eitaa logo
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
683 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
443 ویدیو
194 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۳) ✅صدای ملک الموت را شنیدم که می‌گفت: این جماعت را چه شده؟ به خدا
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻👻 (قسمت۴) ◾️چند نفر جنازه‌ام را از تابوت بیرون آورده و چنان با سر وارد بر گور کردند که از شدت ترس و اضطراب گمان کردم از آسمان به زمین افتاده‌ام...😢😩 💠 در حالیکه جسدم را در قسمت لحد قبر جاسازی می‌کردند، من بیرون از قبر یک نگاهی به بدنم و مردم داشتم. 😩 🍀در این حال شخصی نزدیک جسدم آمد و مرا به اسم صدا زد؛ خود را نزدیک او رساندم و خوب به حرف‌هایش گوش دادم. او در حال خواندن تلقین بود.😥 هر چه می‌گفت می‌شنیدم و بلافاصله، همراه با او تکرار می‌کردم😢؛ چقدر خوب آرام و زیبا تلفظ می‌کرد.😢 🍃 چیزی نگذشت که شروع به چیدن سنگ در اطراف لحد کردند، از اینکه جسدم را زندانی خاک می‌ساختند سخت ناراحت بودم.😩 🍂با خود اندیشیدم بهتر است به کناری بروم و با جسد داخل گور نشوم اما به واسطه شدت علاقه‌ای که داشتم، خود را کنار جنازه رساندم.در یک چشم بر هم زدن، خروارها خاک بر روی جسدم ریختند...😫😫 ♻️جمعیت متفرق شدند و فقط تعداد انگشت شماری از نزدیکانم باقی ماندند؛ اماچندی نگذشت که همگان تنها رهایم کردند و رفتند -اصلاً باورم نمی‌شد چقدر نامهربان بودند..😰😱 ❎دلم می‌خواست بر سرشان فریاد بزنم: کجا می‌روید؟ 😢😭 با من بمانید و مرا تنها نگذارید ...😭😢 در این لحظه بود که صدای یک منادی را شنیدم که خطاب به مردم می‌گفت: بزایید برای مردن، جمع کنید برای نابود شدن و بسازید برای خراب شدن...😭😢 اما افسوس انها نمیشنیدند...😢😢 🔘پس از این همه ناله و فغان به خود آمدم و دیدم انچه برایم باقی مانده است:😢 قبری است بس تاریک، وحشت‌زا، غم آور و هول انگیز، ترسی شفاف وجودم را فرا گرفت. 😢 🔸با خود اندیشیدم: هر چه غم است در دل انسان خاکی، و هرچه اضطراب است در دنیا گویی در قلب من ریخته‌اند. غم و وحشتی که شاید اندکی از آن می‌توانست بدن انسان خاکی را منهدم کند...😢😭 🔵از ان همه فشار روحی گریه‌ام گرفت و ساعت‌ها اشک ریختم. 😭 به فکر اعمال خویش افتادم و آنگاه که پی به نقصان اعمال خود بردم، آرزو کردم: ای کاش من هم همراه جمعیت باز میگشتم اما افسوس که دیگر دیر بود...😭😢 💥در همین افکار غوطه‌ور بودم که به ناگاه، از سمت چپ قبر، صدایی برخاست که می‌گفت: بی جهت آرزوی بازگشت نکن، پرونده عمل تو بسته شده!😢😭 ✨ از شنیدن صدا در آن تاریکی وحشت کردم، گویا کسی وارد قبر شده بود. با لرزشی که در صدایم بود پرسیدم: تو کیستی؟ پاسخ داد: من «رومان» یکی از فرشته‌های الهی هستم.😭😢 🍃گفتم: گمان می‌کنم، متوجه آنچه در ذهن من گذشت شدی؟😢😱 گفت: آری؟