eitaa logo
یادگاری های وحید یامین پور
111 دنبال‌کننده
56 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ پیشتر ماشین‌ها انسان را از زحمت و رنج کار با دست رها کرده‌اند و حالا شبکه‌های اجتماعی انسان را از اندیشیدن معاف می‌کنند. اطلاعات به جای تفکر و انباشت وانمایی‌ها به جای تاریخ. از انسان چه می‌ماند؟ @yadegarii
♨️ اگر می‌کوشی تا راز هستی را کشف کنی، به تاریخ پیشاتجدد تعلق داری؛ اما اگر اراده می‌کنی که جهان را به نظم و شکل مطلوب خودت در بیاوری، به تجدد پیوسته‌ای. @yadegarii
♨️ سقوط -هبوط- یعنی دورافتادن و فاصله‌گرفتن از آن چیزی که اصلی‌ترین صفت ماست. هایدگر عافیت‌طلبی tranquillizing را سقوط می‌داند. همان خصلتی که انسان را از اضطراب -دلشوره- و احساس مسئولیت دور می‌کند. اما بدترین سقوط، تبدیل شدن به "فرد منتشر" است و آن زمانی است که "آنها" خود را به ما تحمیل می‌کنند و فرد خود را به مشهورات زمانه و هیاهوهای رسانه‌های جمعی می‌بازد. این اتفاق، به محاق رفتن مهمترین خصلت انسان یعنی اختیار -آزادی- است. با این حال انسان همواره به این سو میل می‌کند که از اضطراب -دلشوره- بگریزد و خود را در انبوه گم کند. درحالیکه دلشوره حالت اساسی جان‌هاست. حال دلشوره هنگام مواجه شدن با پرسش اساسی نازل می‌شود. کسی که به حال گران‌قیمت دلشوره تشرّف پیدا می‌کند، وجودش از بیهودگی و رضایتمندیِ سرخوشانه خالی می‌شود. @yadegarii
♨️ گزاره‌ی "خواستن، توانستن است" در بُعد استکمال روح جزو حرفهای اضافی است. کاش در مدرسه به جای تفاسیر نشت کرده از روانشناسی مدرن، کسی به ما "نخواستن" را یاد می‌داد. خواستن آسان است و نخواستن دشوار. نخواستن، آغاز اقتدار است؛ آغاز شناختن توان حقیقی انسان. با نخواستن است که انسان خواستنی‌های حقیقی را کشف می‌کند. 💠 حقّ تعالی با بایزید گفت که یا بایزید چه خواهی؟ گفت خواهم که نخواهم، اُرِیْدُ اَنْ لَا اُرِیْدَ! ...همه رنج‌ها از آن می‌خیزد که چیزی خواهی و آن میسّر نشود و چون نخواهی رنج نماند. ...مردمان منقسمند و ایشان را در این طریق مراتب است، بعضی به جهد و سعی به جایی برسانند که آنچه خواهد به اندرون و اندیشه به فِعل بیاورند، این مقدور بشر است؛ اما آن‌که در اندرون دغدغۀ خواست و اندیشه نیاید آن مقدورِ آدمی نیست، آن را جز جذبۀ حق از او نبرد. فی‌مافیه/ مولوی @yadegarii
♨️ ما وقتی با عمل یا موضوعی در نسبت با خود مواجه می‌شویم، ناخودآگاه به "سود و زیان" آن می‌اندیشیم. اینکه "هر چیزی به چه‌کار می‌آید؟ و چه فایده‌ای دارد؟ این عمیقترین گمراهی ماست. یک بیماری دیرپا، که از عوارضش انکار خود بیماری است. ما زانو زدن در برابر هیبت و شکوه حیرت و لذت انس را از یاد برده‌ایم. آیا توان دست شستن از جستن سود و زیان را داریم؟ آیا سودای حظّ نفس دست از سر ما بر‌میدارد؟ آیا ورای سود و زیان، کاری از ما سر می‌زند؟ مثل حافظ که گفت: من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست @yadegarii
