در غریبستان است.
در نی نامه میخوانیم که میگوید «کز نیستان تا مرا ببریدهاند» بدین معنی که من به دلخواه خودم به این دنیا نیامدم. در مثنوی در داستانی به نینامه پاسخ داده میشود و مولانا در آنجا میگوید که معشوق یعنی خدا بنا به مصلحت جویی مرا به این دنیا فرستاد و گفت من از جدایی تو اغراضی دارم و فعلاً باید از من جدا شوی. در اینجا گفته میشود که خدا میگوید تو از من جدا میشوی تا سفر کنی و در آن سفر پخته شوی و به تکامل برسی.
⭐️ ده شاخصه عاشقی در غریبستان
10 شاخصه عاشقی که در غریبستان است و در کل آثار مولانا این 10 شاخصه وجود دارد و جریان و دوران دارد.
1️⃣نخستین شاخصه این است که کسی که در غریبستان است دچار درد و اندوه میشود پس از نظر مولانا ما نیز در این دنیا دچار رنجیم.
2️⃣شاخصه دوم این است که عاشق در غریبستان اشتیاق رفتن دارد، چون میلی به ماندن در آنجا ندارد پس از نگاه مولانا انسان میلی به ماندن در دنیا ندارد.
3️⃣در شاخصه سوم فردی که در غریبستان است آرامش و سکون خاطر ندارد، چون هیچ را متعلق به خود نمیداند و نمیتواند با آن انس بگیرد.
4️⃣در شاخصه چهارم نیز فرد در غریبستان به همه چیز به چشم زودگذر نگاه میکند و برای چیزی اهتمام ندارد.
5️⃣شاخصه پنجم این است که در غریبستان نه ما زبان آنها را میفهمیم و نه آنها زبان ما را میفهمیم پس باهم تفاهم نداریم.
6️⃣در همین جاست که مولوی در اشعارش میگوید من و مردم مثل آب و روغن هستیم با هم ترکیب نمیشویم.
7️⃣در شاخصه هفتم اگر در کشوری غریب باشید نیاز به راهنما دارید چون هیچ نقشهای ندارید به همین دلیل است که مولانا میگوید در این راه باید مراد و شیخ داشته باشید.
8️⃣شاخصه هشتم این است که شما وقتی به جای دیگری سفر میکنید مقام والایی که در جای قبلی بودید به چشم نمیآید، بنابراین عاشق در غریبستان بی ما و بی من است و تمام باد و بروتش میریزد.
9️⃣در شاخصه نهم وقتی در کشور غریبی هستیم نظارهگر هستیم و خودمان را در هیچ چیز دخالت نمیدهیم بنابراین مولانا نیز میگوید در این دنیا تنها نظارهگر است و کاری به کار دیگران ندارد.
🔟اما در شاخصه دهم عاشق در غریبستان از رفتن استقبال میکند پس مولانا از مرگ استقبال میکند.
⭐️انسان کامل از نظر مولانا انسان غریبتر است به همین دلیل او شمس را غریبترین غریب میداند یعنی از نگاه او شمس انسان کاملی است. پس ارزش زندگی از نظر مولانا این است که به وطن خودمان و پیش معشوق که خداست، برگردیم.
