#سلام_امام_مهربانم💖
#مهدے_جان ❤️
شیعه از هجرِ رُخت جامِ بلا می نوشد
خرّم آن سینه که در وصلِ شما می کوشد
بار الها ..همه یِ عمر سلامت دارش
کوثری را که از ان آبِ بقا می جوشد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#فرجمولاصلوات
@yaamahdi2
درسنامه مهدویت (جلد اول) 💥
📖 درس دهم
⬅️مادر حضرت مهدی(عج)
👈(بخش دوم)
❄️ سر گذشت مادر حضرت مهدی(عج)
اگر چه از سرگذشت مادر حضرت مهدی(عج) سخن صريح و روشنی در دست نيست؛ اما طبق قول مشهور ـ كه از برخی روايات به دست می آيد ـ ايشان كنيزی بود كه در جنگ اسير شد و پس از آن به خانواده گرامی امام عسكری(ع) پيوست.
🔷در مجموع میتوان روايات مربوط به مادر مهدی(عج) را به چهار دسته تقسيم كرد: 👇
🔹۱. رواياتی كه آن بانوی بزرگوار را شاهزاده ای رومی معرفی كرده است.
🔹۲. رواياتی كه آن بانوی بزرگ را تربيت شده خانه حكيمه خاتون دانسته است.
🔹۳. روايتی كه علاوه بر تربيت ايشان، ولادت آن بانوی بزرگ را نيز در خانه حكيمه ذكر کرده است.[۳۳۳]
🔹۴. رواياتی که مادر حضرت مهدی(عج) را بانويی سياه پوست دانسته است.
🔄 بررسی روايات دسته نخست:
يكی از روايت های مشهور، حکايت از آن دارد که مادر امام مهدی(عج) ، شاهزاده ای رومی است که اعجازگونه، به بيت شريف امام عسکری(ع) راه يافته است. ✨شيخ صدوق در داستان مفصلی، حكايت مادر حضرت مهدی(ع) را اين گونه نقل كرده است:
بشر بن سليمان نخّاس گفت: من از فرزندان ابو ايوب انصاری و يكی از مواليان امام هادی و امام عسكری (ع) و همسايه آنان در «سرّ من رای» بودم. مولای ما امام هادی(ع) مسائل «برده فروشی» را به من آموخت و من جز با اذن او، خريد و فروش نميكردم. از اين رو از موارد شبهه ناك پرهيز ميكردم تا آنكه معرفتم در اين باب كامل شد و فرق ميان حلال و حرام را نيكو دانستم.
يك شب در «سرّ من رای» ـ که در خانه خود بودم و پاسی از شب گذشته بود ـ كسی در خانه را كوفت. شتابان به پشت در آمدم، ديدم كافور فرستاده امام هادی(ع) است كه مرا به نزد آن حضرت فرا ميخواند. لباس پوشيدم و بر ايشان وارد شدم. ديدم با فرزندش ابومحمد و خواهرش حكيمه خاتون از پس پرده گفت وگو ميكند. وقتی نشستم، فرمود:ای بشر! تو از فرزندان انصاری و ولايت ائمه: پشت در پشت، در ميان شما بوده است و شما مورد اعتماد ما اهل بيت هستيد. من ميخواهم تو را مشرّف به فضيلتی سازم كه بدان بر ساير شيعيان در موالات ما سبقت بجويی. تو را از سرّی مطلع ميكنم و برای خريد كنيزی گسيل ميدارم. آن گاه نامه ای به خط و زبان رومی نوشت و آن را به هم پيچيد و با خاتم خود مهر كرد. دستمال زرد رنگی را ـ كه در آن ۲۲۰ دينار بود ـ بيرون آورد و فرمود: آن را بگير و به بغداد برو و ظهر فلان روز، در معبر نهر فرات حاضر شو و چون زورق های اسيران آمدند، جمعی از وكيلان فرماندهان بنی عباس و خريداران و جوانان عراقی دور آنها را بگيرند.