😱 گفتم: قسم یاد می‌کنم که اگر اجازه دهید به آن دیار برگردم، هرگز معصیت خدا نکنم و در طلب رضایت او بکوشم. امروز وقتی که تمام آشنایان و دوستان و حتی خانواده‌ام، مرا تنها رها کردند و رفتند، به بی وفایی دنیا پی بردم ، مطمئن باش اگر به دنیا بازگردم، لحظه‌ای از خدمت به خلق و اطاعت خالق یکتا غفلت نکنم.😭😭😭 🌷گفت: این سخن را تو می‌گویی، اما بدان حقیقت غیر از آرزوی توست؛ از این پس تا قیام قیامت باید در عالم برزخ بمانی.😠😭 ⚡️ پس از شنیدن این کلام بدون درنگ شروع به شمردن اعمال نیک و بدم کرد. همان اعمالی که در طول عمرم توسط کرام‌الکاتبین ثبت و ضبط شده بود...😢😢 ✍ادامه دارد..👌👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻👻 (قسمت۴) ◾️چند نفر جنازه‌ام را از تابوت بیرون آورده و چنان با سر وارد
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻 (قسمت ۵) ◾️عجب پرونده‌ای! کوچک‌ترین عمل خوب یا زشت مرا در خود جای داده بود.😱😰 در آن لحظه تمام اعمالم را حاضر و ناظر می‌دیدم...😰😰 💠در فکر سبک و سنگین کردن اعمال خوب و بد بودم که رومان پرونده اعمالم را بر گردنم آویخت، بطوریکه احساس کردم تمام کوه‌های عالم بر گردنم آویخته‌اند.😱😱😩 💥چون خواستم سبب این کار را بپرسم گفت: اعمال هرکسی طوقی است بر گردنش.😠 گفتم تا چه زمان باید سنگینی این طوق را تحمل کنم؟😩😭 گفت: نگران نباش. بعد از رفتن من نکیر و منکر برای سؤال کردن می‌آیند و پس از آن شاید این مشکل برطرف شود. 😥😥 🍀رومان این را گفت و رفت..😢 ✅هنوز مدت زیادی از رفتن رومان نگذشته بود که صداهای عجیب و غریبی از دور به گوشم رسید. صدا نزدیک و نزدیک تر می‌شد و ترس و وحشت من بیشتر...😰😰😰😱 🔘 تا اینکه دو هیکل بزرگ و وحشتناک در جلوی چشمم ظاهر شدند. اضطرابم وقتی به نهایت رسید که دیدم هر یک از آن‌ها آهنی بزرگ در دست دارند که هیچ‌کس از اهل دنیا قادر به حرکت آن نیست، پس فهمیدم که این دو نکیر و منکراند.😫😫😱 ☑️در همین حال یکی از آن دو جلو آمد و چنان فریادی کشید که اگر اهل دنیا می‌شنیدند، می‌مردند.😥😥😱 ✨ لحظه‌ای بعد آن دو به سخن آمده و شروع به پرسش کردند: پروردگارت کیست؟ پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟🤔🤔 ⚜ از شدت ترس و وحشت زبانم بند آمده بود. و عقلم از کار افتاده بود.، هرچند فهم و شعورم نسبت به دنیا صدها برابر شده بود، اما در اینجا به یاریم نمی‌آمدند. 😥😥😥 ⚡️ سرم به زیر افتاد، اشکم جاری شد و آماده ضربت شدم.😱 💥درست در همین لحظه که همه چیز را تمام شده می‌دانستم، ناگهان دلم متوجه رحمت خدا و عنایات معصومین علیهم سلام شد و زمزمه کنان گفتم: ای بهترین بندگان خدا و ای شایسته‌ترین انسان‌ها، من یک عمر از شما خواستم که شب اول قبر به فریادم برسید، از کرم شما به دور است که مرا در این حال و گرفتاری رها کنید.