eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
677 عکس
365 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر گفتم آری، خود نمی‌دانی که زیبایی چقدر ! ‌ در میان دوستداران تا غریبم دید گفت: دوره‌گرد آشنا ! دور و بر مایی چقدر ! ‌ ای دل عاشق که پای انتظارش سوختی هیچ‌کس در انتظارت نیست، تنهایی چقدر ‌ عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت دل نمی‌بندی ولی محبوب دل‌هایی چقدر ‌ آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر ‌
شعر و شراب و بوسه و قدری بغل مهمان من ما شاعران با یار خود مهمان نوازی میکنیم...
تقدیم به ساحت مقدس شهید امیرحسین حسین آبادی رسید لحظه ی رفتن، گروهبان، آزاد! رسیدنِ تو به این آرزو مبارک باد شب وداعِ شهیدانِ راسک در روضه دعا نمودی و قرعه به نام تو افتاد اسیرِ محبسِ تنگِ زمین نمی ماند دلی که می شود از برکتِ "حسین آباد" کسی که بر دلِ او می شود "امیر،حسین" چرا نباشد از این فصلِ پر زدن دلشاد؟ به شور و حالِ پریدن چه بیمی از آتش؟! میانِ شعله ز خاکسترش شود ایجاد برای کوچ شهیدان مان نمی گرییم به گوشِ دشمن خود می زنیم این فریاد: درود بر هنرِ ملتِ امام حسین(ع) درود بر شرفِ مردمِ "حسین آباد"
عشق و ارادت خالصانه میرزاتقی خان ( امیر کبیر)به ساحت مقدس حضرت امام حسین(ع) به حدی بود که تقاضا کرده بود پس از مرگ، پیکرش را در جوار مرقد آن حضرت به خاک بسپارند و پس از شهادت مظلومانه او در حمام فین کاشان، با وجود مخالفت شدید شاه و درباریان، سرانجام آرزوی بزرگ امیرکبیر تحقق یافت و در جوار حرم منور مولایش به خاک سپرده شد. اکنون مزار او در سمت جنوب شرقی رواق حسینی و در مجاورت مولایش حُسین (ع) قرار دارد.
اين همه از دردهايم گفته‌ام باز آمده مينويسد: خوش به حال دلبر تو! آفرين! من كه شاعر نيستم تا عاشق شعرم شوي من فقط يك عاشقم بگذار تا شعرم شوي... با من از ماندن بگو، رفتن تباهم مي‌كند خوب ميداني غمت خانه خرابم مي‌كند من به لبخند دو چشمان تو عادت كرده‌ام ترك عادت هم كه مي‌داني چه كارم مي‌كند؟! قدر يك دم دست‌هايت را زدستانم مگير فكر يك دم بي‌تو، بر مردن مجابم مي‌كند ناگهان از پشت ديوار خيالم رد شدي شاه قلب شاعر ديوانۀ مرتد شدي ردّ پايت را گرفتم تا لب درياي عشق ناگهان در قلبم آن حسّي كه مي‌بايد شدي آمدم سوي تو با گامي بلند و پرشتاب رفتي و همبازي زيباي جزر و مد شدي ساده از اين حس پاك من گذشتي بي‌مرام من نميدانم چرا با ديدن من بد شدي رد شدي بي‌اعتنا از پشت آن ديوار وهم تو خودت مابين احساس من و تو سد شدي ياد آن تصوير زيباي تو، در ذهن من است علت احساس مجنون بودن ممتد شدي تازه فهميدم كه از اين عاشقي بي‌بهره‌ام تو همان شانسي كه در بختم نمي‌افتد شدي
گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی چون مقدر شده تکخال ورقها بشوی گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد نم نمک شاپرکی خوشگل و زیبا بشوی گاهی ازحمله ی یک گربه، قفس میشکند تا تو پرواز کنی، راهی صحرا بشوی گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی گاهی از چاه قرارست به زندان بروی آخر قصه هم آغوش زلیخا بشوی
‌ قوت قلب اونجا که خدا میگه : « لا تَخافاً إنَّني مَعکُما أسمَعُ وَأری» نترسید بندگان من حواسم بهتون هست؛ می‌بینمتون؛ می‌شنومتون.🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ بسیار زیبا بود ... زندگی زودگذر انسان را به نمایش گذاشته و چقدر تامل برانگیز 👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب دعایی با چه صدایی همین چند بیت رو برای تک تک تون از خداوند آرزو دارم.
سنگ‌هایی که من از یاد تو بر سینه زدم کعبه‌ای می‌ش‍د اگر خانه بنا می‌کردم
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این شعرخوانی فوق العاده را یکبار که ببینی دوباره و سه باره برمیگردی و نگاهش میکنی این نماهنگ که خوانده می‌شود ، چیزی که برداشت از آن است این‌که شعرش ، خواننده اش، مکانش ، حضارش و آقایمان همه سر تا سر غرق در نور هستند. یک جایی دلها بدجوری آتش می‌گیرید که شاعر می‌گويد: "ای صبا دست سلیمانی" و حضرت آقا با بغض می گوید: "چه شد؟" بعد حضرت آقا بغض‌ش را کنترل می‌کند و به جمعیت نگاه می اندازد و شاعر در ادامه دوباره غوغا می‌کند: ●ای ستون خیمه‌ای که گفته او ●ای ستون خیمه‌ای که گفته او ●ای ستون خیمه‌ای که گفته او 📎 شعرخوانی ″آقای محمد رسولی″ 🌹🌹🇮🇷🇵🇸🌸🇮🇷🇵🇸🌹🌹