فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚ای محمد (ص) ای رسول بهترین کردارها
حسن خلقت شهره در اخلاقها ، رفتارها
💚در بیانت بند می آید زبان ناطقان
قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها
💚تا نفس داریم و تا خورشید می تابد به خاک
دل به عشق بی زوالت می کند اقرارها
💫ولادت پیامبر (صلیالله علیهو آله وسلم) و امام صادق (علیهالسلام) تبریک و تهنیت باد.
🥀 @yaade_shohadaa
🥀ظرف یک هفته
💔هوا خیلی گرم بود، همسرم توسط یکی از نیروهای نفوذی دشمن که اهل سوریه هم بود و مدتی با ایشان کار میکرد مسموم شد. این فرد یک لیوان آب به همسر من تعارف کرده بود. ظاهر آب هم که هیچ تفاوتی با آبهای سالم نداشت. اما همسرم میگفت همان موقع که آب را نوشیدم درد شدیدی در معدهام احساس کردم.
❤️🔥چند ساعت بعد وقتی ایشان به خانه آمد حالش خیلی بد بود. دکتر از همان اول تشخیص مسمومیت داد اما ما فکر می کردیم که یک مسمومیت ساده غذایی است. تصورمان این بود که با مصرف دارو حالش بهتر میشود. اما این اتفاق نیفتاد.
💔سم رفته رفته بیشتر اثر کرد. علائم دیگری هم از راه رسید، مثل تب شدید، علائم سرماخوردگی، خونریزی معده، تهوع شدید و ضعف و سردرد و سرگیجه.
❤️🔥در نتیجه همسرم در بیمارستان بستری شد و آنجا بود که تشیخص دادند که سم وارد خونشان شده و حتی چند واحد خون جدید به ایشان تزریق کردند که به خیال خودشان تعویض خون انجام شود. اما چون در ترور بیولوژیک سم در مرحلهای وارد بدن میشود که قابل شناسایی نباشد و به سرعت هم اثر کند، ظرف سه هفته این سم در بدن همسرم اثر کرد و کبد ایشان را از کار انداخت، طوریکه ظاهر کبد ایشان سالم بود اما در داخل کاملاً از کار افتاده بود.
💔ما همانجا به تشخیص فوق تخصص خون و دستور مافوق همسرم، به ایران برگشتیم اما به خاطر پیشرفت بیماری، همسرم ظرف یک هفته در بیمارستان شهید شد.
🥀خاطره ای به یاد طلبه شهید معزز مدافع حرم محمد پور هنگ
#هفته_وحدت
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
✨﷽✨
💫فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ
💫وَالْباطِلُ مَا سَخِطْتُمُوهُ [اَسْخَطْتُموُهُ]
💫وَالْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ
💫وَالْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ عَنْهُ،
💠پس حق آن است که شما به آن خشنود شدید
💠و باطل آن است که شما از آن ناخشنود گشتید
💠و معروف آن است که شما به آن امر فرمودید
💠و منکر آن است که شما از آن نهی کردید
«روزتون پر از نگاه خاص امام زمان عجل الله و شهدا»
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
#زیارت_آل_یس
#بند_هجدهم
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 راضی شده بودیم به املای محمّد
🍃 اما نرسیدیم به معنای محمّد
🌺 هر آنچه که دارند رسولان، همه دارند
🍃 از معجزهی خاک قدمهای محمّد
🌸 با جعفرصادق به روایات رسیدیم
🌱 با لطف روایات به آیات رسیدیم
🌸 عبد تو شدیم و سر سجّاده که رفتیم
🌱 دیدیم به مجموع عبادات رسیدیم
ميلاد ختم رسولان و ستاره ششم آسمان امامت و ولایت مباركباد.💐
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۳۱ شهریور ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 فرزند شهید:
یکی از سفارشهای همیشگی پدر به ما، این بود که خادم مردم باشید و به نحو احسن کار مردم را انجام دهید.
در مراسم ترحیم تعدادی از مردم که اصلاً شناخت زیادی هم نسبت به آنها نداشتیم پیش ما میآمدند و میگفتند سرداری دوباره از نسل سردار سلیمانی را از دست دادهایم.
پدر نسبت به همکارانش بسیار دلسوز بود. گاهی برایش غذا آماده میکردیم که به محل کارش ببرد، قبول نمیکرد و میگفت باباجان من آنجا سرباز دارم که از خانوادههایشان دور هستند. شاید دلشان بخواهد. من مدیون بچهها میشوم.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار هادی رئیسی «صلوات»
#شهید_امنیت
🥀 @yaade_shohadaa
بزرگۍ میگفٺ↓🌱
تڪیه ڪن به شہـدا'
شہـدا تڪیهشان خداسټ؛🌹
اصلا ڪنار گـݪ بشینے بوۍ گل میگیرے'🌸
پس گݪستان ڪن زندگیټ را با یاد شہـدآ 💕
#دفاع_مقدس
🥀 @yaade_shohadaa
🥀امام خمینی«ره»:
اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، درود مرا بـه آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود.
