eitaa logo
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
402 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
‌‌‌‌تنہابہ‌شوق‌ڪرب‌وبلا‌میکشم‌نفس دنیاےِبی‌حُ‌ـسِین‌بہ‌دردم‌نمیخورد")💔 الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🏻 ┅═══••✾••═══┅ راه‍ِ‌ ارتباطے: ☑️ @Mahdi1220 ⤵️جهت تبادل و تبلیغات @ya_hossien110 ⤵️همه کانال های ما @ya_hossien134 @Jok_city134 @steker128
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ختم صلوات داریم به نیت شهید جوان مدافع حرم تعداد صلوات هاتون رو لطفن به ایدی زیر ارسال کنید🌹 صلوات ها هدیه به روح و فرج هست🌸 @SINA313_21
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 #Part73 عاشقی زودگذر قرار بود فردا کلاس ها شروع بشه اونم غیر حضوری یادش بخیر چ
👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 عاشقی زودگذر همین طوری داشتم قدم میزدم و هدفون رو گذاشتم رو گوشم و با گوشیم یه آهنگ پلی کردم و راه میرفتم... داشتم میرفتم که همین طوری رسیدم جلو در خونه مبینا اینا و روبه رو در وایسادم و نگاه کردم ، بدون که متوجه بشم صورتم خیس شد و گریه هام شروع شدن...همین طوری وایساده بودم که با صدای کسی به خودم اومدم و اون شخص مبینا بود که با تعجب نگاهم میکرد... خب واقعا تعجب داشت که اون کیانا چادری الان کیانای شده که لباس کوتاه و شال و موهام معلوم؟؟!! مبینا به خودش اومد و گفت=کیانا خودتی؟؟ چرا این طوریی شدیی؟!! چه به سر خودت آوردی دختر؟؟ پس چادرت کوووو توکه بدون چادر جایی نمیرفتی؟ همین طوری نگاهش کردم و بی تفاوت گفتم=خدافظ برگشتم و به راهم ادامه دادم که متوجه شدم داره میاد دنبالم و اسمم رو صدا میزنه اهمیت ندادم و به راهم ادامه دادم ....قدم هاش رو تند کرد و بهم رسید و از پشت شالم رو کشید که شال از سرم افتاد و گفت=وایسا دارم با تو صحبت میکنم با صدای خش داری گفتم=من حرفی با شما ندارم مبینا=خودتی کیانا +نه به لطف بعضی ها دیگه اون کیانا نیستم الان کیانا جدید جلوت وایساده و دیگه با تو حرفی نداره... اومدم برم که اجازه نداد و مچ دستم و گرفت و شالم رو ، روی سرم تنظیم کرد و گفت=راست میگی تو دیگه اون کیانا نیستی ، چون قبلا اگه یه تار از موهای خوشگلت پیدا میشد زمین و آسمون رو بهم میرختی +ولممم کن بابا برا من فاز بر داشته مبینا=باشه برو فقط به فکر خودت باش بی تفاوت رفتم ولیی سنگینی نگاهش رو حس میکردم... از لباس فروشی ها رد میشدم و با خودم میگفتم=باید بیام لباس بخرم، دیگه اون قبلی ها رو نمیشه پوشید.. پام خسته شد که رفتم رو یه نیکمت نشستم و صدای هدفون رو زیاد کردم و چشمام رو بستم.... چند دقیقه چشمام بسه نبود که حس کردم کسی پیشم نشسته چشمام رو باز کردم که دیدم یه پسر جوون نشسته که خیلی لاغره تیپ لَش زده بود و موهاش رو مدل آلمانی زده بود یه اخم وحشتناک بهش کردم که گفت=اوهههه ، حالا اخمات رو باز کن ، ساعت داری؟ بی محل بلند شدم که متوجه شدم اونم بلند شد و دنبالم اومد=بابا خانم کوچولو بگو ساعت چند؟؟ اعصابم خورد شد که برگشتم طرفش و گفتم=عمت کوچولو بی ادب ، نخیر عقربه ساعتم خرابه پسره=نه شوخ طبع هم هستی خوشم اومد😂 بعد یه لبخند چِندش آوری زد +میخوام به صد سال سیاه خوشت نیاد بعد یه آقا داشت رد میشد که وبه بهش گفتم=ببخشید اقا این پسره بی شخصیت مزاحمه مرده یه نگاه به پسره کرد و گفت=خجالت بکش ، مگه خودت خواهر نداری؟ بعد یه سیلی خوابوند تو گوشش منم از فرصت استفاده کردم و بدو کردم به سمت خونه... بالاخره رسیدم و زنگ در رو زدم و رفتم بالا که کیان خودش رو بهم رسوند=کجا بودیییی هاننن؟؟ نمیگی نگرانت میشیم ؟ +بیرون بودم کیان=چرا گوشیت رو جواب ندادی؟؟ +خوب نشنیدم کیان=بیا برو بالا رفتم بالا و به مامان و بابا سلام دادم و رفتم تو اتاق لباسم رو عوض کرد و رفتم تو حال و شامم رو خوردم و کمی فیلم نگاه کردم و خوابیدم.... 👑 💛👑 👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑💛👑 نویسنده📝 #𝓷𝓪𝔃𝓪𝓷𝓲𝓷
https://harfeto.timefriend.net/16467192201397 حرفاتون رو ناشناس بزنید🖤 🌸🌺🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 https://eitaa.com/joinchat/1414660259C8b2cf0286a
کدوم رمان منظورتون هست؟؟ قسم نده عزیزم🌼
مرسییی جانا ان‌شاءالله ☺️
سلام این چه وضعه لطفااا تعداد پارت گذاری رمان جانانم تویی بیشتر کن یه روز صبر میکنیم بعد میای دو یا سه تا پارت میزاری اههههههه 🌸👇🏻 سلام چشم از فردا غروب جبران میشه😅🙂
😍👇🏻 شما.چرا‌ به‌ سوال من جواب نمیدین😠 🌸👇🏻 کدوم بود سوالتون؟؟ شرمنده حتما ندیدم
😍👇🏻 سلام نازنین جانم یک چیزی! میشه روزی ۲ پارت از عاشقی زود گذر رو بزاری؟ سرنوشت کیانا رو عوض کن بشه دختر قبل خواهش میکنم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭🥺🥺🥺🥺🥺🥺 🌸👇🏻 سلام عزیزم جانم؟؟؟ اگه وقت بشه مینویسم ، چشم🌼
• نَقش بایَد بِشَوَد دَر هَمه جا چون دِل مَن هَر دَریْ بَسته شَوَد جُز دَر پُرفِیض حَسَین شبتون حسینی