♨️ دیدین بعضی‌ها از توهین به آدم‌های مقدس و دیندار لذت می‌برن؟ یا از زمین خوردن اونا خوشحال میشن؟ یا هر دروغ و بهتانی نسبت به اونا رو می‌پذیرن و بازگو می‌کنن؟ چرا؟ در این کار چه لذتی هست؟! خیلی بهش فکر کردم. شاید پاسخش این باشه که اونا از اون جهت که حال دینداریِ تمام و کمال رو ندارن دنبال بهانه‌ای هستن تا به وجدان‌شون بگن اساسا دینداریِ کامل مقدور و ممکن نیست و این جماعت هم همه ادا در میارن و نمایش دینداری رو بازی می‌کنن. لذا هر بار زمین خوردن دینداران و رسوا شدنشون دلیلی است بر این استدلال درونی. اونا خیالشون راحت میشه که چندان هم آدم بد و بدبختی نیستن لذا از آنچه هستن لذت میبرن و بلکه حتی گویی مجوز گریز بیشتر از خودشون رو بدست میارن. بل یُرید الانسان لیفجُر اَمامه(سوره القیامة/ ۵) اگر از زمین‌خوردن دینداران و اهل تقوا احساس پنهان خوشایندی بهمون دست میده... کمی نگران باشیم. @yadegarii
♨️ فرمود: وَمِن کُلِّ شَىْء خَلَقنَا زَوجین و همچنین: خَلقناکم ازواجاً انسان‌ها "زوج" آفریده شدند. فقط خداست که "فرد" و وتر و اَحد است. نه اینکه ما فرد باشیم و بعداً زوج بشیم؛ نه! ما هیچ وقت فرد نیستیم. ما همیشه یکی از دوتا هستیم. فقط اوست که بی‌هم‌تا ست. تو ازدواج نمی‌کنی چون از یک رنج احتمالی هراس داری؟ ولی رنج حقیقی وارد نشدن به دنیای زوجیت است. مثل جنینی که از به دنیا اومدن بترسه! این جهان همچون درختست ای کرام ما برو چون میوه‌های نیم‌خام سخت گیرد خامها مر شاخ را زانک در خامی نشاید کاخ را چون بپخت و گشت شیرین لب‌گزان سست گیرد شاخها را بعد از آن سخت‌گیری و تعصب خامی است تا جنینی کار خون‌آشامی است @yadegarii
♨️ ما چیزی نیستیم که الان هستیم، بلکه آن چیزی هستیم که می‌توانیم باشیم(امکان آشکارگی در نسبت با وجود). ما آن چیزی هستیم که امکان دارد به آن تبدیل شویم. این آزادی در "بودن" منحصر در انسان است. آزادی یعنی ما همواره می‌توانیم چیزی باشیم که الان نیستیم. ولی اغلب انسان‌ها این امکان را نمی‌یابند و به تعبیر هایدگر به "فرد منتشر" تبدیل می‌شوند. فرد منتشر، انسان گمشده در غوغای همگان است. انسان هرروزینه، انسانی با زبان هرزه‌درا. خنثی و مغلوب عرف و عادت. ما و همه‌ی آنها که دور و بر ما هستند... جز : گوشه‌نشینانی چند ! @yadegarii
♨️ به تعبیر یکی از حُکمای گرانقدر معاصر: مثال انسان در عصر یونان باستان، پهلوانان بودند؛ مثال انسان در عصر دین(قرون وسطایی مسیحی و دوره اسلامی) قدّیسان بودند و مثال انسان در عصر جدید، "مهندسان" هستند. مهندس، الگوی تغییر جهان است. نه پهلوانان، نه قدیسان، نه فیلسوفان و "معلمان"، که آموزگار زیستن بودند، دیگر مثال و آرکتایپ و نشانه‌ی دوران ما نیستند. همه آنها بخشی از تاریخِ گذشته هستند و در عصر ما گویی کار مهمی برای انجام دادن ندارند. عصر ما عصر مهندسان است. @yadegarii
♨️ "شُکر" توجه به بودن و داشتن چیزها، از مسیر توجه به امکان نبودن یا نداشتن آنهاست. @yadegarii
♨️ یک ِ ابدی از حافظ لسان الغیب: به سعیِ خود نتوان بُرد پِی به گوهرِ مقصود خیال باشد کاین کار بی حواله برآید @yadegarii
♨️ آزادی حقیقی در متن گفتارِ خلاف آمد عادت نهفته است. و خلاف آمد عادت دشمن مشهوراتی است که اکثریت به آن تعلق دارند و در صدر مشهورات هم شعار "آزادی" است.‌ اگر در طلب آزادی حقیقی هستیم آن را در انس با حُکما بیابیم. حکمت، حاصل بیرون رفتن از مشهورات زمانه و ترک فطرت اول و گام نهادن در مسیر فطرت ثانی است. در خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم @yadegarii