مـ؏ـﺮاجیها³¹³ 🇵🇸
-
-میانکفروایمانماندهبودم
ابوفاضلمسلمانکردمارا:))
بعدِ #فآطمه
حیدر نیمههای شب که میرفت بالا سرِ قبر خاکیِ بیبی ،
از بچهها میگفت برا خآنوم..
فآطمهیمن:
نیستی ببینی زینبت چقدر خآنوم شده ...
تو نیستی ولی من مثل تو هر شب بالا سرِ #حُسین آب میزارم ...
برا هرکدوم یه چیزی میگفت
برا امامحَسَن میگفت :
زَهرآ جآنم .. نیمههای شب بود
دیدم که حَسَن بیداره ، با گریه میگفت زیرِ لب ، نزن نآمرد مآدرم بارِ #شیشه داره 💔(:!!
امامحُسین زآر میزد..
بالا سرِ #حَسَن زآر میزد..
هی میگفت : حَسَنجآن غارت زده اونی نیست که از خونهش دزدی شده باشه
غارت زده منم؛
که داداشی مثلِ تو
داره از پیشِ من میره...💔(: