eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
680 عکس
367 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
درون آینه غیر از خودت چه می بینی ؟ تو هم شبیه منی ، هیچکس کنارت نیست
نیتت خیر است؛ اما باز هم شر می شود می رسی و حال من از قبل بدتر می شود تا رسیدن عاشقیم؛ اما نه از آنجا به بعد مثل دینداری که وقت مرگ کافر می شود چون عبور ابر بی بارانی از روی کویر با وجودت حسرتم چندین برابر می شود گرچه لب های من از بی صحبتی خشکیده است تا دلت می خواهد اما گونه ام تر می شود از سکوت آنقدر لبریزم تصور می کنم گوشهایم عاقبت از شدتش کر می شود آدمی سَرخورده باشد ساده می ریزد به هم غنچه ی پژمرده خیلی زود پرپر می شود جواد منفرد
به خدا هیچ کسی در نظرم غیرِ تو نیست لا شَرِیْکَ لَکَ لَبْیکْ، خیالت راحت
به آن که رفت و سفر کرد یک سلام از من ضمیمه ی غزلم یادگار بنویسید
تمام تیمچه ها پُر شد از نقاب فروش زمانه‌ای ست که حلاج شد طناب فروش شهیدتر ز شهیدانِ بی کفن، شاعر غریب تر ز نویسنده ها، کتاب فروش اَلا شما که به ییلاقِ خورد و خواب شُدید هماره اجرِ شما باد با کباب فروش حراجِ عشق ببین در دکان سمساران قمارِ عقل نگر در سرای قاب فروش خروس ها همه چون مرغِ کرچ خوابیدند حکیمَکانِ زمان‌اند قرصِ خواب فروش نمانده  حجب و حیایی، همینِمان کم بود همین که فاحشه‌ی شهر شد حجاب فروش مده زمامِ دلِ خود به دستِ پیرِ هوا مرو به کوی هوس پیشه‌ی خراب فروش پیِ کدام عقوبت، گناهکار شدیم سیاه نامه تر از واعظِ ثواب فروش دریغ؛ نغمه ی آرامشی به ما نرسید که مطربان، همه تلخ اند و اضطراب فروش من از قبیله ی عباس های تشنه لبم تو از تبارِ همین گزمِگانِ آب فروش بگو بلند شود موجِ غیرتِ دریا چنان که باز شود مشتِ هر حباب فروش زمانه ای ست که گُل پوست می کنند اینجا خوشا به ذوقِ تماشاگرِ گلاب فروش سلام بر همه اِلّا به قلبِ مغلوبان سلام بر همه اِلِا به انقلاب فروش شما که خونِ دلِ خلق را پیاله شدید شرورِ شهر شمایید، یا شراب فروش؟ علیرضا قزوه
امام_رضا صیدم و با دیدن صیاد گفتم یا رضا تا گره در کار من افتاد گفتم یا رضا آرزوی دیدن کرب و بلا را داشتم رفتم و در صحن گوهر شاد گفتم یا رضا همصدا با کل عالم ، از دم باب الجواد تا کنار پنجره فولاد گفتم یا رضا گریه و لبخند من از گریه و لبخند اوست در شهادت چون شب میلاد گفتم یا رضا عارفی درس جنون می گفت اما آخرش جای هر چیزی که یادم داد گفتم یا رضا روبه روی پنجره فولاد بودم ، ناگهان با شفای کور مادر زاد گفتم یا رضا احسان نرگسی
جناب شعرهای من! حواست هست دلتنگم؟!
تا وقت سر نیامده از من خبر بگیر وقتی دلت گرفت، مرا در نظر بگیر
اینجا کسی برای کسی بی قرار نیست من در کنار پنجره او در کنار کیست؟ احسان‌ افشاری
سکه را این بار برگرداندم به روی دیگرش
‏من از خوش‌باوری در پیله‌ی خود فکر می کردم؛ ‏خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می‌گیرد! فاضل نظری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا