eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
697 عکس
391 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
dastan dars khondan talabe.darestani.mp3
3.29M
🎧 داستان درس خواندن طلبه 🎙️حجت الاسلام
🇮🇷 رکن اصلی زبانزد است در آفاق، سرو قامت تو همیشه غبطه‌ی کوه است استقامت تو دلیل حیرت شمشیرها شهامت تو مبارک است بر این انقلاب امامت تو تمام‌قد، تو برای امام، آینه‌ای امام! حضرت سید علیّ خامنه‌ای! تو از سلاله‌ی عشقی، مرام تو نبوی‌ست بلاغتت زهرایی، شجاعتت علوی‌ست به پشتوانه‌ی تو خاک ما غیور و قوی‌ست ولایت تو بدون گمان صراط سَوی‌ست که رکن اصلی این انقلاب سرخ تویی دلیل تابش این آفتاب سرخ تویی به نطق، برتری از هر سخنوری به جهان به فضل، نیست شبیه تو گوهری به جهان ندیده چشم کسی چون تو رهبری به جهان دوباره آمده گویا پیمبری به جهان بساط مستی فرعونیان به هم خورده معادلات نوین جهان به هم خورده به پیشگاه تو هر فتنه‌ای‌ست نقش بر آب نصیب دشمن این خاک نیست غیر سراب به یک نگاه تو ما جمله‌ایم مست و خراب کجاست ناب‌تر از آن دو چشم مست، شراب؟ فدای هیبت و آن اقتدار بی‌مانند هزار جان گرامی فدای آن لبخند نگاه تو به افق‌های نور نزدیک است شب است و گفتی از این شب عبور نزدیک است و این که مقصد این راه دور، نزدیک است اشاره کردی و گفتی ظهور نزدیک است در آرزوی رسیدن به صبح آن روزیم در این مسیر خطر کرده‌ایم و پیروزیم بهار می‌دمد از بعد این خزان‌سالی چه مَطلَع‌ُالبَرَکاتی، چه اَحسَن‌ُالحالی خبر ببین که به پا می‌کند چه جنجالی: امام خامنه‌ای مُدّ‌ظلّه‌العالی گرفت در بغلش آن ولیّ اعظم را به دست حضرت قائم سپرد پرچم را
هوالمحبوب شعری و ورد زبانی، کاش آوازت کنم ای درخت دل‌شکسته! صبر کن سازت کنم رازی و در سینه پنهانی، لطیف بی‌نظیر! ای کلام با محبت! باید ابرازت کنم آنقدر پاک و لطیفی، آنقدر حساس‌طبع با پر قو باید ای آیینه‌جان نازت کنم ای گل خوش‌قامتم! آهسته‌تر، آهسته‌تر لحظه ای برگرد می‌خواهم براندازت کنم فکر کردی من تمامت می‌کنم با این غزل؟ خوش‌خیالی! تازه می‌خواهم که آغازت کنم...
دوست دارم که در کنارت، من زیر باران کمی قدم بزنم دست در دست پرمحبت تو قصه‌ی عشق را قلم بزنم در دل آسمان چشمانت پر احساس شعر بگشایم از نگاهت، دلم جلا گیرد نکته‌ی تازه‌ای رقم بزنم حک نمایم نشان نام تو بر دانه دانه عقیق تسبیحم نذر کردم فقط هزاران بار مهر یاد تو بر لبم بزنم و ببندم دخیل دستم را بر ضریح مقدس چشمت از رواق لبت عسل نوشم پرسه‌ای با تو تا حرم بزنم و اگر شد شبی بیارامم در جنوب خلیج آغوشت بر گل سرخ و غنچه‌ی لبهات بوسه تا صبح دم به دم بزنم با تو باشم همیشه، در هرجا بی تو بودن مساوی مرگ است با قلم موی عشق و شور و امید خط بطلان به روی غم بزنم
♥️ ابوسعید ابوالخیر آنی تو که حالِ دلِ نالان دانی احوالِ دلِ شکسته‌بالان دانی گر خوانمت از سینهٔ سوزان شنوی ور دم نزنم زبانِ لالان دانی ‌‌
♥️ کلام جان چون سرخ‌ترین سیب در آغوش درختی سخت است تو را دیدن و از شاخه نچیدن تا این که به هر جا ببرد عطر تنت را وا داشته‌ای باد صبا را به وزیدن ای چادر گلدار پریشان شده در باد خوب است به دنبال تو یک دشت دویدن... ‌‌‌‌‌‌‌
اُمید   شاید در صفحهٔ   بعد باشد،   کتاب را نبند.