❤️🔥شهید والامقام «موسی گل محمدی»
💔 شهید موسی گل محمدی در هفتم فروردین ۱۳۴۵، در روستای احمدآباد تابعه شهرستان سراب چشم به جهان گشود. پدرش جمشید و مادرش بتول نام داشت.
تا پایان دوره ابتدایی درس خواند.
به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سی و یکم تیر ۱۳۶۷، در سومار به اسارت نیروهای عراقی درآمد.
پانزدهم خرداد ۱۳۶۸، در زندان الرمادیه عراق به شهادت رسید. پیکرش در همان محل به خاک سپرده شد.
♦️قرائت «سوره حمد» هدیه به روح مطهرش.
#شهدای_آزاده
#شانزدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز هجدهم
🥀 @yaade_shohadaa
🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۴۹
🌾 خداحافظ زینب
تازه می فهمیدم چرا علی گفت …
من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه … اشک توی چشم هام حلقه زد …
پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال …
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم …
– بی انصاف … خودت از پس دخترت برنیومدی … من رو انداختی جلو؟ … چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟ …
برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره …دنبالش راه افتادم سمت دستشویی … پشت در ایستادم تا اومد بیرون…
زل زدم توی چشم هاش … با حالت ملتمسانه ای بهم نگاه کرد… التماس می کرد حرفت رو نگو …
چشم هام رو بستم و یه نفس عمیق کشیدم …
– یادته 9 سالت بود تب کردی …
سرش رو انداخت پایین … منتظر جوابش نشدم …
– پدرت چه شرطی گذاشت؟ … هر چی من میگم، میگی چشم …
التماس چشم هاش بیشتر شد … گریه اش گرفته بود …
– خوب پس نگو … هیچی نگو … حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه …
پرده اشک جلو دیدم رو گرفته بود …
– برو زینب جان … حرف پدرت رو گوش کن … علی گفت باید بری …
و صورتم رو چرخوندم … قطرات اشک از چشمم فرو ریخت… نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه …
تمام مقدمات سفر رو مامور دانشگاه از طریق سفارت انجام داد …
براش یه خونه مبله گرفتن … حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم … هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود …
پای پرواز …
به زحمت جلوی خودم رو گرفتم … نمی خواستم دلش بلرزه …
با بلند شدن پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد … تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود …
بچه ها، حریف آرام کردن من نمی شدن …
🎀( شخصیت اصلی این داستان …
سرکار خانم … دکتر سیده زینب حسینی هستند … شخصی که از این به بعد، داستان رو از چشم ایشون مطالعه خواهید کرد …)
ادامه دارد...
✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی
⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است.
🥀 @yaade_shohadaa
🥀تنها تفريح سرتيپ
💔سرتيپ، پانزده سال بود كه طعم غذا را نچشيده بود، به مهمانى نرفته بود، حتى نمیتوانست دردش را درست بيان كند. تنها تفريحش اين بود كه با همسرش سوار آمبولانس شود و براى ويزيت و معالجه به بيمارستان برود... در نهايت پس از تحمل درد و رنج بیحساب در اسفند ماه سال نود، بال شهادت خود را گشود و به لقاءالله شتافت.
❌️❌️ امنیت، اتفاقی نبوده و نیست!!
🥀خاطره اى به ياد جانباز شهيد معزز سرتیپ ابراهيم مهران راد
#امام_زمان
#غزه
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔پیامبر اکرم تنها عبارت باقی مانده دفترچه شهید که شب میلاد پیامبر رحمت تفحص شد
#امام_زمان
#غزه
#لبنان
🥀 @yaade_shohadaa
🥀خاطرهای از شب ولادت پیامبر اکرم(ص) پیش از انجام یک عملیات
💔روزهای آخر آبان ماه سال ۶۵ مصادف با ایام ولادت حضرت ختمی مرتبت و امام صادق(علیهالسلام) بود. یکی دو ماه بود که عملیات نرفته بودیم و گردان نیروی جدید گرفته بود و مشغول آموزش بودند.
بخشی از رزمندگان تخریب در منطقه عملیاتی «کربلای۲» در پیرانشهر و تعدادی هم مشغول مینگذاری در جزیره مجنون بودند. چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود بخشی از بچههای تخریبچی هم کنار رودخانه «دِز» در حال تمرین غواصی و آموزشهای آبی و خاکی بودند.
شب ولادت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) و امام صادق (علیهالسلام) فرصتی شد تا اکثر نیروهای تخریب در حسینیه الوارثین جمع شوند.
جشن باشکوهی به پا شد. آنجا هم بحث این بود که بچهها حین سرود خواندن دست بزنند یا نزنند.
من که در این برنامه میخواندم اصراری بر کف زدن نداشتم و شهید زینال حسینی هم که فرمانده ما بود اعتراضی به کف زدن بچهها نداشت.
در حین سرود خواندن بعضیها دو انگشتی کف میزدند و زیر چشمی به هم نگاه میکردند تا اینکه محمد مرادی جلسه را دست گرفت.
