هدایت شده از ملانصرالدین👳♂️
"این داستان واقعی رو که تو کازرون اتفاق افتاده بخونید، خوندش خالی از لطف نیست"
بعد از ۶۰ سال پادویی و زحمت، تو این دنیا ۴ دهنه مغازه دارم و یک باب آپارتمان با همسرم تنها زندگی میکنم.
۴ فرزندم زندگی تشکیل دادهاند، دوتا عروس دارم و دو تا داماد و چند تا هم نوهی شیرین زبان...
یکی از مغازهها را خودم میچرخانم و بقیه را اجاره دادهام.
اوایل شروع "کرونا" همسرم خیلی اصرار داشت که این روزها مغازه را تعطیل کنم چون با مشتریهای زیادی سر و کار دارم، نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم!
همسرم برای اینکه مرا متقاعد کنه، همهی بچهها را شام دعوت کرده بود و کلی تدارک دیده بود...
من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود و دیر وقت رسیدم خونه!
دیدم همسرم خیلی گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه و...
پرسیدم: چی شده مهمان داریم؟ چرا ناراحتی؟
گفت: بشین خستگی رفع کن فعلا شام بخور برات تعریف میکنم.
بعد از شام گفت: امروز زنگ زدم به بچهها گفتم پدرتون حرف منو گوش نمیکنه میره درِ مغازه با این همه آدم سروکار داره میترسم کرونا بگیره من نگرانش هستم، امشب همتون بیایید شام خونه ما ببینیم راضیش میکنیم نره مغازه، اما همشون به بهانههای مختلف زنگ زدن و گفتن نمیتونیم بیایم!!
گفتم: اینکه ناراحتی نداره حتما کار داشتند.
گفت: چه کاری، اونا از ترس اینکه تو کرونا نگرفته باشی نیومدن.!
راستش خودم هم حالم گرفته شد و چند تا لعنت و نفرین کردم به کرونا و این وضع که پیش اومده و...
به خاطر نگرانی همسرم، مغازه را تعطیل کردم و بدون اطلاع بچهها رفتیم کیش.
بعد از چند روز یکی از پسرا زنگ زد که بگه مادر بزرگ زنش چشم عمل کرده که بریم بهش سر بزنیم، ولی همسرم حرفشو قطع کرد و از روی دق و دلی و با ناراحتی بهش گفت: تو به فکر مادر بزرگ زنت هستی، نمیپرسی بابات کجاست و حالش چطوره؟!!
پسره گفت: چطور مگه؟!
همسرم گفت: راستش بابات گرونا گرفته الان چند روزه آوردمش بیمارستان حالش وخیمه و احتمالا یکی دو روز دیگه هم زنده نیست...!
پسره مثلا ناراحت شد و گفت: نمیشه که ما بیایم بهش سر بزنیم باید چکار کنیم؟
همسرم گفت: هیچی اگه فوت کرد خودشون دفنش میکنند و مراسم هم که ممنوعه و...
من هم کلی خندیم و گفتم خوب فکری کردی که اینطوری بهشون گفتی، ببینیم چه کار میکنند!!
ما حدود یه هفته تو کیش موندیم و برگشتیم، البته تو این مدت بچهها باز هم زنگ زدند و احوال منو از مادرشون پرسیدن و ایشون هم روز آخر گفت که من فوت کردم و مشغول کارهای قانویش برای دفن هست.!!
آخرین باری که بچهها به مادرشون زنگ زدند همه میگفتند: احتمالا تو هم گرفتی، آزمایش دادی؟
ایشون هم گفت: نه، ممکنه!!
چون همش پیش باباتون بودم.
بههمین خاطر اصلاً نیامدن که به مادرشون هم سر بزنند تا اینکه یه روز بهشون گفت: نترسید آزمایش دادم، من ندارم، اومدن خونه رو هم ضد عفونی کردند...
گفتند: پس شب میاییم پیشت.
قرار گذاشتیم من تو اتاق پنهان بشم و بازی را ادامه بدیم...
