معرفی شهید
🌷 پاسدار شهید عبدالله جمالی لیوانی
🌷 تولد ۱۰ فروردین ۱۳۳۷ بندرگز استان گلستان
🌷 شهادت ۳۰ بهمن ۱۳۶۴ منطقه عملیاتی فاو
🌷 سن موقع شهادت ۲۷ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ برادران و خواهرانم، در زندگي بيش از هر چيز بر فروغ الهي که در دل انسانها است اهميت دهید
✅ با ايمان به خداي يکتا و پيامبران بزرگوارش و پيروي از خاتم رسل ص و قرآن مجيد و ائمه معصومين ع و نائب به حق امام زمان (عج) حضرت امام خمینی، بزرگ مرجع تقليد و پيروان اين خط، قدم بردارید
✅ اهتمام به ذکر خداي بزرگ، با روحيه ايثار و خير خواهي، ستيز بر کفر و نفاق و الحاد و پيروی از حق، جهاد در راه خدا و خدمت و دوستي با مردم؛ راه سعادت را به سوي خود باز کنید.
🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان میباشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
♦️ نکته قابل توجه 👈 شهدای عزیزمان برای بقای اسلام و انقلاب اسلامی و عظمت و شکوه ایران جانشان را تقدیم کردند، من هم به پیروی و ادامه دادن راه شهدا، برای بقای اسلام و انقلاب اسلامی و عظمت و شکوه ایران #رأی_میدهم.
الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ لوَلــیِّڪَ اَلْفــَرَجْ بحق حضࢪٺ زینب ڪبرۍ سلام الله علیها
💚⃟○@yaaazeynaabb
💠 #وقت_نماز
💬اگر وقت نماز داره تموم میشه و دیگه نمیتونیم نماز رو در وقت بخونیم چه کنیم؟
✅ پاسخ: در همه نمازها تا وقتی که به اندازه یک رکعت از وقت باقی مونده همچنان نماز قضا نیست، یعنی مثلا در نماز عصر اگر فقط بتونیم یک رکعت رو قبل از غروب آفتاب بخونیم و سه رکعتش بیفته بعد از غروب بازم نماز قضا نیست.
نکته1️⃣: اگر شک داریم که بهاندازه یک رکعت از وقت مونده یا نه، میتونیم نماز رو به نیت «ما فِي الذِّمِّه» (یعنی هرچی که به گردنمه) انجام بدیم.
نکته2️⃣: تا غروب آفتاب
🔸اگر کمتر از یک رکعت از وقت مونده: ظهر و عصر هر دو قضا شده.
🔸اگر به اندازه ۱یا ۲ یا ۳ یا ۴ رکعت از وقت مونده: اول نماز عصر رو (به نیت ادا) میخونیم و بعد نماز ظهر رو قضا میکنیم.
🔸اگر به اندازه ۵ رکعت یا بیشتر از وقت مونده: اول نماز ظهر و بعد عصر و هر دو رو به نیت ادا میخونیم.
👈 تذکر: بعضی از مراجع (امام خمینی، شبیری، صافی و نوری) پایان وقت نماز عصر رو اذان مغرب میدونن نه غروب آفتاب، مقلدین این چهار بزرگوار همه مطالب این نکته رو با اذان مغرب حساب کنن.
نکته3️⃣: برای نماز مغرب و عشا هم تا نیمه شب دقیقا مثل نکته قبل عمل میکنیم.
نکته4️⃣: به نظر بیشتر مراجع، اگر تا نیمه شب نماز مغرب و عشاء خونده نشه، باید تا قبل از اذان صبح اونا رو به نیت « ما فِي الذِّمِّه» (یعنی هرچی که به گردنمه) خوند.
👈البته بعضی از مراجع (مثل آیتالله سیستانی، مکارم و...) برای کسیکه عذری (مثل فراموشی، خواب، حیض و...) داشته، وقت نماز مغرب و عشاء رو تا اذان صبح میدونن.
نکته5️⃣: اینایی که گفته شد؛ نظر بیشتر مراجع بود، اما چون تفاوت فتوای بقیه مراجع (مثل آیتالله صافی و...) معمولاً بهصورت احتیاط واجبه، مقلدین ایشون هم میتونن به همین نظری که گفتیم رجوع و عمل کنن.
نکته6️⃣: تا جایی که میشه باید همه نماز رو در داخل وقت خوند و جلوی قضا شدن اون رو گرفت، پس اگر میشه با حذف مستحباتی (مثل قنوت و اذان و اقامه و...) یا حتی با تیمم به جای وضو یک رکعت رو در وقت خوند حتما این کار رو انجام بدید.
نکته7️⃣: درسته که كسى كه به اندازه خوندن يك ركعت از نماز وقت داره، بايد نماز رو به نيت ادا بخونه و نمازش قضا نیست. ولى نبايد عمداً نماز رو تا اين وقت تاخير انداخت.
