eitaa logo
یادگاری های وحید یامین پور
113 دنبال‌کننده
61 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ حتی در عبادات هم گرفتار این سوداگری هستیم؛ فرمود: عبادة التجار! ولی نوعی از اعجاز در برخی عبادات هست که در متن سوداگری با خدا شما را به ناگاه به ورای سود و زیان بالا می‌کشد. شاید بهترین مثالش اشک بر اباعبدالله باشد. ممکن است کسی به طمع انبوه ثواب و وجوب بهشت که در روایات آمده به آن رو کند، اما دقیقا در لحظه‌ای که زلفش به زلف یار گره خورد و طعم انس با یاد او در کامش نشست، فانی می‌شود و در برابر هیبت ولی‌ّ‌الله زانو می‌زند و محو زیبایی و شکوه او می‌شود. این لحظه، تنها لحظه فراتر رفتن از پستی دائمی و سوداگری بیمارگونه ماست. لحظه، لحظه‌ی عشق است و نوشیدن از آب حیات. باقی لحظات که ما عاقلانه سوداگری می‌کنیم، همه مُردگی است. حافظ ار آب حیات ازلی می خواهی منبعش خاک در خلوت درویشان است @yadegarii
♨️ 🔸️نسبت ما با انسانها از جنس نسبت ما با اشیاء نیست. نسبت ما با اشیاء برای دستیازی یا تولید و مصرف است ولی اهتمام ما به انسان از جنس "دلواپسی" (solicitude) است. دلواپسی یعنی به انسان‌ها کمک کنیم به امکان‌های خویشتن برسند، آنها را برای خود نخواهیم. در حالیکه انسان مدرن با انسانها هم نسبتی غیرانسانی برقرار می‌کند و گویا می‌خواهد آنها را تملک کند یا از آنها متمتع بشود. این خاصیت تفکر تکنیکی است. انسانها شیء نیستند بلکه به تعبیر هایدگر هم-دازاین اند. او شکل اهتمام به یک انسان را "دلواپسی" می‌نامد. @yadegarii
♨️ به این فکر کردید که چرا در جهان پیشا تجدد چیزی به نام اوقات فراغت و تفریح چندان شناخته شده نبوده؟ آیا مردم از کار کردن خسته نمی‌شدند؟ بُعدِ گاه‌شمار مدرنیته به انسان می‌آموزد زمان را اندازه بگیرد و زندگی اش را در ظرف زمان بسنجد؛ کار، زندگی، تفریحات و همه چیزش را. آنگاه یک قسمت از زندگی را برای لذت‌بردن کنار می‌گذارد و بقیه زندگی را معطوف به آن تنظیم می‌کند. کار، شر، رنج و شکنجه‌ای است برای تمهید و فراهم کردن امکان لذت در بخش دیگری از زندگی مثلا در پایان هفته یا تعطیلات سال نو. ولی وقتی زندگی و کار از زمان لذت تفکیک شد، لذتِ محدود به زمان و مکان، خودش به فشار مضاعف روانی تبدیل می‌شود. سوژه مدرن، برای لذت بردن در بخشی از زندگی، تحت فشار زمانی است که به سرعت می‌گذرد و گویی از ابتدا نگران به پایان رسیدن آن است. اما انسان پیشاتجدد غالبا کارش، هنرش بوده و آفرینندگی او در صناعت، طبیعت و خدمت، بخش اصلی و معنابخش زندگی‌اش بوده است. برای او کار، شر نیست و زندگی به رنج و لذت تقسیم نشده است. مفهوم افسرده‌ی بازنشستگی در سنین میانسالی را با نشاط سالخوردگانی که در جهان سنتی خود تا روزهای پایان عمر با جدّیت به کارشان مشغولند، مقایسه کنید. @yadegarii
♨️ ما آزادتریم یا انسانی در ۳۰۰ یا ۷۰۰ سال پیش؟ همیشه از خودم می‌پرسم شیخ انصاری چطور تمام زندگی‌اش را رها کرد و قدم در سفری گذاشت که نه مقصدش معلوم بود و نه مسافتش و نه مدت زمانش؟! مرتضی از دزفول به بروجرد رفت، از آنجا به اصفهان، از آنجا به کاشان... صاحب‌دل فرزانه‌ای را گوشه‌ای از کویر پیدا کرد و سه سال همانجا ماند تا بیاموزد. همانطور که سعدی، همانطور که غزالی، همانطور که مولوی، همانطور که ملاصدرا... آزاد و رها، هزاران فرسخ را بدون معلوم کردن هدف طی می‌کردند؛ بدون ویزا، بدون بیمه، بدون اینکه در دسترس باشند، بدون رزرو بلیط و هتل... بدون محاسبه‌ی جایگاه و سود و زیان و بدون دغدغه‌ی بازنشستگی و حساب بانکی... حالا ما بیمه و حساب بانکی و امکان رزرو اینترنتی بلیط و هتل و فاند و گرنت و... را داریم، ولی مثنوی معنوی، اسفار اربعه، رسائل و مکاسب، بوستان و گلستان، کیمیای سعادت و هیچ چیز دیگری شبیه به آن نداریم.‌ گمان می‌کنیم آزادتریم، ولی گویی مدرنیته بزرگترین زندان تاریخ بشر را ساخته، زندانی با خوراک نیهیلیسم. @yadegarii
