eitaa logo
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
180 دنبال‌کننده
287 عکس
154 ویدیو
4 فایل
🕊او بٰا سپاهی ازشهیدان خواهد آمد🕊 🌹وَلٰا تحسبَن الذیـنَ قُتلوا فـی سبیلِ الله امواتا بَلْ احیـٰاءٌ عندَ ربهم یُرزَقون🌹 📣لطفا شماهم ازعنایات خود توسط شهدا وامام‌زمان برای ما بگید👇 🆔 @A_Sadat313
مشاهده در ایتا
دانلود
از نوع امام‌حسینی‌اش😍 از امروز تا ۳۰ ام آذر ماه هر عزیزی که از محصولات تبرکی کربلا سفارش داشته باشه در قرعه کشی: 👌😍فرش حرم اباعبدالله الحسین.. 👌😍تربت پاک اباعبدالله... 👌😍آب سرداب دورقبر اباالفضل‌العباس.... شرکت داده خواهد شد.... خرید ها شامل این‌ها باید باشه:😉 ✅سجاده خاص ✅سجاده حسینی ✅نگین انگشتری‌امام‌حسین ✅نگین انگشتری حضرت عباس ✅تسبیح تربت سرداب ✅مهر تربت سرداب(بالای سه عدد) ✅پلاک مرمر حرم ✅پوستر های متبرک کربلا 💚💫.... @joinchat229655ForoshgaheMeshkat ....💫💚
🔺نگران آقای خامنه ای نباش! عزیزی نقل میکرد: در بهشت زهرا تهران بودم، پیرمرد با صفایی دیدم که با ادب خاصی بالای این مزار ایستاده و دعا میخونه، نگاهم بهش بود و مدتها که دور زدم دیدم دست به سینه هنوز بالای مزار هست، بعد پایان دعا و ذکر متوجه من شد. صدام کرد و گفت: پسرم ازت میخوام هروقت اومدی برای این شهید فاتحه بخونی. گفتم چشم، میشه خواهش کنم دلیلش رو بگید. گفت من سالها بود بعد از فتنه۸۸ برای حضرت آقا و سلامتی جسمی و تعرض احتمالی به جانشان خیلی نگران بودم و اضطراب درونی داشتم، روزی شهیدی با همین شمایل به خوابم اومد و شماره ردیف و قطعه هم بهم گفت. ازم پرسید چرا نگران آقای خامنه‌ای هستی؟! نگران نباش من خودم محافظش هستم. بار اول توجهی به خواب نکردم تا اینکه دوباره همان خواب تکرار شد، همان هفته پنجشنبه با حفظ کردن شماره ردیف و قطعه اومدم بهشت زهرا و دقیقا همان چهره رو روی قبر دیدم، دیدم تو توضیحات شهید نوشته «محافظ رئیس جمهور محترم حجت الاسلام سید علی خامنه‌ای». از اون موقع به بعد دیگه خوفی از تعرض به جان آقا ندارم و‌ در عوض مدام به این شهید سر میزنم و دعاگوش هستم، به هرکسی هم که بتونم میگم. ❤️ انتشار ❤️
🔴 خانه خریدن امام زمان برای مستاجر تهرانی 🔵 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، می‌گفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران مولا هر شب جمعه سَری به حجره اش می‌زنند و احوالش را می‌پرسند 🔹 مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی،فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم... 🔹یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم 🔹 پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، می‌خواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم... 🔺 اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست... نشسته باز خیالت کنارِ من اما دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟ 📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز ...💚@yadeShohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YEKNET.IR - shoor - vafat hazrat masoume 1400 - narimani.mp3
4.6M
🕊هر وقتی گم میشم تو سختی و بلا 🕊من پیدا میکنم راهمو با این ستاره ها 🎤 متوسل بشیم به این ستاره ها🕊 🍃🕊.....