😢😭😢 💠و این بار آن‌ها با صدای بلندتری سؤالشان را تکرار کردند. چیزی نگذشت که قبرم روشن شد، نکیر و منکر مهربان شدند، 😢😩 🌺دلم شاد و قلبم مطمئن و زبانم باز شد. با صدای بلند و پر جرأت جواب دادم: پروردگارم خدای متعال(الله)، پیامبرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، امامم علی و اولادش، کتابم قرآن، قبله‌ام کعبه می‌باشد...😢😢 🔷نکیر و منکر در حالیکه راضی به نظر می‌رسیدند از پایین پایم دری به سوی جهنم🔥 گشودند و به من گفتند: اگر جواب ما را نمی‌دادی جایگاهت اینجا بود،😱😰 💐 سپس با بستن آن در، در دیگری از بالای سرم باز کردند که نشان از بهشت داشت. آنگاه به من مژده سعادت دادند.🙂😌 با وزش نسیم بهشتی قبرم پر نور و لحدم وسیع شد. حالا مقداری راحت شدم.🍀🙂 🍂از اینکه از تنگی و تاریکی قبر نجات یافته بودم، بسیار مسرور و خوشحال بودم.☺️ سرور و شادمانیم ار اینکه در اولین امتحان الهی سربلند بیرون آمدم، چندی نپایید و رفته رفته نوعی احساس دلتنگی و غربت به من روی آورد.😌😢 ❄️ با خود اندیشیدم: من کسی بودم که در دنیا دوستان، اقوام و آشنایان فراوانی داشتم؛ با آن‌ها رابطه و انس فراوان داشتم. اما اینک دستم از همه آن‌ها کوتاه است.😢 ♦️سر به زیر گرفتم و بی اختیار گریه را آغاز کردم. چندی نگذشت که عطر دل انگیز و و روح نوازی به مشامم رسید، عطر بیشتر و بیشتر می‌شد.🙂 ✨در حالیکه پرونده اعمال بر گردنم سنگینی می‌کرد با زحمت سرم را بلند کردم و ...😢 ✍ادامه دارد..👌👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرت‌عشق♥️ - اینایی که نوشتین دستتون گرفتین کوچیکه نمیتونم ببینم! یکے از دانشجوها : آقا نوشتن جانم فدایِ رهبر🤩 حضرت‌آقا:خدانکنه :) 🏴 @yadegar_madar
•سرِ سجاده دعا کرده حسن(ع) آهستہ بے کسے کاش نصیبِ دلِ بابا نشود •علی جانم✋🏿♥️
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
•سرِ سجاده دعا کرده حسن(ع) آهستہ بے کسے کاش نصیبِ دلِ بابا نشود •علی جانم✋🏿♥️
.• •مـیخ در هـم مـثل اینـکه کیـنه دارد از عـلی📿✋🏿 •پاره کرد پـهلوی زهـرا نیش میـخ آهـنیـ✋🏿♥️ ‌ •وای مـادرمـ📿
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم |👊🏻🇮🇷| #سپاه #جمهوری_اسلامی_ایران 🏴 @yadegar_madar
| ما را که از این عشق تمامی نرسد | یعنی سپاه ! با وجود همه حرف هایی که بهش زدن بازهم عشقِ خدمت به مردم رو تو میدون نشون داد .. 🏴 @yadegar_madar
4_5987656251436172229.mp3
3.21M
کـربلا خونمهـ از چی دل بکنمـ✋🏿♥️ •کربـلایی جـواد مقـدم🧔🏻 •عشـقنا✋🏻📿
•شده دلتنگ باشی و چاره نیابی جزاشکـ؟ •یک دلتنگـ✋🏿♥️ •کمی کـنج حرم لطـفا📿🌱
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
•شده دلتنگ باشی و چاره نیابی جزاشکـ؟ •یک دلتنگـ✋🏿♥️ •کمی کـنج حرم لطـفا📿🌱
.•°✋🏿 •بیچارهـ📿 اون کـه حـرم رو نـدیدهـ😔🖤 •آقـاجـانـم حـالـم خیلی بدهـ✋🏿♥️
.•°✋🏿📿 •این روزا اگر ڪھ دیدید حالمون خوش نیست؛ بے قراریم! همش تو فڪریم.. چیزے نیست! فقط کربـلامون دیـر شدهـ✋🏿♥️ •اهـ کربـلا🌱