♨️ لحظه تولد، لحظه قرار گرفتن ما در قایقی است که در رودخانه‌ای به سوی حفره‌ی سیاه مرگ در حرکت است. ما در این قایق قد می‌کشیم و پیر می‌شویم، بدون اینکه حتی لحظه ای بتوانیم آنرا متوقف کنیم یا به سرنوشت دیگری، جایی جز حفره‌ی مرگ، منحرفش کنیم. تمام قایق‌های پیش از ما، بدون استثنا به این حفره افتاده‌اند. کل زندگی، بودن ما در این قایق، لحظه‌ی پیشامرگ است. همه‌ی آنها که به سوی مرگ‌اند، به کاری جز آگاهی نسبت به حفره‌ی مرگ مشغولند. فقط آنها که به یاد حفره‌اند، متوجه "بودن" خود پیش از آن حفره‌اند. به تعبیر هایدگر، در مرگ، خفای بزرگ "بودن" آشکار می‌شود. لحظه‌ی این آشکارگی، که محصول انس با یاد مرگ است، امکان قیام حقیقی انسان در عالم(اگزیستانس حقیقی) فراهم می‌شود و او به وادی "حیرت" قدم می‌گذارد. حیرت، سرآغاز هنر و تفکر حقیقی است. @yadegarii
♨️ صبر، تلاش و عزم برای باقی ماندن در مقام شُکر است. حالِ شُکر، عالی‌ترین جایزه‌ی بصیرت است. و بصیرت یعنی مقاومت در برابر عادی شدن امور و تذکر حقیقی نسبت به ایّام الله و کشف اراده‌ی خدا در تاریخ. فرمود: و قلیل من عبادي الشكور(سبأ/١٣) و عده قلیلی از بندگانم اهل شُکر اند @yadegarii
♨️ فروید جایی گفته است تمدن غرب سه جراحت شدید بر خودشیفتگی انسان وارد کرده: جراحتی که کوپرنيک وارد آورد و آن اینکه زمین مرکز کائنات نیست که سیاره کوچکی است رها شده در فضایی لایتناهی؛ جراحتی که داروین با فرضیه انسان (اشرف مخلوقات!) از نسل میمون است، وارد کرد؛ و جراحتی که خود فروید با توضیح اینکه سرچشمه رفتار و انتخاب انسان نه عقلانیت و آگاهی که همه چیز بر ناخودآگاه استوار است وارد آورد. تحقیر سه‌گانه انسان: تحقیر کیهان‌شناختی، تحقیر زیست‌شناختی و تحقیر روانشناختی؛ شما فکر می‌کنید این تحقیرها و جراحت‌ها باعث تواضع انسان مدرن شد؟ نه! خود را جای خدا نشاند. @yadegarii
♨️ بله، محور اعتکاف "خلوت" است. اما اعتکاف فقط در مسجد "جامع" شهر پذیرفته می‌شود‌... و در این شرط، نکته‌ی ظریفی است. خلوت، عزلت از جامعه مؤمنین و سلوک در حاشیه تاریخ نیست. حتی درونی‌ترین و فردی‌ترین عبادات در قیام و حضور در متن تاریخ پذیرفته می‌شود. ...وگرنه امام را در کربلا سر می‌بُرند و مومنی مقدس در کنج خانقاهی سر به سجده تسبیح خدا می‌گوید! @yadegarii
♨️ با کسی که از ابتدای گفتگو، دنبال نتیجه‌ی گفتگوست، نمی‌توان گفتگو کرد. گفتگو گاهی نوعی تفکر مشترک است که به حیرت می‌انجامد. و این حیرت شاید از بزرگترین مواهبی است که ممکن است یک گفتگو در پی داشته باشد. @yadegarii
♨️ لحظه‌ی ذکر، لحظه‌ای است که در نگاه شما به عالَم و در درک شما از چیزها ناگهان افق جدید و زاویه‌ی تازه‌ای از حقیقت گشوده می‌شود که در لحظات عادی زندگی دیده و درک نمی‌شود. لحظه‌ی ذکر همیشگی نیست. حواله‌ای از عالم بالاست که ما را در "طرب" تازه می‌کند. این قافله‌ی عمر عجب می‌گذرد دریاب دمی که با طرب می‌گذرد @yadegarii
♨️ برای رسیدن به هر بهشتی فقط یک صراط هست که آن‌هم از میان جهنم می‌گذرد. آنها که با دیدن جهنم از پیمودن صراط منصرف می‌شوند و راه دیگری را جستجو می‌کنند، برای همیشه در آرزوی بهشت خواهند ماند. @yadegarii
♨️ تکنولوژی‌های نوین ارتباطی، کامل‌ترین ظهور اراده‌ی به "تصرّف" و غلبه‌ی انسان بر انسان‌اند. ولی حقیقت، برای بسط خود، انسان را فرا می‌خواند و "دعوت" می‌کند نه تصرّف. @yadegarii