.....!!!!🕊🕊🌷 شنیـــــدم شبـــــای جمعه که میشه مهـــــمونِ ارباب هستین با لبــــاسای خــــــــــاکیتون .... آقــــــــــا از عـــــاشورا میگــــــــــن و شما از شلمچـه.... چزابــــــــــه.... فکــــــــــه و..... ده ها جای دیگه ....💔 میشــــــــــه منو هم یــــــــــاد کنید پیش اربــــــــــاب !!!!🤲🏻😔 نوکــــــــــری در به در و دل خستــــــــــه و گنهـــــکارم .....😔 آی شهــــــــــدااااا ..... چشــــــــــم و امیــــــــــدم به لطف شماست .....🤲 دلــــــــــم تنفــــــــــس هوااای خاکیــــــــــتون رو میخواد... شلمچه ، فکه ، طلائیه میشــــــــــه امشب منو هم یاد کنید!!!! میشه؟ !!!!! میشه امضــــــــــای شهــــــــــادتم رو از آقـــــا بگیرین!!!!😭 مادرم فاطمه نشون نداره منم نشون نمیخوام از خدا خواستم که بشم منم شهید گمنام یا زهــــــــــرا مدد🌷 خدایا به اشک های مادران شهدا قسم میدهم اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الله🤲🏻🕊 🌷 ...💚💫 💫💚....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 🕊 🕊یٰادِ کمتر ازشهادت نیست 🕊او باسپاهی از شهیدان خواهد آمد 🌸سلام برشما عاشِقان اهلبیت وشهدا.. 📣بٰا کسبِ اجازه از اقٰاصٰاحِبَ‌الزّمان«عَج‌الله» آغاز میکنیم دورِ ختم قران‌کریم را....✨ ✅به این نحو : برای درخواست کننده ارسال میشود به همراه یک جزء که سهم تان هست و از زمان ارسال ختم به شما، تا مهلت دارید جزء قران رو به نیابت از نه شهید هدیه کنید به «عَج‌الله»❤️ لطفا سعی کنید حداقل ده آیه از قرآن را بهمراه معانی آن بخوانید چراکه بدون شک جزء قرانی که سهم تان میشود بدون حکمت نیست وخدا وامام‌زمان‌ وشهدا حامل پیامی برای شماهستند😍 🕊جهت در خواست ختم قران به ایدی مراجعه بفرمایید👇🏼👇🏼 🆔 @A_Sadat313 👈 : هریک ازشماعزیزان اگر حتی یک جز قران سهمش باشه در ثواب قرآن شریک هست چراکه ختم گروهی هست👌🏼 🌸عزیزانی که در خانواده و نزدیکان دارند نام شون رو اعلام کنند تا در لیست شهدا ثبت بشه📜 🕊باتشکر از عزیزانی که در ختم قران دورِ قبل شرکت کردند ان شاءالله مشمول دعای اقاصاحب الزمان وشهدا قراربگیرید... ...💚@yadeShohada313
از نوع امام‌حسینی‌اش😍 از امروز تا ۳۰ ام آذر ماه هر عزیزی که از محصولات تبرکی کربلا سفارش داشته باشه در قرعه کشی: 👌😍فرش حرم اباعبدالله الحسین.. 👌😍تربت پاک اباعبدالله... 👌😍آب سرداب دورقبر اباالفضل‌العباس.... شرکت داده خواهد شد.... خرید ها شامل این‌ها باید باشه:😉 ✅سجاده خاص ✅سجاده حسینی ✅نگین انگشتری‌امام‌حسین ✅نگین انگشتری حضرت عباس ✅تسبیح تربت سرداب ✅مهر تربت سرداب(بالای سه عدد) ✅پلاک مرمر حرم ✅پوستر های متبرک کربلا 💚💫.... @joinchat229655ForoshgaheMeshkat ....💫💚
کٰانال هامـون✨✌️😍👇 📲کانال تبرکی‌جات مون👇👇 http://eitaa.com/joinchat229655ForoshgaheMeshkat 📲کانال نماز شب مون👇👇 @NamazeShab314 📲کانال عنایات ومعجزات امام‌زمان وشهدا مون👇👇 @yadeShohadaa 📲کانال توسل به اقاصاحب الزمان وشهدا مون👇👇 @yadeShohada313 ...💚 💚....
🌴ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ‌ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿ‌‌‌‌‌‌‌ﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ‌ﺧﺎﮎ ﻣﯿ‌‌‌‌‌‌ﺴﭙﺎﺭﻧﺪ. 🌷ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ .... 🌷ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ. ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ. 🌷ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ. 🌷ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ. 🌷ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﯼ؟ ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ. 🌷ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽﺁﻭﺭﻧﺪ. ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ. وآن کسی نیست جز شهید 🌴سید میرحسین امیره خواه🌴 🌷شهید گمنام سلام... خوش اومدی. 🌷هنوز باید بگوییم ،شهدا شرمندهایم. ...💚@yadeShohadaa
سلام خواستم از بعد از تدفیتش براتون چیزهایی تعریف کنم. یک روز بعد از تدفین علی آقا غروب جمعه حرکت کردم به سمت مزارش. حدودا نیم ساعت ایستادم، تا ماشینی بگیرم برم. ولی خبری از ماشین نبود. تودلم گفتم ای شهید بزرگوار میخوام بیام پیشت یه ماشینی سر راهم، بایسته بیام . چون هوا تاریک شده بود میترسیدم. همینو که تو دلم گفتم دیدم، ماشینی چراغ داد ایستاد. سوال کردم دیدم ، خودشون دارن هم میرن سر مزار شهید علی عابدینی، خیلی خوشحال شدم. همراشون رفتم. باز رسید به فردا که قرار بود دوباره برم مزار ش ولی هر چی ایستادم خبری از ماشین نبود، بازم مثل دیروز تو دلم حرفی زدم بازم ماشینی ایستاد قرار بود خودشون بر سر مزار شهید علی عابدینی. منم باز خیلی خوشحال شدم گفتم خدایا واقعا شهدا زنده هستن و حرفهای مارا میشنونن ولی امروز پنچ شنبه بود دلم خیلی گرفته بود، هر وقت هم دلم تنگ می‌گرفت به مادر شهید علی عابدینی زنگ میزدم حرف میزدم آروم میشدم ولی امروز با دلتنگی زیاد به عکسای شهید نگاه میکردم. تو دلم میگفتم کاش امروز میتو نستم مزارش بروم. ولی به دلیل خیلی کارا نمیشد برم. ولی در همین حال گوشیم دستم بود به عکسا ی شهید نگاه میکردم گوشیم زنگ خورد. شماره مادر شهید. خیلی شوکه شدم. گفتم خدایا..... امروز هم مثل روزای قبل شهید صدامو شنید انشالله بتوانیم راه شهدا را خوب ادامه بدهیم.... : هم‌محلیِ شهید ...💚@yadeShohada313