♨️
"شُکر" توجه به بودن و داشتن چیزها، از مسیر توجه به امکان نبودن یا نداشتن آنهاست.
#یادگاری
#وحید_یامین_پور
@yadegarii
♨️
یک #یادگاری ِ ابدی از حافظ لسان الغیب:
به سعیِ خود نتوان بُرد پِی به گوهرِ مقصود
خیال باشد کاین کار بی حواله برآید
#وحید_یامین_پور
#یادگاری
@yadegarii
♨️
آزادی حقیقی در متن گفتارِ خلاف آمد عادت نهفته است. و خلاف آمد عادت دشمن مشهوراتی است که اکثریت به آن تعلق دارند و در صدر مشهورات هم شعار "آزادی" است.
اگر در طلب آزادی حقیقی هستیم آن را در انس با حُکما بیابیم. حکمت، حاصل بیرون رفتن از مشهورات زمانه و ترک فطرت اول و گام نهادن در مسیر فطرت ثانی است.
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
#وحید_یامین_پور
#یادگاری
@yadegarii
♨️
راههای عالَم به هیچ جا نمیرسند، پایان ندارند. این انسان است که در میانهی راه تمام میشود و به پایان میرسد.
اگر با راه یگانه شدیم، بیپایان میشویم.
حُکما میگویند: اتحاد سالک و مسلک ؛ هر کسی سالک راه خود است. هر کسی در درون خود راه میرود. بیرون از وجود ما راهی وجود ندارد. راه رستگاری در وجود یک انسان تحقق پیدا کرده که نامش "علی" است. بیرون از وجود علی علیهالسلام صراطی نیست. در اتحاد جان با جان علی است که انسان سالک طریق رستگاری میشود. یک رستگاری بیپایان.
مولا فرمود: أنا صراط الله المستقیم
#وحید_یامین_پور
#یادگاری
@yadegarii
♨️
بشر وقتی متذکر تنهایی و غربت و درافتادگی خودش در عالم شد، حیرت و هیبت او را فرامیگیرد. این لحظه حقیقیترین زمان بودن ما در هستی است.(هایدگر آنرا اگزیستانس حقیقی مینامد) لحظهای که تفکر جوانه میزند.
او گاهی به غوغای جماعت پناه میبرد تا از این درک و دریافت فرار کند. غفلت جمعی نوعی پنهان شدن از این درک حیرت زاست. اما انسان با گمگشتی در جمع از تنهایی میگریزد.
هستند کسانیکه زیستشان "خلاف آمد عادت" است. اهل معنا از "خلوت" کام میگیرند.
در خِلافآمدِ عادت، بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلفِ پریشان کردم
#وحید_یامین_پور
#یادگاری
@yadegarii
♨️
حتی در عبادات هم گرفتار این سوداگری هستیم؛ فرمود: عبادة التجار!
ولی نوعی از اعجاز در برخی عبادات هست که در متن سوداگری با خدا شما را به ناگاه به ورای سود و زیان بالا میکشد.
شاید بهترین مثالش اشک بر اباعبدالله باشد. ممکن است کسی به طمع انبوه ثواب و وجوب بهشت که در روایات آمده به آن رو کند، اما دقیقا در لحظهای که زلفش به زلف یار گره خورد و طعم انس با یاد او در کامش نشست، فانی میشود و در برابر هیبت ولیّالله زانو میزند و محو زیبایی و شکوه او میشود. این لحظه، تنها لحظه فراتر رفتن از پستی دائمی و سوداگری بیمارگونه ماست. لحظه، لحظهی عشق است و نوشیدن از آب حیات. باقی لحظات که ما عاقلانه سوداگری میکنیم، همه مُردگی است.
حافظ ار آب حیات ازلی می خواهی
منبعش خاک در خلوت درویشان است
#وحید_یامین_پور
#یادگاری
@yadegarii
♨️
🔸️نسبت ما با انسانها از جنس نسبت ما با اشیاء نیست. نسبت ما با اشیاء برای دستیازی یا تولید و مصرف است ولی اهتمام ما به انسان از جنس "دلواپسی" (solicitude) است. دلواپسی یعنی به انسانها کمک کنیم به امکانهای خویشتن برسند، آنها را برای خود نخواهیم. در حالیکه انسان مدرن با انسانها هم نسبتی غیرانسانی برقرار میکند و گویا میخواهد آنها را تملک کند یا از آنها متمتع بشود. این خاصیت تفکر تکنیکی است.
انسانها شیء نیستند بلکه به تعبیر هایدگر هم-دازاین اند. او شکل اهتمام به یک انسان را "دلواپسی" مینامد.
#وحید_یامین_پور
#یادگاری
@yadegarii
♨️
به این فکر کردید که چرا در جهان پیشا تجدد چیزی به نام اوقات فراغت و تفریح چندان شناخته شده نبوده؟ آیا مردم از کار کردن خسته نمیشدند؟
بُعدِ گاهشمار مدرنیته به انسان میآموزد زمان را اندازه بگیرد و زندگی اش را در ظرف زمان بسنجد؛ کار، زندگی، تفریحات و همه چیزش را. آنگاه یک قسمت از زندگی را برای لذتبردن کنار میگذارد و بقیه زندگی را معطوف به آن تنظیم میکند. کار، شر، رنج و شکنجهای است برای تمهید و فراهم کردن امکان لذت در بخش دیگری از زندگی مثلا در پایان هفته یا تعطیلات سال نو. ولی وقتی زندگی و کار از زمان لذت تفکیک شد، لذتِ محدود به زمان و مکان، خودش به فشار مضاعف روانی تبدیل میشود. سوژه مدرن، برای لذت بردن در بخشی از زندگی، تحت فشار زمانی است که به سرعت میگذرد و گویی از ابتدا نگران به پایان رسیدن آن است.
