📌داستان 🍃🌺
♦️ دعا کردن بهلول ♦️
فردي چند گردو به بهلول داد و گفت :
بشکن وبخور وبراي من دعا کن.
بهلول گردوها را شکست و خورد اما دعا نکرد.
آن مرد گفت :
گردوها را مي خوري نوش جان ، ولي من صداي دعاي تو را نشنيدم..
بهلول گفت :
مطمئن باش اگر در راه خدا داده اي، خدا خودش صداي شکستن گردوها را شنيده است.
تو بندگي چو گدايان به شرط مزدمکن
که خواجه خود روش بنده پروري داند.
🍃کانال خادم الشهداخادم الظهور🍃
@wwwwwkadm
🔹نشر_صدقه_جاریست🔹
سال اول جنگ بود. به همراه بچه هاي گروه اندرزگو به يكي از ارتفاعات
در شــمال منطقه گيان غرب رفتيم. صبح زود بود. ما بر فراز يكي از تپه هاي
مشرف به مرز قرار گرفتيم. پاسگاه مرزي در دست عراقي ها بود. خودروهاي
.عراقي به راحتي در جاده هاي اطراف آن تردد مي كردند
ابراهيم كتابچه دعا را باز كرد. به همراه بچه ها زيارت عاشورا خوانديم. بعد
:از آن در حالي كه با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه مي كردم گفتم
ابــرام جون اين جاده مرزي رو ببيــن. عراقي ها راحت تردد مي كنند. بعد با
حسرت گفتم: يعني مي شه يه روز مردم ما راحت از اين جاده ها عبور كنند و
!به شهرهاي خودشون برن
ابراهيم انگار حواســش به حرف هاي من نبود. با نگاهش دوردســت ها را
،مي ديــد! لبخندي زد و گفت: چي مي گــي! روزي مي ياد كه از همين جاده
!مردم ما دسته دسته به كربا سفر مي كنند
در مســير برگشت از بچه ها پرسيدم: اســم اين پاسگاه مرزي رو مي دونيد؟
»يكي از بچه ها گفت: »مرز خسروي
بيست سال بعد به كربا رفتيم. نگاهم به همان ارتفاع افتاد. همان كه ابراهيم
!بر فراز آن زيارت عاشورا خوانده بود
گوئي ابراهيم را مي ديدم كه ما را بدرقه مي كرد. آن ارتفاع درست روبروي
منطقه مرزي خسروي قرار داشت. آن روز اتوبوس ها به سمت مرز در حركت
!بودند. از همان جاده دسته دسته مردم ما به زيارت كربا مي رفتند
هر زمان که تهران بوديم برنامه شب هاي جمعه آقا ابراهيم زيارت حضرت
عبدالعظيم بود. مي گفت: شب جمعه شب رحمت خداست. شب زيارتي آقا
اباعبدالله7 است. همه اولياء و مائك مي روند كربا، ما هم جايي مي رويم
.كه اهل بيت گفته اند: ثواب زيارت كربا را دارد
بعــد هم دعاي كميــل را در آنجا مي خواند. ســاعت يك نيمه شــب هم
ًبرمي گشت. زماني هم كه برنامه بسيج راه اندازي شده بود از زيارت، مستقيما
.مي آمد مســجد پيش بچه هاي بسيج. يك شــب با هم از حرم بيرون آمديم
من چون عجله داشــتم با موتور يكي از بچه ها آمدم مسجد. اما ابراهيم دو سه
ساعت بعد رسيد. پرسيدم: ابرام جون دير كردي!؟
.گفت: از حرم پياده راه افتادم تا در بين راه شــيخ صدوق را هم زيارت كنم
چون قديمي هاي تهران مي گويند امام زمان)عج( شــب هاي جمعه به زيارت
مزار شيخ صدوق مي آيند. گفتم: خب چرا پياده اومدي!؟
جواب درستي نداد. گفتم: تو عجله داشتي كه زودتر بيائي مسجد، اما پياده
!آمدي، حتماً دليلي داشته؟
بعد از كلي سؤال كردن جواب داد: از حرم كه بيرون آمدم يك آدم خيلي
محتاج پيش من آمد، من دســته اســكناس توي جيبم را به آن آقا دادم. موقع
!سوار شدن به تاكسي ديدم پولي ندارم. براي همين پياده آمدم
٭٭٭
ايــن اواخر هــر هفته با هــم مي رفتيم زيارت، نيمه هاي شــب هم بهشــت
.زهرا3، سر قبر شهدا. بعد، ابراهيم براي ما روضه مي خواند
بعضي شــب ها داخل قبر مي رفت. در همان حال دعاي كميل را با ســوز و
.حال عجيبي مي خواند وگريه مي كرد
🍃کانال خادم الشهداخادم الظهور🍃
@wwwwwkadm
🔹نشر_صدقه_جاریست🔹
🍃💐
#این_الطالب_بدم_المقتول_بکربلا
🍃💐دوباره جمعه است و ذکر یا مهدی به لب هامان نشسته
💐🍃بیا آقا که بغض انتظار
راه گلوی شیعه بسته
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
@wwwwwkadm
دل آمده از غمٺ بہ جان ادرڪنی
جان آمده بر لب الأمان ادرڪنی
ترسم ڪہ #بمیرم و #نبینم رویٺ
#یا_مهدے صاحب الزمان ادرڪنی
@wwwwwkadm
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
هر چه برای خودتان میخواهید برای مؤمنانی دعا كنید كه گرفتار آن مورد هستند؛ در این صورت خدا برای شما #دعا میكند، ملائکه برای شما دعا میكنند.
📚 برگی از دفتر آفتاب، ص١٨۴
@wwwwwkadm
به نام آفریدگار فراوانی
امروز شنبه دوم شهریور ماه نود و هشت
انتظار بهترین ها را داشته باشید.
بدانید به آنچه که باور و انتظارش را دارید، خواهید رسید. افرادی که به نظر شما خوش شانس هستند همیشه در انتظار بهترینها هستند. آنها مطمئن هستند که آیندهای پر از فرصتهای خوب و موفقیت دارند. در مقابل آن هم افراد به نظر بدشانس هستند؛ آنها همیشه در انتظار اتفاقهای ناگوار و بد هستند و هیچ اعتمادی به فردا ندارند. بدانید، تنها انتظارات است که تفاوت بین افراد "خوششانس" و "بدشانس" را بوجود میاورد. بنابراین همواره انتظار بهترینها را داشته باشید تا آنها به سمت شما روی آورند. به کائنات با حالتی پیشگویانه بلند بگویید؛ من لایق بهترینها هستم.
عبارت تاکیدی:
من لایق بهترین ها هستم!
خداوندا سپاسگزارم....
@wwwwwkadm