وقتی چنين شد، شخصی به نام عمربن يزيد برده فروش را زير نظر بگير و چون كنيزی را كه صفتش چنين و چنان است و دو تكه پارچه حرير در بر دارد، برای فروش عرضه بدارد و آن كنيز از گشودن رو و لمس كردن خريداران و اطاعت آنان سرباز زند، تو به او مهلت بده و تأملی كن. برده فروش آن كنيز را بزند و او به زبان رومی ناله و زاری كند و گويد: وای از هتك ستر من! يكی از خريداران گويد: من او را سيصد دينار خواهم خريد كه عفاف او باعث فزونی رغبت من شده است و او به زبان عربی گويد: اگر در لباس سليمان و كرسی سلطنت او جلوه كنی، در تو رغبتی ندارم، اموالت را بيهوده خرج مكن! برده فروش گويد: چاره چيست؟ گريزی از فروش تو نيست! آن كنيز گويد: چرا شتاب ميكنی بايد خريداری باشد كه دلم به امانت و ديانت او اطمينان يابد. در اين هنگام برخيز و به نزد عمر بن يزيد برو و بگو: من نامه ای سربسته از يكی از اشراف دارم كه به زبان و خط رومی نوشته و كرامت و وفا و بزرگواری و سخاوت خود را در آن نوشته است.
👈🖌ادامه دارد....
📚[۳۳۳] . مسعودي، اثبات الوصية، ص۲۷۲.
📖 درس دهم
⬅️مادر حضرت مهدی(عج)
👈(بخش سوم)
❄️ سر گذشت مادر حضرت مهدی(عج)
نامه را به آن كنيز بده تا در خُلق و خوی صاحب خود تأمل كند. اگر بدو مايل شد و بدان رضايت داد، من وكيل آن شخص هستم تا اين كنيز را برای وی خريداری كنم.
بشربن سليمان گويد: همه دستورات مولای خود امام هادی را درباره خريد آن كنيز به جای آوردم و چون در نامه نگريست، به سختی گريست و به عمربن يزيد گفت: مرا به صاحب اين نامه بفروش! و سوگند اكيد بر زبان جاری كرد كه اگر او را به صاحب نامه نفروشد، خود را خواهد كشت. درباره بهای آن گفت وگو كردم تا آنكه بر همان مقداری كه مولايم در دستمال زرد رنگ همراهم كرده بود، توافق كرديم. دينارها را از من گرفت و من هم كنيز را خندان و شادان تحويل گرفتم و به حجره ای كه در بغداد داشتم، آمديم. چون به حجره در آمد، نامه مولايم را از جيب خود در آورده، آن را ميبوسيد و به گونه ها و چشمان و بدن خود مينهاد و من از روی تعجّب به او گفتم: آيا نامه كسی را ميبوسی كه او را نميشناسی؟ گفت:ای درمانده و ای كسی كه به مقام اولاد انبيا معرفت كمی داری! به سخن من گوش فرا دار و دل به من بسپار كه من مليكه دختر يشوعا، فرزند قيصر روم هستم. مادرم از فرزندان حواريون (شمعون وصی مسيح) است. برای تو داستان شگفتی نقل ميكنم: جدّم قيصر روم ميخواست مرا در سنّ سيزده سالگی، به عقد برادر زاده اش در آورد و در كاخش محفلی از افراد زير تشكيل داد: سيصد تن از فرزندان حواريون و كشيشان، هفتصد تن از رجال و بزرگان و چهار هزار تن از اميران لشكری و كشوری. تخت زيبايی كه با انواع جواهر آراسته شده بود، در پيشاپيش صحن كاخش و بر بالای چهل سكّو قرار داد و چون برادر زاده اش بر بالای آن رفت و صليب ها افراشته گرديد و كشيشها به دعا ايستادند و انجيل ها را گشودند؛ ناگهان صليب ها به زمين سرنگون گرديد. ستون ها فرو ريخت و به سمت ميهمانان پرتاب شد. و آن كه بر بالای تخت رفته بود، بيهوش بر زمين افتاد. رنگ از روی كشيشان پريد و پشتشان لرزيد و بزرگ آنها به جدّم گفت: ما را از ملاقات اين نحس ها - كه دلالت بر زوال دين مسيحی دارد - معاف كن! جدّم از اين حادثه فال بد زد و به كشيش ها گفت: اين ستون ها را بر پا سازيد و صليب ها را بر افرازيد و برادر اين بخت برگشته بدبخت را بياوريد تا اين دختر را به ازدواج او در آورم و نحوست او را به سعادت آن ديگری دفع سازم. چون دوباره مجلس جشن برپا شد، همان پيشامد اوّل برای دوّمی نيز تكرار گرديد. مردم پراكنده شدند و جدّم قيصر اندوهناك گرديد و به داخل كاخ خود درآمد و پرده ها افكنده شد.
در آن شب خواب ديدم كه مسيح، شمعون و جمعی از حواريون، در كاخ جدّم گرد آمدند و در همان موضعی كه او تخت را قرار داده بود، منبری نصب كردند. پس حضرت محمد به همراه جوانان و شماری از فرزندانش وارد شدند.
مسيح به استقبال او آمد و با او معانقه كرد. آن گاه حضرت محمد به او گفت:ای روح اللّه! من آمده ام تا از وصی تو شمعون، دخترش مليكا را برای اين پسرم خواستگاری كنم و با دست خود اشاره به ابومحمد صاحب اين نامه كرد. مسيح به شمعون نگريست و گفت: شرافت نزد تو آمده است؛ با رسول خدا خويشاوندی كن. گفت: چنين كردم، آن گاه محمد بر فراز منبر رفت و خطبه خواند و مرا به پسرش تزويج كرد. مسيح و فرزندان محمد و حواريون همه گواه بودند و چون از خواب بيدار شدم، ترسيدم اگر اين رؤيا را برای پدر و جدّم بازگو كنم، مرا بكشند. آن را در دلم نهان ساخته و برای ديگران بازگو نكردم.
سينه ام از عشق ابومحمد لبريز شد تا به غايتی كه دست از خوردن و نوشيدن كشيدم و ضعيف و لاغر و سخت بيمار شدم. در شهرهای روم، طبيبی نماند كه جدّم او را بر بالين من نياورد و درمان مرا از وی نخواست و چون نا اميد شد، به من گفت:ای نور چشمم! آيا آرزويی در اين دنيا داری تا آن را بر آورده سازم؟ گفتم:ای پدربزرگ! همه درها به رويم بسته شده است، اگر شكنجه و زنجير را از اسيران مسلمانی كه در زندان هستند، برداری و آنان را آزاد كنی، اميدوارم كه مسيح و مادرش شفا و عافيت به من ارزانی كنند. چون پدربزرگم چنين كرد، اظهار صحّت و عافيت نمودم و اندكی غذا خوردم. پدربزرگم بسيار خرسند شد و به عزّت و احترام اسيران پرداخت. پس از چهار شب ديگر حضرت فاطمه سرور زنان را در خواب ديدم كه به همراهی مريم و هزار خدمتكار بهشتی، از من ديدار كردند. مريم به من گفت: اين سرور زنان مادر شوهرت ابومحمد است. من به او در آويختم و گريستم و گلايه كردم كه ابومحمد به ديدارم نميآيد، آن بانو فرمود: تا تو مشرك و به دين نصارا باشی، فرزندم ابومحمد به ديدار تو نميآيد! اين خواهرم مريم است كه از دين تو به خداوند تبرّی ميجويد.
👈🖌ادامه دارد....
4_267356959647205418.mp3
5.16M
❣ #سه_شنبه_هاے_جمڪرانی
همہ هسٺ
آرزویـم
ڪہ ببینـم از تـو
رویـی 😍
در دعاے #توسل امروز وامشب تان دعابرای فرج مولای مهر ومهر گستر یادتون نرود 🙏🙏
که فرج ما درفرج مولاست
🎤 حاج مهدی میر داماد
#العجل_یامولای_یاصاحب_الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@yaamahdi2
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
التماس دعا
اگه دلتون شکست اشکتون جاری شد منه روسیاهم دعاکنید😢🙏
18.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆 نشانه های ظهور را انڪار نڪنید‼️
👤 #استاد_پناهیان
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@yaamahdi2
12.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ #پست_ویژه
✔️ پیشگویی مرحوم آیت الله سید علی قاضی درباره سرانجام انقلاب اسلامی و اتصال به قیام حضرت مهدی(عج) بعد از نائب امام خمینی (ره)
🔵 پخش شده از شبکه قرآن از زبان آیت الله ناصری درتاریخ ۹۷/۰۳/۱۳
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@yaamahdi2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ امکان بدا در علائم حتمی ظهور
👤 #استاد_رائفی_پور👆
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🔻همه ی این ها بستگی به ما دارد که چقدر برای امر ظهور قوی کار کنیم..
مطمئنا اگر پشتیبانی #قدرت_نظامی منطقه ای و #تبلیغاتی_گسترده داشته باشیم، سال ها #ترس_قدرت کشور ما در جان دشمنانمان جلوتر از عملیات نظامی ما حرکت میکند و مانع از جنایاتی که ارتش #سفیانی، یعنی آنچه که در روایات آمده و سرهایی در عراق و شام بریده می شود ،خواهد شد..
اما اگر #بیتفاوت باشیم و دست روی دست بگذاریم، #زمان ما را بسمت این اتفاقات خواهد برد تا بشر کاملا درد را حس کند و کاری برای نجات جامعه اش کند..
#بداء_در_علایم_حتمی
#تغییر_سرنوشت_با_تغییر_ما
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@yaamahdi2