@wittj2
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
چو مغروران بى منطق
نگو از عشق بيزارم
كه ناگه مى زند بردل
شگرد او شبيخون است
صائب تبريزی🌻
@wittj2
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
🔮🎷کتاب سر حق
مولف:
استاد مهدی طیب مهندس مکانیک و محقق علمی و عملی در زمینه اخلاق و عرفان اسلامی
نشر سفینه
چاپ دوم 1386تهران
⭐️در بیان طریق وسطی و صراط مستقيم عرفان
@wittj2
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
ترمودینامیک کوانتومی : ترکیب طلایی دو غول فیزیک (قسمت اول) 0
توسط سمیع صالحی در ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ تازه ترین اخبار کوانتومی شیمی کوانتومی فیزیک کوانتومی مقالات ویژه
اگرچه علم ترمودینامیک، نسبت به نظریه کوانتومی، قدمت زیادی داشته و با دیدی ماکروسکوپی به دنیا مینگرد، اما تلفیق این دو، ترکیبی طلایی به نام ترمودینامیک کوانتومی میسازد. در مقاله زیر که نسخهی اصلی آن در سایت معتبر Wired منتشر شده، در مورد این ترکیب طلایی بیشتر صحبت خواهیم کرد. با دیپ لوک همراه باشید…
میزان تاثیر موتورهای بخار در تبدیل گرما به کار برای نخستین بار در سال ۱۸۲۴ و در فرآیند به حرکت درآوردن پیستون و توانایی چرخش یک چرخ، توسط مهندس جوان فرانسوی، سعدی کارنو بیان شد. فرمولی که امروزه از آن تحت عنوان بازده فرآیند یاد میکنند. بر اساس مطالعات کارنو، بالاترین بهرهوری یک موتور، تنها به اختلاف دمای میان منبع موتور حرارتی (معمولا آتش) و منبع مصرف کننده دما (معمولا هوای بیرون) وابسته است. او همچنین بیان کرد که کار، محصول جانبی (Byproduct) گرماست که به شکل طبیعی از جسم گرمتر به جسم سردتر منتقل میشود. کارنو هشت سال پس از ارائه این فرمول بر اثر بیماری وبا درگذشت و نتوانست انقلابی که توسط این فرمول به نام نظریه ترمودینامیک ایجاد شد را مشاهده کند. قوانین ترمودینامیک مجموعه ای از قوانین جهانی هستند که فعل و انفعال بین دما، گرما، کار، انرژی و انتروپی را توضیح میدهند. قوانین ترمودینامیک نه تنها در مورد موتورهای بخار دارای اعتبار است، بلکه در مورد هر مسئله دیگری از جمله خورشید، سیاه چالهها، موجودات زنده و حتی کل جهان نیز صدق میکنند. این نظریه در عین سادگی، بسیار جامع است، طوری که آلبرت اینشتین از آن به عنوان نظریهای که هیچگاه منسوخ نمیشود، یاد کرد. لیدا دل ریو در نخستین خط مقالهاش در مجله Journal of Physics A چنین نوشت (دانلود این مقاله):
اگر نظریههای فیزیکی را مردم عادی، فرض کنیم، قوانین ترمودینامیکی به مثابه جادوگر خواهند بود.
بر خلاف مدلهای استاندارد فیزیک ذرات که سعی در اثبات وجود اجسام دارند، قوانین ترمودینامیکی تنها برای بیان توانایی انجام یا عدم انجام یک فرآیند، کاربرد دارند. یکی از عجیب ترین نکات در مورد ترمودینامیک، این است که ذهنی به نظر میرسد. گازی متشکل از مجموعه ذراتی دارای دمای یکسان (بنابراین قادر به انجام کار نیستند)، ممکن است با بررسیهای بیشتر، دارای تفاوت دمای میکروسکوپی باشد که با قوانین ترمودینامیکی تطابق ندارد. همانطور که فیزیکدان قرن نوزدهم ماکس پلانک بیان کرد:
اتلاف انرژی، بستگی به میزان دانش ما دارد.
در سالهای اخیر، انقلابی در مفاهیم ترمودینامیک پدید آمده که از آن به عنوان یک کودک نو پا در میان نظریههای فیزیکی یاد میکنند. در این نظریه، گسترش اطلاعات از طریق سیستمهای کوانتومی توصیف میشود. این نظریه جدید، سعی در بیان مفاهیم ترمودینامیکی با استفاده از نظریه اطلاعات کوانتومی دارد. اگرچه نظریه ترمودینامیک کلاسیک در ابتدا سعی در بهبود کارایی موتورهای بخار داشت، ترمودینامیک امروزی برای گسترش ماشینهای کوانتومی، تلاش میکند. گروهی از محققان، اخیرا آزمایشی انجام دادند که در آن برای اولین بار، با استفاده از تکنولوژی کوچکسازی، (یک موتور تک یونی و سه اتم منجمد) موفق به گسترش ترمودینامیک به قلمروی کوانتومی شدند، جایی که در آن مفاهیمی مانند دما و کار، معانی معمول خود را از دست داده و قوانین کلاسیک لزوما صدق نمیکنند. نتایج این آزمایش منجر به ارائه نسخه کوانتومی جدیدی از قانون اولیه ترمودینامیک شد. بازنویسی اساسی این نظریه باعث شد دانشمندان، ارتباط عمیق و شگفتانگیزی بین انرژی و اطلاعات پیدا کنند. ترمودینامیک کوانتومی ، نظریهای در حال توسعه، همراه با شور و سردرگمی است. یکی از محققان پیشرو در این زمینه میگوید:
ما در حال ورود به دنیای جدیدی از ترمودینامیک هستیم. اگرچه در ابتدا شروع خوبی در توسعه مفاهیم آن داشتیم اما حالا با دیدگاه کاملا متفاوتی در حال بررسی آن هستیم.
