خانوم رقیه بچه ها خیلی بیتابی میکرد..حتی زمانی که داخل کژابه بودند کنار عمشون خانوم زینب کبری فرمودند:لحظه ایی حس کردم صدای جان دادن کسی میاید😭
که دیدم سر بردارم حسین در کنار کژابه هس نانجیب برای اینکه دل این بچه را بسوزاند سر را به کنار ما اورد است😭
دیدم رقیه دارد جان میدهد گفتیم حسینم برادرم با دخترت رقیه کمی حرف بزن از ترس دوری تو دارد جان میدهد😭😱😱
در محفل یزید جلوی خانوم زینب کبری محفل شراب خواری و قمار راه انداخته بودند به دختر حیدر کرار میگفتنید شما خارجی هستید!😭😭😭😭😭