وقتی بچهها اومدن، پس از کمی ناراحتی و پخش یه جعبه خرمایی که یکیشون آورده بود و... یکی از عروسا گفت: خدا بیامرزه، عمر خودشو کرده بود، خوب شد بچهها نیومدن که بگیرن.!
یکی از دامادا گفت: خدا رحمت کنه، حمید دیر وقته اون برگهها را نشون مامان بدید.
یکی از دخترا ناراحت شد و گفت حالا چه وقت این کاره و...
هر چهارتاشون رفته بودند دنبال انحصار وراثت و بین خودشون مغازهها را تقسیم کرده و آپارتمان را برای مادرشون در نظر گرفته بودند و کاغذی بین خودشون امضا کرده بودند و حالا سراغ سندها را میگرفتند!!!
همسرم گفت: بذارید کفنش خشک بشه و... از اتاق اومدم بیرون و کلی سرشون دادم زدم و...
وقتی دیدم به جای ۴ تا فرزند، «چهار تا کرونا» بزرگ کردم، همانجا تصمیم گرفتم مغازهها و آپارتمان را بفروشم و پولشو برای کمک به بیماران کرونایی اهدا کنم و با همسرم به دیاری دیگر کوچ کنیم.
دیاری روستایی و عشایری که چند تا گوسفند بگیریم و تا پایان عمر با احشام و حیوانات زندگی کنیم که «چوپانی گوسفندان» به مراتب از بزرگ کردن این گونه فرزندان بهتر و پر بارتره!!
✍️" امیرستار نصیریانی، نیکوکاری که پول فروش چهار مغازه را به بیماران کرونایی کازرون، اهدا کرد."
@mollanasreddin
هدایت شده از 🇮🇷دوستان خوب🇮🇷
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رئیسی: یکی از اسنادی که در ابتدای دولت امضا کردم، لغو سند ۲۰۳۰ بود.
@Farsna
هدایت شده از یا زهرا(س) _ (ح.آزادی)
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عملی که در عالم برزخ از شاگرد برجسته آیت الله اراکی (ره) پذیرفته شد
#امام_زمان
#کلیپ_دینی
#استاد_عالی
#مرکز_احیاء_میراث_شیعه
🆔 @miras_shia
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از 🇮🇷دوستان خوب🇮🇷
الاغی که اسیر شد. 🐴
عباس رحیمی رزمنده:
در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.
از قضا الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود.
یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت دشمن رفت و اسیر شد.
چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم.
اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد یگان شد.
الاغ زرنگ با کلی سوغاتی از دست دشمن فرار کرده بود.
بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت بعضی ها با اینکه کارهای اشتباه بزرگی رو انجام میدن اصلا پشیمون نیستن و راهشونو ادامه میدن😐
🗞 🔹️@dostanekhoob
هدایت شده از ایران قوی
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی آقا به غرفه کتابهای فال و طالعبینی میرسن؟ 😄
قدرت تخریب 100 از 100
جالبه میگن همشو دارم😂
#ایران_قوے |عضو شوید
🇮🇷 @iranghavimahdavi
هدایت شده از ایران قوی
3.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید/همه چیز از آن مچ پا شروع شد
🔺قدم به قدم فروپاشی نظام اخلاقی غرب
چه کسی تصور میکرد آن روز که اروپا با آمارهای ساختگی تلاش میکرد تابوهای اخلاقی جامعه را به سخره بکشد، روزگاری از راه میرسد که بیماران جنسی سرنوشت فرزندان آن را مشخص کند.
اروپا امروز با روزگار سیاهی مواجه شده است که از آن یه ذره مو و بیرون گذاشتن مچ پا شروع کرد.
