14.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃یا صاحب الزمان ادرکنی🌸🍃
🌷پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند:
✨از علائم محبت به اهلبیت علیهمالسَّلام
✅حریصبودن در عملِ صالح
✅شبزندهداری
✅ دشمنی با دنیا
✅ سخاوت است.
📕الخصال شیخصدوق
#نماز_شب
#صلیاللهعلیکیاأباعبداللهالحسین🌷
عمریست که ما دست به دامان حسینیم
در مجلس روضه همه مهمان حسینیم
چون عشق حسین بن علی راه نجات است
پس تابه ابدمست وپریشان حسینیم
بیمار فقط در طلب لطف طبیب است
ما منتظر نسخه درمان حسینیم
ما را نبود واهمه از آتش دوزخ
وقتی همگی گوش به فرمان حسینیم
فردوس برین خانه عشاق حسین است
صدشکر که ما جزو محبان حسینیم
#لبیکیاحسین
#بأبیأنتوأمییاأباعبدالله
#اللهمارزقنیشفاعةالحسینعلیهالسلام
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بچههای حاج قاسم
🌺 روایت حاجقاسم از شجاعت و معنویت شهید علی عابدینی
صدام حسين براي تحقير کردن خلبانان ايرانی در یک مصاحبهی تلویزیونی به خبرنگار خارجی گفت:
به هر جوجه کلاغ ايرانی که بتواند به 50 مايلی نيروگاه بصره نزديک شود حقوق يک سال خود را جايزه خواهم داد.
تنها دو ساعت و نیم بعد پس از اين مصاحبهی صدام، عباس دوران و حيدريان و عليرضا ياسينی نيروگاه بصره را بمباران کردند....
غروب همان روز خبرنگار رادیو بی بی سی اعلام کرد:
- من امروز با آقای صدام حسین رئیس جمهور عراق، مصاحبه داشتم و ایشان با اطمینان خاطر از دفاع قدرتمند هوایی خود در راه محافظت از نیروگاه ها، تاسیسات و دیگر منابع اقتصادی عراق در برابر حملات و تهاجم خلبانان ایرانی سخن می گفت.
ولی من هنوز مصاحبهی او را تنظیم نکرده بودم که نیروی هوایی ایران نیروگاه بصره را منهدم کرد.
اینک جنوب عراق در خاموشی فرو رفته و چراغ قوه در بازارهای عراق بسیار نایاب و گران شده است چون با توجه به خسارات وارده به نیروگاه، تا چند روز آینده برق وصل نخواهد شد. سپس این خبرنگار با لبخندی تمسخر آمیز گفت:
- البته هنوز فرصتی پیش نیامده که من از صدام حسین سوال کنم چگونه جایزه خلبانان ایرانی را تحویل خواهند داد...
گرامی باد یاد خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس
برگه جواب آزمایش [بارداری] را گرفتم ، جوابش مثبت بود. می دانستم چقدر منتظر است.
مأموریت بود. زنگ که زد بهش گفتم. ذوق کرد، می خندید. وسط صحبت قطع شد. فکر کردم آنتن رفته یا شارژ گوشی اش مشکل پیدا کرده.
دوباره زنگ زد، گفت: «قطع کردم برم #نماز_شکر بخونم!»
📚 قصه دلبری، خاطرات شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسر، صفحه ۷۹.
#شهید مدافع حرم احمد محمد #مشلب
💓 روزی با احمد برای تحویل یک امانتی به شهر «تبنین» رفته بودیم. در راه برگشت، صدای #اذان آمد.
💓 احمد گفت: «کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم؟» گفتم: «۲۰ دقیقهی دیگر به شهر می رسیم و همانجا #نماز می خوانیم.»
💓 از حرفم خوشش نیامد و نگاه معناداری به من
کرد و گفت: «من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که #نماز_قضا دارم. دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان علیهالسلام این و در همان وقت به سوی خدا برود.»
📚 ملاقات در ملکوت، صفحه ۴۸، خاطرهای علی مرعی.
༻﷽༺
#شب_جمعہ حرم وصحن وسرایٺ آقا
حسرٺ روز وشب سینہ #غمبار من اسٺ
مےرسد #نالہے زهرا ڪه بُنَّے قتلوڪ
نبُرید از بدنش سَر، ڪه این #جانِ من اسٺ
#یا_زهرا_س💔
#یا_حسین_ع🌷