eitaa logo
یادحُسین علیه السلام💙یادخدا
179 دنبال‌کننده
19هزار عکس
5.1هزار ویدیو
53 فایل
🔴حُسین (ع) کسی را از کشتی اش پیاده نمی کند مگر اینکه خودمان پیاده شویم! https://eitaa.com/yadehossein خادم الحُسین گمنام
مشاهده در ایتا
دانلود
💠توسل به قرآن    وقتی قرآن می‌خواند، هر كارِِی داشتيم رها می‌كرديم و به صدای ايشان گوش می‌سپرديم.     در بعضی عمليات‌ها به منظور شناسايی، همراه هلی‌كوپتر «چت رنجر» به منطقه اعزام می‌شديم. وقتی شناسايی انجام می‌شد، در يكی از نقاط ملک شاهی كه از قبل به عنوان محل قرار در نظر گرفته بوديم، به هم می‌رسيديم. منطقه را ارزيابي می‌كرديم و بعد كشوری، قرآن تلاوت می‌کرد.     با آن‌كه منطقه كاملا نظامی بود و از هر طرف خطر را احساس می‌كرديم، اما ساير هلی‌كوپترها بی‌سيم را روشن می‌كردند و به صدای دلنشين او گوش می‌دادند. گويی جنگ نبود و در منطقه عملياتی نبوديم.     يكی از دلايل قوت قلب نيروها و پيش‌روی آنان تا عمق مواضع عراقی‌ها، همان توسل به قرآن بود.(علی محمد آزاد) 
💠ذکر یا زهرا💚(س) هلی‌کوپتر کشوری را به قرارگاه رساند شهید سپهبد علی صیاد شیرازی در روایتی درباره میزان اعتقاد و ایمان شهید احمد کشوری بیان داشت: در کردستان درگیری شدیدی میان رزمندگان با کومله و دمکرات به وقوع پیوست. در این شرایط از هوانیروز درخواست کمک کردیم. ۲ خلبان یعنی شهیدان کشوری و شیرودی فوری با درخواستمان موافقت کردند و لحظاتی بعد بالای سر ما حاضر شدند. مکان‌های مدنظر به آن‌ها اعلام شد و آن‌ها نیز آنجا را زیر آتش خود گرفتند.  در این هنگام که مهمات هلی‌کوپترها تمام شد. متوجه شدم که شهید کشوری علیرغم کمبود سوخت منطقه را ترک نکرده است. با او تماس گرفتم که منطقه را ترک کند،‌ اما او گفت: من باید کارم را به اتمام برسانم. با دوربین حرکات شهید کشوری را رصد می‌کردم. دیدم که خودش را به جاده‌ای رساند که در یک جیپ سیمرغ که عناصر ضد انقلاب در حال فرار بودند، سپس هلی‌کوپترش را به آن خودرو نزدیک کرد و آن قدر پایین رفت تا با اسکیت هلی‌کوپتر به آنها کوبید و بعد جیپ به ته دره سقوط کرد. دوباره با او تماس گرفتم و گفتم: با توجه به تأخیر شما برای بازگشت، هلی‌کوپتر دیگر سوخت کافی ندارد که خودت را به قرارگاه برسانی! همین جا فرود بیا. اما شهید کشوری گفت: اگر فرود بیایم هلی‌کوپتر را مورد هدف قرار می‌دهند. با ذکر یا زهرا خودم را به قرارگاه می‌رسانم. ساعتی بعد ناامیدانه با قرارگاه تماس گرفتم. به من گقتند: او با سلامت و با ذکر یا زهرا در حالی که هیج سوختی در هلی‌کوپتر نبود، به قرارگاه رسیده است.
💠وقتی استاد آمریکایی تحت تأثیر ابهت کشوری قرار گرفت بخشی از دوران تحصیل احمد کشوری در خارج از کشور گذشت. در یکی از تمرین‌های پرواز بالگرد، او سکاندار بالگرد بود. استاد آمریکایی نگاهی به احمد کرد و گفت: اگر الان بخواهم تو را به بیرون پرت کنم، چگونه از خودت دفاع می‌کنی! احمد نگاهی به استاد کرد و وقتی لبخند تحقیرآمیز او را دید، یقه استاد آمریکایی‌اش را گرفت و گفت: من باید تو را از این بالا به پایین پرت کنم. بعد با استاد گلاویز شد به گونه‌ای که صورتش سرخ شد.  همراهان از احمد خواستند یقه استاد را رها کند و مواظب باشد بالگرد سقوط نکند. وقتی بالگرد به زمین نشست، استاد آمریکایی که از جسارت احمد جا خورده بود، به بقیه گفت: از این به بعد استاد شما، احمد کشوری است.
