شبا تنهایی میام کنار این چاییخونه صحن امام مجتبی میشینم چون نسبت به صحنای دیگه خلوتتره، چیزای خوشمزه تری داره، هم خوشگله و مهمتر از همه چیز برای امام حسنه.
‹آبینه.›
زهرا قراره برا تولدم پول بده خودم کادو بخرم. ولی از دو دقیقه پیش تاحالا که اینو بهم گفته نمیدونم چر
از حرفم هنوز ۳۰ ثانیه نگذشته که تو این پیامو گذاشتی بابا صبر کن چقدر تو لاشخوریی.
بابام میگفت میترسم آستان قدس عکستو بزنه به در و دیوار حرم بگه هر جا اینو دیدید با تیر متوقفش کنید.