انتروپی، همان عدم قطعیت در ترمودینامیک کوانتومی است
ماکسول برای نخستین بار در سال ۱۸۹۹، تناقض بین ترمودینامیک و اطلاعات را بیان کرد. تناقض ایجاد شده در ارتباط با قانون دوم ترمودینامیک بود که بیان میکند انتروپی یک سیستم منزوی همواره در حال افزایش است. بر اساس قانون دوم ترمودینامیک، کیفیت انرژی در اثر انتقال از یک جسم گرم به جسم سرد تا زمانی که اختلاف دمای بین دو جسم از بین برود، کاهش یافته، بطوری که انرژی بی نظمتر و کم اثرتر شده و جهان به سمتی حرکت میکند که دیگر قادر به انجام کاری نخواهد بود که از آن به عنوان دمای مرگ یاد میکنند. از دیدگاه بولتزمن، انتروپی با پراکندگی انرژی، افزایش مییابد. از دیدگاه آماری میتوان گفت: راههای متعددی برای توزیع انرژی میان ذرات یک سیس
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
تم وجود دارد، بنابراین ذرات دائما در حال حرکت و برهمکنش با یکدیگر هستند و بهطور طبیعی به سمتی حرکت میکنند که انرژی به اشتراک گذاشته شده، افزایش یابد، اما ماکسول از یک آزمایش ذهنی به نام شیطان ماکسول (Maxwell’s demon) سخن گفت. در این آزمایش، دو محفظه توسط مانعی که دارای یک درب است از یکدیگر جدا شدهاند. نگهبان این درب، یک شیطانک است که از موقعیت و سرعت تمام مولکولهای گازی موجود در محفظه نگهدارنده، آگاه است. شیطانک به مولکولهای با سرعت بالا اجازه ورود به محفظه B را میدهد، در صورتی مولکولهای با سرعت پایین، فقط اجازه ورود به محفظه A را دارند. این عملکرد شیطانک باعث تقسیم گاز موجود به دو دستهی سرد و گرم و در نتیجه تمرکز انرژی در یک نقطه و کاهش انتروپی سیستم میگردد (تصویر زیر). در نتیجه به نظر میرسد قانون دوم ترمودینامیک نقض میشود، قانونی که بعدها توسط آرتور ادینگتون، ممتازترین قانون طبعیت لقب گرفت.
شیطان ماکسول
این تناقض میان ترمودینامیک و اطلاعات، یک قرن پس از ماکسول، توسط بنت و گروهی از محققان برطرف شد. به اعتقاد او و همکارانش، اگرچه شیطانک، مولکولهای گاز درون محفظه را به دو دستهی گرم و سرد تقسیم کرده و باعث کاهش انتروپی سیستم میشود، اما با این کار، انرژی، توسط شیطان مصرف شده و انتروپی از دست رفته سیستم، جبران میشود. در نتیجه انتروپی کل ذره-گاز افزایش مییابد که با قانون دوم ترمودینامیک، سازگار است. این یافتهها تاییدی بر این باور است که «اطلاعات، فیزیکی هستند». هر چه میزان اطلاعات بیشتر باشد، میزان کار انجام شده نیز بیشتر خواهد بود. شیطان ماکسول میتواند کار را از یک گاز با درجه حرارت مشخص برباید، زیرا اطلاعات به مراتب بیشتری نسبت به سایر ذرات دارد. بنت استدلال کرد که دانش شیطانک در حافظهاش، ذخیره گردیده و این حافظه باید پاک شود که برای این کار، نیاز به صرف انرژی است (لانداور در سال ۱۹۶۱ محاسبه کرد که در دمای اتاق، هر کامپیوتر حداقل به ۲٫۹ زپتوژول انرژی برای پاک کردن یک بیت از اطلاعات ذخیره شده، نیاز دارد).