💠افسر فنی هوائی «محمد نیک‌رهی»، خلبان شهید «احمد کشوری» را این‌گونه توصیف کرده است: وقتی مأمور خرید قبلی را کنار گذاشتند، من جانشین او شدم. چون تجربه این کار را نداشتم به‌همان جاهایی می‌رفتم که افسر قبلی، ستوان دوم «احمد کشوری» می‌رفت. به هر کجا می‌رفتم و با هر کسی برخورد می‌کردم، آن‌چه می‌شنیدم تعریف و تمجید از خصوصیات اخلاقی و درستکاری و راستی او بود... سپس با او آشنا شدم و بعد از آن به گفتار مردم در مورد او اعتماد کامل پیدا کردم. یک روز پیش ما آمد و گفت: «بچه‌ها من صندوق اعانه‌ای درست کرده‌ام، هرکس هرچقدر که دلش می‌خواهد کمک کند». با توجه به سابقه درخشانش همگی قبول کردند... بعدها از محل این صندوق مجله «مکتب اسلام» می‌خرید و بین بچه‌ها تقسیم می‌کرد تا دانش دینی همکاران و دوستان ارتقا پیدا کند و از باقیمانده پول برای فقرایی که قبلاً شناسائی کرده بود، آذوقه و دیگر مایحتاج زندگی تهیه می‌کرد... در یک شب بهاری ساعت ۱۰ شب بود که با یک پیکان جوانان فیروزه‌ای جلوی منزل ما آمد. لباسم را پوشیدم و رفتم. خودرو پر از بسته‌هایی شامل برنج، روغن و... بود. به راه افتادیم و پس از طی مسافتی، به «تازه‌آباد» کرمانشاه یکی از روستاهای بسیار محروم منطقه رسیدیم. در هر خانه‌ای را که می‌زد، صاحب‌خانه را با نام صدا می‌کرد... داخل یک کوچه گل‌آلود در انتهای روستا، خانه‌ای با دیوار کاه‌گلی و در چوبی کوچکی قرار داشت. احمد صاحب‌خانه را به اسم صدا زد. گفتم: «این دیگر کیست و چه کاره است؟»، گفت: «این بنده خدا قبلاً چای و دارچین می‌فروخته؛ ولی مدتی است که نابینا شده است و نمی‌تواند کار کند». پس از دادن بسته آذوقه و پول به آن‌ها ـ سال ۱۳۵۶ که هنوز حرفی از انقلاب نبود ـ در مقابل تشکرهای فراوان آن‌ها می‌گفت: «این پول‌ها از طرف آیت‌الله خمینی از مراجع بزرگ شیعه در خارج از کشور به شما می‌رسد»» 💠یاری‌رسانی «احمد کشوری» به مردم همه‌جانبه بود. به‌عنوان مثال، پیرمرد فقیری بود که فرزندی نداشت و از قضا مریض هم بود. یک‌روز آن پیرمرد را کول می‌کند و با خودرواش او را به میدان شهرداری کرمانشاه می‌برد. چون مطب پزشک داخل کوچه‌ای باریک و بلند بود که امکان عبور خودرو نداشت؛ بنابراین پیرمرد را در شلوغ‌ترین مکان کرمانشاه به پشت می‌گیرد و نزد پزشک می‌برد و پس از معاینه دوباره به‌همان شکل به منزل برمی‌گرداند. با توجه به موقعیت و جو آن زمان نظامی‌ها، به‌ویژه خلبانان که تعدادشان انگشت‌شمار بود، از این اعمال هیچ ابایی نداشت و کسر شأن خود نمی‌دید.
💠تمدید یک ماهه یک‌بار خواب امام رضا (علیه‌السلام) را دیدم. یه پرونده توی دستشون بود. به من گفتند احمد دیگه ۲۷ ساله است و این پرونده اوست، عمر احمد در دنیا تمام است. ناراحت شدم. خب چه کنم، مادرم دیگر! به امام گفتم: آقا! ناراحتم! و امام فرمودند: ناراحت نباش، تمدیدش کردم. وقتی خوابم را برایش تعریف کردم، فقط خندید. انگار می‌دونست که مدت این تمدید کوتاه است، خیلی کوتاه، فقط به اندازه یک ماه! (مادر شهید)
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت های سید جواد هاشمی بازیگر سریال سیمرغ در نقش شهید کشوری خیلی جالبه👆حتما ببینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حالا که از حرمت دورم نزدیک غمم یک حرم تو دلم از جنس غمت می سازم
مداحی آنلاین - پاداش اشک - استاد عالی.mp3
2.28M
🌙 پاداش اشک برسید الشهداء 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام عالی
🤲خدا به همه ما توفیق بدهد را با عشق بخوانیم. 🤲 خدایا حال به ما عطا بفرما! 🤲 خدایا گناهانی که سبب شده ما نخوانیم را بیامرز! 🤲این توفیقات را تا آخر عمر از ما سلب مفرما!
🔴لطفاً به نیابت از امام زمان (عج) جهت نابودی اسرائیل غاصب نسل کُش سوره فیل را قرائت فرمائید.🔴