🥀امام خمینی«ره»:
اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، درود مرا بـه آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود.
❤️🔥شهید والامقام «محمد شهسواری»
💔شهید شهسواری به همراه همرزمانش در عملیات بدر و پس از چند روز مقاومت در برابر دشمن بعثی به اسارت نیروهای عراقی درآمد.
خبرنگاران خارجی که به همراه نیروهای بعثی در حال تصویر گرفتن از اسرای ایرانی بودند، اسرا روحیه خود را باخته بودند به جز شهید شهسواری که با دست بسته هم بر علیه دشمن شعار میداد.
او ۶ سال در اسارت بود و به نمادی از مقاومت اسرای ایرانی تبدیل شد.
♦️قرائت «سوره حمد» هدیه به روح مطهرش.
#شهدای_آزاده
#شانزدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز بیستوهشتم
🥀 @yaade_shohadaa
🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۵۷
🌾 تقصیر پدرم بود
این رو گفتم و از جا بلند شدم … با صدای بلند خندید …
– دزد؟ … از نظر شما رئیس دانشگاه دزده؟ …
– کسی که با فریفتن یه نفر، اون رو از ملتش جدا می کنه …چه اسمی میشه روش گذاشت؟ … هر چند توی نگهداشتن چندان مهارت ندارن … بهشون بگید، هیچ کدوم از این شروط رو قبول نمی کنم …
از جاش بلند شد …
– تا الان با شخصی به استقامت شما برخورد نداشتن … هر چند … فکر نمی کنم کسی، شما رو برای اومدن به اینجا مجبور کرده باشه …
نفس عمیقی کشیدم …
– چرا، من به اجبار اومدم … به اجبار پدرم …
و از اتاق خارج شدم …
برگشتم خونه …
خسته تر از همیشه … دل تنگ مادر و خانواده … دل شکسته از شرایط و فشارها …
از ترس اینکه مادرم بفهمه این مدت چقدر بهم سخت گذشته…
هر بار با یه بهانه ای تماس ها رو رد می کردم … سعی می کردم بهانه هام دروغ نباشه … اما بعد باز هم عذاب وجدان می گرفتم … به خاطر بهانه آوردن ها از خدا خجالت می کشیدم … از طرفی هم، نمی خواستم مادرم نگران بشه …
حس غذا درست کردن یا خوردنش رو هم نداشتم … رفتم بالا توی اتاق … و روی تخت دولا شدم …
– بابا … می دونی که من از تلاش کردن و مسیر سخت نمی ترسم … اما … من، یه نفره و تنها … بی یار و یاور … وسط این همه مکر و حیله و فشار … می ترسم از پس این همه آزمون سخت برنیام …کمکم کن تا آخرین لحظه زندگیم …توی مسیر حق باشم … بین حق و باطل دو دل و سرگردان نشم …
همون طور که دراز کشیده بودم … با پدرم حرف می زدم …و بی اختیار، قطرات اشک از چشمم سرازیر می شد …
ادامه دارد...
✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی
⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است.
🥀 @yaade_shohadaa
💔کسی می تواند شب عملیات از سیم های خاردار دشمن عبور کند که از سیم های خاردار نفس خود گذشته باشد.
✍شهید علی چیت سازان
🥀 @yaade_shohadaa
✨﷽✨
💫وَنُورِ أَبْصارِ الْوَرَىٰ
💫وَخَيْرِ مَنْ تَقَمَّصَ وَارْتَدىٰ
💫وَمُجَلِّي الْعَمَى
💠و روشنی دیدگان مردم
💠و بهترین کسی که جامه و ردای خلافت پوشید
💠و زداینده کوردلی
«روزتون پر از نگاه خاص امام زمان عجل الله و شهدا»
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
#زیارت_آل_یس
#بند_بیستونهم
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا !
نیروی دشمن را هر چه قوی باشد، ضعیف
ساز و ناخنهای درنده شان را ازبیخ برآور و میان آنان وسلاحی که بر ضد ما تجهیز کردهاند، جدایی افکن🤲
(بخشی ازدعای ۲۷صحیفه سجادیه)
#امنیت
#نحن_منتقمون
#سید_حسن_نصرالله
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۱۱ مهر ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 شهید رحیم تفریجانی جانباز دفاع مقدس اهل همدان در سال ۹۵ در سن ۵۵ سالگی بر اثر شدت جراحات باقی مانده از دوران جنگ به شهادت رسید.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار رحیم تفریجانی «صلوات»
#شهید_دفاع_مقدس
🥀 @yaade_shohadaa
🥀امام خمینی«ره»:
اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، درود مرا بـه آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود.
❤️🔥شهید والامقام «خلیل فاتحی»
💔این شهید یکی از اسرای اردوگاه موصل بود. یک روز شهید فاتحی به همراه چند نفر از دوستانش توانستند در حین آتش سوزی از انبار مهمات اردوگاه چند قبضه سلاح را بردارند و مخفی کنند تا در روز موعود استفاده شود، اما مخفیگاه سلاحها لو رفت و دشمن شروع کرد به شکنجه کردن او و همرزمانش.
شهید فاتحی به تنهایی مسئولیت این کار را بر عهده گرفت تا دوستانش از شکنجه خلاص شوند و چند روز بعد نیز به شهادت رسید.
♦️قرائت «سوره حمد» هدیه به روح مطهرش.
#شهدای_آزاده
#شانزدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز بیستونهم
🥀 @yaade_shohadaa
🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۵۸
🌾 حس دوم
درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم …
باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران …هر چند، حق داشتن … نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن …گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد …
اونقدر قوی که ته دلم می لرزید …
زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم … اول که فکر کرد برای دیدار میام … خیلی خوشحال شد …
اما وقتی فهمید برای همیشه است …حالت صداش تغییر کرد … توضیح برام سخت بود …
– چرا مادر؟ … اتفاقی افتاده؟ …
– اتفاق که نمیشه گفت … اما شرایط برای من مناسب نیست… منم تصمیم گرفتم برگردم … خدا برای من، شیرین تر از خرماست …
– اما علی که گفت …
پریدم وسط حرفش … بغض گلوم رو گرفت …
– من نمی دونم چرا بابا گفت بیام … فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم … بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم …گریه ام گرفت …
_مامان نمی دونی چی کشیدم … من، تک و تنها … له شدم …
توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم… دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست …چه می کنم …
و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم…
چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم …
– چطور تونستی بگی تک و تنها … اگر کمک خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ … فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟ …
غرق در افکار مختلف … داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد …
دکتر دایسون … رئیس تیم جراحی عمومی بود …
خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه … دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده …
برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد …
اما یه چیزی ته دلم می گفت … اینقدر خوشحال نباش … همه چیز به این راحتی تموم نمیشه …
و حق، با حس دوم بود …
ادامه دارد ...
✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی
⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است.
🥀 @yaade_shohadaa
💔 خواهرم محجوب باش و باتقوا که شمایید که دشمن را با چادر سیاه تان و تقوای تان می کشید. تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند.
✍شهید عبدالله منصوری
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀همه دلواپس سید بودند
خواست سخنرانی کند و دنبال یک غافلگیری بود...
همین که گفت سلام، موشک شلیک شد و ناوچه ی اسرائیلی را به دو نیم کرد...
#امنیت
#نحن_منتقمون
#سید_حسن_نصرالله
🥀 @yaade_shohadaa
💔گفتم: با فرمانده تون کار دارم
گفت: الان ساعت ۱۱ هست ملاقاتی قبول نمیکنه!
رفتم پشت در اتاقش در زدم
گفت: «کیه؟»
گفتم: مصطفی منم...
سرش را از سجده بلند کرد؛ چشم هایش سرخ و رنگش پریده بود...
نگران شدم!
❤️🔥گفتم چی شده مصطفی؟
خبری شده، کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست سرش را انداخت پایین،
زل زد به مهرش گفت:
یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم!
از خودم میپرسم کارایی که کردم برای خدا بوده یا برای خودم...
🥀به یاد شهید معزز مصطفی ردانیپور
🥀منبع: کتاب مصطفای خدا
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa