eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
678 عکس
365 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح یک خدمت به مردم آریایی در دوره ی جوانی پدربزرگ هامون
🔹 قالوا بلی صدای به هم خوردن بال و پر بود گمانم که جبریل آن دور و بر بود نگاهش به در بود مهمان بیاید صدای در آمد، علی پشت در بود علی بود امّا نه مثل همیشه که رخسارش از شبنم شرم، تر بود گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟! علی خواست لب وا کند، لب فرو بست نگفت و محمّد خودش باخبر بود «فداها ابوها»، نگاهش به زهراست به نوری که در خانه‌اش جلوه‌گر بود به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید به زهرا که شاد از قضا و قدر بود علی رفت و زهرا جهیزیّه می‌خواست علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ که داراییِ او همین مختصر بود زره شد جهیزیّۀ عشق اما از آن روز زهرا برایش سپر بود
🌺 در یک طلوع گرم، دو دریا به هم رسید دریاترت علی و تو دریاترِ علی...
عمیق بودی غرق شدم .
میهمانِ خسته‌ای داری، در آغوشَش بگیر :)
لبت نه گوید و پیداست می‌گوید دلت آری که اینسان دشمنی، یعنی که خیلی دوستم داری
دلت می‌آید آیا از زبانی این همه شیرین تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان آری؟
نمی‌رنجم اگر باور نداری عشق نابم را که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری
- چه می‌پرسی ضمیر شعرهایم کیست آنِ من مبادا لحظه‌ای حتی مرا اینگونه پنداری
ترا چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت به شرطی که مرا در آرزوی خویش نگذاری
چه زیبا می‌شود دنیا برای من اگر روزی تو از آنی که هستی ای معما پرده برداری
چه فرقی می‌کند فریاد یا پژواک جان من چه من خود را بیازارم چه تو خود را بیازاری