🔺مستندی از حذف تدریجی حجاب در اروپا و پیامدهای آن
✍عالیه سادات
#ایران_قوے |عضو شوید
🇮🇷 @iranghavimahdavi
هدایت شده از 🇮🇷دوستان خوب🇮🇷
22.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از مرکز احیاء میراث شیعه
1.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیطان گفت: تو چرا؟! ما که یک عمر با هم بودیم
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
خاطره ای شنیدنی از زبان علامه جعفری ره
#ایام_حج و سنگ زدن به خانه شیطان
#مرکز_احیاء_میراث_شیعه
🆔 @miras_shia
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از 🇮🇷دوستان خوب🇮🇷
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 شهید نادر دیرین
✅ این نوای جان سوز شهید است که
نه داد زد نه بالا پایین پرید نه دستی تکان داد فقط تمام عشق و ارادت پاک خود را از نای حزین خود سر داد.
ببینید مجلس چگونه محو نوای جانسوز اوست.
پیوند زیبای انقلاب خمینی با حماسه حسینی در مجالس شهیدان دیدنیست.
هدایت شده از خاکریز خاطرات شهیدان
🔅#چراغ_راه ۳۱
🔸 آیتالله شهید سیدمحمدباقر حکیم:
#کلام_شهید|همسرم! فكر كن چيزی كه قصد داری بخری، آيا ارزش دارد كه در روز قيامت و روز حساب، از آن بازخواست شود يا نه؟ اگر آنقدر ارزش ندارد، ضرورتی نیست كه خودمان را به سختی بيندازيم... ما بايد ساده تر از بقيۀ مردم زندگی كنيم و اين هم برای دنيايمان خوب است، و هم برای آخرتمان....
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت چراغراه(۳۱) با کیفیت اصلی
______________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#همسرداری #تقوا #دنیاگریزی #ساده_زیستی #شهیدمقاومتاسلامی #شهیدحکیم
هدایت شده از هم قلم
😭تقدیم به روح ملکوتی خادمالرضا
«مسیر شهادت»
✍️به قلم:
حجتالاسلام احمد صابریتولایی
ــــــــــــــــــــــ
عاقبت، شاخص خوبی برای قضاوت است؛ ببین انتهای جاده زندگی به کجا ختم میشود:
روض من ریاضالجنة (باغی از باغهای بهشت)
یا
حفرة من حفر النیران (چاهی از چاههای جهنم)
🩸اگر زندگی کسی به شهادت ختم شد، بدان که لیاقت داشته است که خداوند او را از بهترین و زیباترین راه به سعادت نائل گرداند.
❗️و اما لیاقت، جز با زحمت حاصل نخواهد شد؛ «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود»
💢لیاقت از کوره عبادت و خدمت و ارادت میگذرد.
🩸عبادت، بندگی خداست و انجام وظیفه شرعی در هر حال.
ابراهیم اهل عبادت بود، نه فقط نماز و روزه بلکه آنجاکه باید فریاد میزد، سکوت نمیکرد و آنجاکه باید سکوت میکرد، لب نمیجنبانید.
🩸خدمت، بار دیگران را برداشتن است؛ لبخندی بر لبی نشاندن و مانعی از راه برداشتن.
او اهل خدمت بود چه اینکه:
در تمام زندگیاش تفریح را مزه نکرد و خواب راحت را طلاق گفت و راحتی را به آغوش نکشید!
🩸ارادت، دل در گرو خوبانداشتن است و او ارادت داشت به تمامی اولیاء الهی.
روضهخوان امامحسین بود که عمری خواند:
مادرم بودت کنیز و من تو را هستم غلام
ای غلامی تو تاج افتخارم یا حسین
خادمالرضا بود و عمری گفت:
من ذرهام که خانه خورشید خویش را
از هیچکس بجز تو تقاضا نمیکنم
سرباز امام زمان(عج) بود و عمری زمزمه کرد:
دستی بگیر تا نرود نوکری ز دست
هجران تو ببین که بریده امان من
🏴و همه اینها زیر پرچم ولایت بود که لیاقت شهادت را خلق کرد.
🩸رئیسی، رجایی، سلیمانی، ابومهدی و... یک مسیر را طی کردند تا به فوز شهادت رسیدند.