📚رساله همه مراجع، بخش وقت نماز
#احکام
#نماز
الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ لوَلــیِّڪَ اَلْفــَرَجْ بحق حضࢪٺ زینب ڪبرۍ سلام الله علیها
💚⃟○@yaaazeynaabb
📿 روزه ماه شعبان
🔹 اصلاح امورات زندگی:
💐 امام صادق علیهالسلام
✨ روزه شعبان ذخیره بنده است برای روز قیامت. هیچ بنده ای نیست که در شعبان زیاد روزه بگیرد، مگر این که خداوند امورات زندگی و معیشت او را بهبود بخشد و شر دشمنش را از او دور کند. کمترین پاداشی که به روزه دار ماه شعبان میرسد این است که بهشت بر او واجب میشود.
🔹 رفع وسوسه:
✨ امیرالمومنین صلوات الله علیه در قسمتی از حدیث معروف اربعمائة فرمودند:
✨ روزه شعبان وسوسه سینه و تشویش دل را میزداید.
📚 بحارالانوار ج۹۴ ص۶۸ ح۵ و ص۷۲ ح۱۵
الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ لوَلــیِّڪَ اَلْفــَرَجْ بحق حضࢪٺ زینب ڪبرۍ سلام الله علیها
💚⃟○@yaaazeynaabb
🌷دعـــــــــــای فـــــــــــرج🌷
بسمِـ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمـ
الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ🤲🌷
🌷الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ لوَلــیِّڪَ اَلْفــَرَجْ بحق حضࢪٺ زینب ڪبرۍ سلام الله علیها🤲
18.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با گچکاری که نتوانست در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کند!
انتشار حداکثری با شما ✅
✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋
#سلــام_بر_ابراهیـــم1💕
#قسمت91»
پائيز سال 1361 بود. بار ديگر به همراه ابراهيم عازم مناطق عملياتي شديم.
اينبار نَقل همه مجالس توســل هاي ابراهيم به حضرت زهرا «س» بود. هر جا
ميرفتيم حرف از او بود!
خيلي از بچه ها داستانها و حماســه آفريني هاي او را در عملياتها تعريف
ميكردند. همه آنها با توسل به حضرت صديقه طاهره«س» انجام شده بود.
به منطقه سومار رفتيم. به هر سنگري سر ميزديم از ابراهيم ميخواستند كه
براي آنها مداحي كند و از حضرت زهرا«س» بخواند.
شــب بود. ابراهيم در جمع بچه هاي يكي ازگردانها شروع به مداحي كرد.
صداي ابراهيم به خاطر خستگي و طولاني شدن مجالس گرفته بود!
بعد از تمام شــدن مراســم، يكي دو نفر از رفقا با ابراهيم شــوخي كردند و
صدايش را تقليدكردند. بعد هم چيزهائي گفتند كه او خيلي ناراحت شد.
آن شــب قبل از خواب ابراهيم عصباني بود وگفت: من مهم نيستم، اينها
مجلس حضرت را شوخي گرفتند. براي همين ديگر مداحي نميكنم!
هــر چه ميگفتم: حرف بچه ها را به دل نگير، آقا ابراهيم تو كار خودت را
بكن، اما فايده اي نداشت.
آخر شب برگشتيم مقر، دوباره قسم خورد كه: ديگر مداحي نميكنم!
ساعت يك نيمه شب بود. خسته و كوفته خوابيدم.
قبل از اذان صبح احساس كردم كسي دستم را تكان ميدهد. چشمانم را به
سختي باز كردم. چهره نوراني ابراهيم بالاي سرم بود. من را صدا زد و گفت:
پاشو، الان موقع اذانه.
من بلند شدم. با خودم گفتم: اين بابا انگار نميدونه خستگي يعني چي!؟ البته
ميدانســتم كه او هر ساعتي بخوابد، قبل از اذان بيدار ميشود و مشغول نماز.
ابراهيم ديگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح
را برپا كرد.
بعد از نماز و تسبيحات، ابراهيم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحي
حضرت زهرا «س»!!
اشعار زيباي ابراهيم اشك چشمان همه بچه ها را جاري كرد. من هم كه ديشب
قسم خوردن ابراهيم را ديده بودم از همه بيشتر تعجب كردم! ولي چيزي نگفتم.
بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتيم. بين راه دائم
در فكر كارهاي عجيب او بودم.
ابراهيم نگاه معني داري به من كرد و گفت: ميخواهي بپرسي با اينكه قسم
خوردم، چرا روضه خواندم؟!
ُ گفتم: خب آره، شــما ديشب قســم خوردي كه... پريد تو حرفم و گفت:
چيزي كه ميگويم تا زنده ام جايي نقل نكن.
بعــد كمي مكث كرد و ادامه داد: ديشــب خواب به چشــمم نميآمد، اما
نيمه هاي شــب كمي خوابم برد. يكدفعه ديدم وجود مقدس حضرت صديقه
طاهره «س» تشريف آوردند و گفتند:
نگو نميخوانم، ما تو را دوست داريم.
هر كس گفت بخوان تو هم بخوان
ديگر گريه امان صحبت كــردن به او نميداد. ابراهيم بعد از آن به مداحي
كردن ادامه داد.