ماکسول و سایر دانشمندان تعجب کردند که چطور یک قانون طبیعی میتواند به دانش یک فرد در مورد سیستم (اینجا سرعت و مکان ذرات) بستگی داشته باشد. اگر قانون دوم ترمودینامیک ذاتا به اطلاعات فرد بستگی دارد، پس در چه صورت، درست است؟ نیم قرن بعد، با گسترش نظریهی اطلاعات کوانتومی بر پایهی کامپیوترهای کوانتومی، دریچهی جدیدی به روی فیزیکدانان گشوده شد. گروهی از محققان معتقدند که انرژی به دلیل راههای انتقال اطلاعات بین اجسام، به جسم سردتر منتقل میشود. بر اساس نظریه کوانتومی، ویژگیهای فیزیکی اجسام، احتمالی هستند. در واقع ذرات به جای اینکه مقادیر ۱ و یا ۰ را داشته باشند، میتوانند در یک زمان، بنابر برخی احتمالات، هم مقادیر ۱ و هم مقادیر ۰ را داشته باشند (یعنی همان برهم نهی کوانتومی که در آن، احتمالات S1 و S0 نشان دهنده حالت ذرات است). در واقع زمانی که ذرات با یکدیگر واکنش میدهند، امکان به دام افتادن آنها نیز وجود دارد، در نتیجه توزیع احتمال جدیدی برای این حالت از ماده به وجود میآید که بیانگر حالت هر دو ماده میباشد. یکی از محورهای اصلی نظریه کوانتوم این است که اطلاعات هرگز از بین نمیرود (وضعیت کنونی جهان، تمام اطلاعات در مورد گذشته را حفظ میکند)، اما با گذشت زمان و برهمکنش ذرات و تبدیل شدن به ذرات بزرگتر، اطلاعات در مورد حالت منفرد آنها پخش گردیده و با اطلاعات سایر ذرات، مخلوط شده است. در نهایت، این اطلاعات میان ذرات دیگر به اشتراک گذاشته شده است. گروهی از دانشمندان معتقدند، افزایش بردار درهمتنیدگی کوانتومی، موجب افزایش قابل انتظار انتروپی و در نتیجه بردار زمانی ترمودینامیک شده است. آنها علت سرد شدن یک فنجان قهوه تا دمای اتاق را به دلیل برهمکنش مولکولهای قهوه با مولکولهای هوا میدانند که باعث میشود اطلاعات میان آنها از حالت کدگذاری خارج شده و با مولکولهای هوا به اشتراک گذاشته شوند.
درک انتروپی به عنوان یک موضوع انتزاعی اجازه میدهد جهان به عنوان یک کل، بدون از دست دادن اطلاعات به تکامل برسد. تجربه افزایش انتروپی همراه با رقیق شدن اطلاعات کوانتومی حتی چیزهایی مانند قهوه، موتور و مردم، به عنوان بخشی از جهان، باعث میشود انتروپی بخشی از جهان برای همیشه صفر باقی بماند. گروهی از دانشمندان در دانشگاه زوریخ تعریفی جدید و جنجالی از انتروپی ارائه دادهاند:
تا بهحال انتروپی به عنوان ویژگی یک سیستم ترمودینامیکی تعریف میشد، اما در حال حاضر در نظریه اطلاعات، نباید بگوییم انتروپی، ویژگی یک سیستم است، بلکه انتروپی به عنوان ویژگی یک سیستم که توسط ناظر مشاهده میشود، تعریف میگردد!
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