اما انسان پیشاتجدد غالبا کارش، هنرش بوده و آفرینندگی او در صناعت، طبیعت و خدمت، بخش اصلی و معنابخش زندگیاش بوده است. برای او کار، شر نیست و زندگی به رنج و لذت تقسیم نشده است.
مفهوم افسردهی بازنشستگی در سنین میانسالی را با نشاط سالخوردگانی که در جهان سنتی خود تا روزهای پایان عمر با جدّیت به کارشان مشغولند، مقایسه کنید.
#یادگاری
#وحید_یامین_پور
@yadegarii
♨️
ما آزادتریم یا انسانی در ۳۰۰ یا ۷۰۰ سال پیش؟ همیشه از خودم میپرسم شیخ انصاری چطور تمام زندگیاش را رها کرد و قدم در سفری گذاشت که نه مقصدش معلوم بود و نه مسافتش و نه مدت زمانش؟!
مرتضی از دزفول به بروجرد رفت، از آنجا به اصفهان، از آنجا به کاشان...
صاحبدل فرزانهای را گوشهای از کویر پیدا کرد و سه سال همانجا ماند تا بیاموزد.
همانطور که سعدی، همانطور که غزالی، همانطور که مولوی، همانطور که ملاصدرا...
آزاد و رها، هزاران فرسخ را بدون معلوم کردن هدف طی میکردند؛ بدون ویزا، بدون بیمه، بدون اینکه در دسترس باشند، بدون رزرو بلیط و هتل... بدون محاسبهی جایگاه و سود و زیان و بدون دغدغهی بازنشستگی و حساب بانکی...
حالا ما بیمه و حساب بانکی و امکان رزرو اینترنتی بلیط و هتل و فاند و گرنت و... را داریم، ولی مثنوی معنوی، اسفار اربعه، رسائل و مکاسب، بوستان و گلستان، کیمیای سعادت و هیچ چیز دیگری شبیه به آن نداریم.
گمان میکنیم آزادتریم، ولی گویی مدرنیته بزرگترین زندان تاریخ بشر را ساخته، زندانی با خوراک نیهیلیسم.
#یادگاری
#وحید_یامین_پور
@yadegarii
♨️
لحظه تولد، لحظه قرار گرفتن ما در قایقی است که در رودخانهای به سوی حفرهی سیاه مرگ در حرکت است. ما در این قایق قد میکشیم و پیر میشویم، بدون اینکه حتی لحظه ای بتوانیم آنرا متوقف کنیم یا به سرنوشت دیگری، جایی جز حفرهی مرگ، منحرفش کنیم. تمام قایقهای پیش از ما، بدون استثنا به این حفره افتادهاند. کل زندگی، بودن ما در این قایق، لحظهی پیشامرگ است.
همهی آنها که به سوی مرگاند، به کاری جز آگاهی نسبت به حفرهی مرگ مشغولند. فقط آنها که به یاد حفرهاند، متوجه "بودن" خود پیش از آن حفرهاند.
به تعبیر هایدگر، در مرگ، خفای بزرگ "بودن" آشکار میشود. لحظهی این آشکارگی، که محصول انس با یاد مرگ است، امکان قیام حقیقی انسان در عالم(اگزیستانس حقیقی) فراهم میشود و او به وادی "حیرت" قدم میگذارد. حیرت، سرآغاز هنر و تفکر حقیقی است.
#وحید_یامین_پور
#یادگاری
@yadegarii
♨️
صبر، تلاش و عزم برای باقی ماندن در مقام شُکر است. حالِ شُکر، عالیترین جایزهی بصیرت است.
و بصیرت یعنی مقاومت در برابر عادی شدن امور و تذکر حقیقی نسبت به ایّام الله و کشف ارادهی خدا در تاریخ.
فرمود: و قلیل من عبادي الشكور(سبأ/١٣)
و عده قلیلی از بندگانم اهل شُکر اند
#وحید_یامین_پور
#یادگاری
@yadegarii
♨️
فروید جایی گفته است تمدن غرب سه جراحت شدید بر خودشیفتگی انسان وارد کرده:
جراحتی که کوپرنيک وارد آورد و آن اینکه زمین مرکز کائنات نیست که سیاره کوچکی است رها شده در فضایی لایتناهی؛ جراحتی که داروین با فرضیه انسان (اشرف مخلوقات!) از نسل میمون است، وارد کرد؛ و جراحتی که خود فروید با توضیح اینکه سرچشمه رفتار و انتخاب انسان نه عقلانیت و آگاهی که همه چیز بر ناخودآگاه استوار است وارد آورد.
تحقیر سهگانه انسان: تحقیر کیهانشناختی، تحقیر زیستشناختی و تحقیر روانشناختی؛
شما فکر میکنید این تحقیرها و جراحتها باعث تواضع انسان مدرن شد؟ نه! خود را جای خدا نشاند.
#وحید_یامین_پور
#یادگاری
@yadegarii