ابتدا یک «آه» کشید تا همه توجهها را به خودش جلب کند و بعد دستهایش را بالا آورد و شروع کرد به کف زدن و یک عده از همراهانش هم همراهی کردند و جلسه را از دست ما گرفت.
آن شب بچهها خیلی شاد بودند.
شهید محمد مرادی در ۱۹ دی ماه سال ۱۳۶۵و در عملیات «کربلای ۵» به عنوان تخریبچی و در نبرد نزدیک با دشمن بعثی در داخل منطقهای به نام «پنج ضلعی» به شهادت رسید.
🥀خاطره ای به یاد شهید معزز محمد مرادی
#امام_زمان
#غزه
🥀 @yaade_shohadaa
✨﷽✨
💫فَنَفْسِي مُؤْمِنَةٌ بِاللّٰهِ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَبِكُمْ يَا مَوْلايَ أَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ
💫وَنُصْرَتِي مُعَدَّةٌ لَكُمْ
💫وَمَوَدَّتِي خَالِصَةٌ لَكُمْ
💫آمِينَ آمِينَ.
💠پس نهاد من مؤمن به خدای یگانه بیشریک و به رسول او و به امیرمؤمنان و به شماست ای مولای من، به آغاز و انجام شما
💠و یاریام برای شما آماده
💠و دوستیام نسبت به شما بیآلایش است
💠اجابت فرما، اجابت فرما.
«روزتون پر از نگاه خاص امام زمان عجل الله و شهدا»
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
#زیارت_آل_یس
#بند_نوزدهم
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۱ مهر ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 شهید محمدرضا سنجرانی (کرار) متولد ۲۲ تیر سال ۵۶ در مشهد، کارمند بانک بود و دو فرزند داشت. این شهید مدافع حرم که مسئول محور و آموزش بود سرانجام در اول مهرماه سال ۱۳۹۶ مصادف با دوم محرمالحرام در منطقه دیرالزور در نبرد با تکفیریها به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار محمدرضا سنجرانی «صلوات»
#شهید_مدافع_حرم
🥀 @yaade_shohadaa
🥀امام خمینی«ره»:
اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، درود مرا بـه آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود.
❤️🔥شهید والامقام «اصغر رحمت وند»
💔شهید اصغر رحمتوند در دهم فروردين ۱۳۴۷، در شهرســتان مياندوآب به دنيــا آمد. پدرش بهمن و مادرش اســتفا نام داشت.
خواندن و نوشتن نميدانست.
به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت و به اســارت نيروهاي عراقي درآمد.
شانزدهم تير ۱۳۶۷ در اردوگاه رماديه عراق بر اثر شــكنجه به شهادت رسيد.
مزار وي در روستاي خاوه تابعه شهرستان شهريار واقع است.
♦️قرائت «سوره حمد» هدیه به روح مطهرش.
#شهدای_آزاده
#شانزدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز نوزدهم
🥀 @yaade_shohadaa
🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۵۰
🌾 سرزمین غریب
نماینده دانشگاه برای استقبالم به
فرودگاه اومد …
وقتی چشمش بهم افتاد، تحیر و تعجب… نگاهش رو پر کرد …
چند لحظه موند … نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه…
سوار ماشین که شدیم … این تحیر رو به زبان آورد …
– شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردن شما اینقدر زحمت کشید …
زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت …
– و اولین دانشجویی که از طرف دانشگاه ما … با چنین #حجابی وارد خاک انگلستان شده …
نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم …یا از شنیدن کلمه اولین دانشجوی مسلمان محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن …
ولی یه چیزی رو می دونستم … به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم… هزار تا جواب مودبانه در جواب این اهانتش توی نظرم می چرخید … اما سکوت کردم …
باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم … و من هیچی در مورد اون شخص نمی دونستم …
من رو به خونه ای که گرفته بودن برد … یه خونه دوبلکس …بزرگ و دلباز … با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی… ترکیبی از سبک مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی … تمام وسایلش شیک و مرتب …
فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود …
همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز … حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه …
اما به شدت اشتباه می کردن …
هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود … برای مادرم …خواهر و برادرهام … من تا همون جا رو هم فقط به حرمت حرف پدرم اومده بودم …
قبل از رفتن …
توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده…
خودم اینجا بودم … دلم جا مونده بود … با یه علامت سوال بزرگ …
– بابا … چرا من رو فرستادی اینجا؟ …
ادامه دارد ...
✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی
⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است.
🥀 @yaade_shohadaa
💔فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم؛ «شهید حامد جوانی»
✍🏻همیشه آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) میجنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنهای لبیک گفته و از حرم اهل بیت پیامبر دفاع بکنم. حال به منظور دفاع از حرمین، عازم سوریه هستم و آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم.
❤️🔥یاحسین تا آخرین قطرهی خونمان نمیگذاریم دوباره خواهرتان به اسارت برود.
🥀تنها دلخوشی من این است که برادر زادهام علی وقتی بزرگ شد، بگوید عمویم برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) رفته و شهید شده است.
#حجاب
#امام_زمان
#رفیق_شهید
🥀 @yaade_shohadaa