#ادامه_دارد•••🕊
✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋
#سلــام_بر_ابراهیـــم1💕
#قسمت92»
آذر ماه 1361 بود. معمولا هر جا كه ابراهيم ميرفت با روي باز از او استقبال
ميكردند. بسياري از فرماندهان، دلاوري و شجاعت هاي ابراهيم را شنيده بودند.
يكبار هم به گردان ما آمد و با هم صحبت كرديم. صحبت ما طولاني شد.
بچه ها براي حركت آماده شدند. وقتي برگشتم فرمانده ما پرسيد: كجا بودي؟!
گفتم: يكي از رفقا آمده بود با من كار داشــت. الان با ماشــين داره ميره.
برگشت و نگاه كرد. پرسيد: اسمش چيه؟ گفتم: ابراهيم هادي.
يكدفعه با تعجب گفت: اين آقا ابراهيم كه ميگن همينه؟!
گفتم: آره، چطور مگه؟!
همينطور كه به حركت ماشــين نگاه ميكرد گفــت: اينكه از قديمي هاي
ُ جنگه چطور با تو رفيق شــده؟! با غرور خاصي گفتم: خب ديگه، بچه محل
ماست.
بعد برگشت و گفت: يكبار بيارش اينجا براي بچه ها صحبت كنه.
مــن هم كلاس گذاشــتم و گفتم: ســرش شــلوغه، اما ببينم چي ميشــه.
روز بعــد براي ديدن ابراهيم به مقــر اطلاعات عمليات رفتم. پس از حال و
احوالپرسي و كمي صحبت گفت: صبركن برسونمت و با فرمانده شما صحبت
كنم. بعد هم با يك تويوتا به سمت مقرگردان رفتيم.
در مسير به يك آبراه رسيديم. هميشه هر وقت با ماشين از آنجا رد ميشديم،
گير ميكرديم. گفتم: آقا ابراهيم برو از بالاتر بيا، اينجا گير ميكني.
گفت: وقتش را ندارم. از همين جا رد ميشيم. گفتم: اصلا نميخواد بيايي،
تا همين جا دستت درد نكنه من بقيه اش را خودم ميرم.
گفت: بشين سر جات، من فرمانده شما رو ميخوام ببينم. بعد هم حركت كرد.
با خودم گفتم: چه طور ميخواد از اين همه آب رد بشه! تو دلم خنديدم و
گفتم: چه حالي ميده گير كنه. يه خورده حالش گرفته بشــه! اما ابراهيم يك
ﷲاكبر بلند و يك بسم ﷲ گفت. بعد با دنده يك از آنجا رد شد!
به طرف مقابل كه رسيديم گفت: ما هنوز قدرت ﷲ اكبر را نميدانيم، اگه
بدانيم خيلي از مشكلات حل ميشود.
٭٭٭ـ
گردان براي عمليات جديد آمادگي لازم را به دســت آورد. چند روز بعد
موقع حركت به سمت سومار شد. من رفتم اول سه راهي ايستادم!
ابراهيم گفته بود قبل از غروب آفتاب پيش شــما ميآيم. من هم منتظرش
بودم. گردان ما حركت کرد. من مرتب به انتهاي جاده خاكي نگاه ميكردم.
تا اينكه چهره زيباي ابراهيم از دور نمايان شد.
هميشه با شلوار كردي و بدون اسلحه ميآمد. اما اين دفعه بر خلاف هميشه،
با لباس پلنگي و پيشاني بند و اسلحه كلاش آمد. رفتم جلو و گفتم: آقا ابراهيم
اسلحه دست گرفتي!؟
خنديد و گفت: اطاعت از فرماندهي واجبه. من هم چون فرمانده دستور داده
اين طوري آمدم. بعد گفتم: آقا ابراهيم اجازه ميدي من هم با شما بيام؟ گفت: نه،
شما با بچه هاي خودتان حركت كن. من دنبال شما هستم. همديگر را ميبينيم.
چند كيلومتر راه رفتيم. در تاريكي شــب به مواضع دشــمن رســيديم. من
آرپيجيزن بودم. براي همين به همراه فرمانده گردان جلوتر از بقيه راه بودم.
حالت بدي بود. اصلا آرامش نداشتم! سكوت عجيبي در منطقه حاكم بود.
#ادامه_دارد•••🕊
🌷یکی از اثرات نماز شب در چهره و صورت فرد ظاهر می شود. اهل سحر و نماز شب نوری در چهره خود دارند.
امام صادق عليه السلام می فرمایند:
صلاة اللیل تحسن الوجه
نمازشب، صورت انسان را زیبا می کند.
📚تهذیب الاحکام، ج۲، ص۱۲۱
در این #ماه_رجب نمازشب را به نیت ظهور آقا #امام_زمان (عج) بخوانیم
خواهرم #حجاب باعث خوشنودی قلب امام زمان (عج) می شود...
•┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈•
#مولایمن
🌱فانی ام، آغاز و پایانی ندارم جز خودت
محیی الاموات من، جانی ندارم جز خودت
🌱در قیامت هم بهشت من تویی یابنالحسن
خوب میدانی که رضوانی ندارم جز خودت
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