💢 ماجرای رفتار پیامبر(ص) با زن گنهکار
عطار در كتاب « الهى نامه » روايت مى كند : زنى آوازه خوان و اهل فسق و فجور در مكه اقامت داشت كه در مجالس لهو و لعب شركت مى كرد و با آواز و رقص و پايكوبى مجالس لهو و لعب را گرم نگاه مى داشت .
پس از ساليانى از هجرت پيامبر ، بازارش به خاطر اين كه از جمال افتاده بود و از آوازه خوانى و مطربى وامانده بود كساد شد و به فقر و فاقه و تهى دستى افتاد ، از شدت پريشانى و اضطرار به مدينه آمد و به محضر پيامبر رحمت مشرف شد . حضرت فرمود : براى چه هدفى به مدينه آمده اى ، به هدف تجارت آخرتى يا تجارت دنيايى ؟ عرضه داشت : نه براى آن آمده ام نه براى اين ، بلكه چون وصف جود و سخاوت و عطا و كرمت را شنيده بودم با اميد به تو به اين شهر آمدم ؟ پيامبر از بيان او شاد شد و رداى مباركش را به او بخشيد و به اصحاب فرمود : هر يك به اندازه تمكن و توانايى چيزى به او ببخشند .
آرى ، زنى بدكار به اميد عطا و كرم و جود بنده ات پيامبر ، كه مظهرى از مظاهر كرم بى پايان توست ، به مدينه مى آيد و با عطايى سرشار و فراوان برمى گردد ، مگر ممكن است من #اميد به #عفو و #گذشت و #لطف و #احسان تو داشته باشم و از درگاهت مأيوس و دست خالى برگردم ؟
📚 برگرفته از کتاب عبرت آموز/استاد انصاریان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@wwwwwkadm
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 دکتر حسن عباسی
انتظار آمدن امام زمان علیه السلام یا انتظار ظهور؟
شصت و یک زعیم شیعه در دوران غیبت کبری امام زمان علیه السلام
حضرت بین ماست و دارد انقلابها را مدیریت میکند
@wwwwwkadm
»
📜 #حــدیثامـــروز
❤️قال امـام علی علیه السلام:
انـــسان به زيـــورى زيــــباتر از
#جوانمردى آراسته نشده است.
📚غــــررالحكـــم حدیث ۹۶۵۹
@wwwwwkadm
10.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ترسهایی که باعث بردگی انسانها میشوند!
👈 چطور باید از شر ترسِ از تحقیر و سرزنش دیگران خلاص شد؟
➕ ویژگی خاص مردم آخرالزمان
@wwwwwkadm
ماجرای زنی از کربلا که مورد تهمت شوهرهش قرار گرفته بود و به کرامت حضرت ابوالفضل(ع) آن مرد از بین رفت
دو خانواده بزرگ در کربلا با هم وصلت میکنند، متاسفانه پس از اندک زمانی میانشان اختلاف سلیقه رخ داده، دختر به خانه پدرش برمی گردد و هر چه دیگران وساطت میکنند مؤثر نمیشود. پس از یک سال از این قضیه، وقفه نجف اشرف پیش میآید و تمام افراد خانواده به استثنای دختر به نجف اشرف مشرف میشوند. داماد این مطلب را دانسته به در خانه دختر میآید وبه هر وسیله که شد او را قانع نمود وارد خانه میشود و با قسمهای دروغ، به او وعدههای کاذب داده و با وی آمیزش میکند.
پس بر میگردد ولی به وعدههای خود وفا ننموده و کسی نمیفرستد تا دختر را به خانه او بیاورند.
دختر بیچاره حامله شده و آثار حمل در او نمایان میگردد. اطرافیان دختر وی را تعقیب و تهدید میکنند و آن بیچاره، قضیه را چنانکه بوده نقل میکند. ولی پسر انکار نموده و بر اصرارش میافزاید. برادران دختر قصد قتل او میکنند و بیچاره به ناله و زاری اظهار مظلومیت کرده میگوید دستم را به دامن او برسانید تا من صدق گفتار را به ثبوت برسانم، باز کسان دختر به نزد پسر آمده اظهارمطالب می کنند و پسر به عناد باقی مانده بالاخره میگوید شما را با همدیگر روبرو میکنیم تا حقیقت امر کشف و روشن گردد برخیز برویم پیش دختر، پسر قبول نمیکند و بزرگان هر دو طرف مجبورش کرده میآوردند وداخل خانه دختر میکنند و در این حال دختر آمده، پس از اعتذار از حضار اول نصیحتش میکند که از خدا بترس وآبروی ما را مبر، باز قبول نمیکند یکدفعه با حالت فوق العاده ناراحتی از جای خود بلند شده گریبان پسر را گرفته میگوید برخیز من در حضور حضرت ابوالفضل العباس(ع) اثبات خواهم کرد، پسر خودداری میکند و طرفین اجبارش مینمایند بالاخره ببالاخره به همان طریق که دختر او را گریبان گیر کرده کشان کشان به حالت زاری و تضرع و عصبانبت و ناراحتی تا به حرم مطهر برده و به محض ورود یک دست به ضریح مقدس و یک دست به یقه پسر فریادی کشیده در حالتی غیر عادی میگوید:
آقا اگر چنانچه شما قبول دارید آبروی من برود و الا حکم کن بین مظلوم و این ظالم. ناگهان ضریح مقدس به حرکت آمده پسر بدبخت به مقدار چند متر به طرف بالا رفته و به زمین زده مدتی خدمه و غیر ذلک وارد شده میبینند بدن آن بدبخت خرد شده و آثار استخوان پیدا نیست و رنگش سیاه شده، دختر را با نهایت عزت و احترام بر میگردانند
@wwwwwkadm