#رزقِ_نـاب❤️
ازشماهم ممنون که بیادمون بودین جهت حاجتدلشون صلواتی هدیه بفرمایید
...💚💫
💚💫....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلا سیاهپوش شیخالائمه(ع)
🏴 حرم امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) در کربلا همزمان با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) سیاهپوش شدند.
....💚💫
💚💫....
#شیخ_الائمه 🖤
نه رواقی، نه گنبدی، حتی
سنگ قبری سرمزار تو نیست!😭
غیر مُشتی کبوتر خسته
خادمی، زائری، کنار تو نیست
▪️بغض هایم کجا دخیل شوند؟!😭
▪️پس ضریحت کجاست آقاجان؟!
شب شهادت اقامون امام صادق هست
تسلیت میگیم به اقامون امامزمان
اقاجان آجرک الله💔
حاجتمندا
گرفتارا
بیایید💔💔💔
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
شب شهادت اقامون امام صادق هست تسلیت میگیم به اقامون امامزمان اقاجان آجرک الله💔 حاجتمندا گرفتارا
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ.
يا اَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ😭😭🤲💔
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
کربلا سیاهپوش شیخالائمه(ع) 🏴 حرم امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) در کربلا همزمان با سالروز شهادت امام
غلامحضرتِ، کارش اینه افسار مرکب حضرت روداشته، حضرت باید میرفت برمیگشت، یه عده ای شیعیان از خراسان اومدن مدینه خدمت امام صادق، ثروتمندبودن،وضع مالی خوبی داشتن، یکی از اونا اومد پیشِ غلامی که افسار مرکب حضرت روداشت، گفت: غلام! بیا باهم یه معامله کنیم، چه معامله ای؟ گفت: من توخراسان منزل دارم، باغ دارم، ثروت دارم همه رو به تو میدم، تو هم اجازه بده از این به بعد من افسار مرکب امام صادق رو داشته باشم...
غلام اومد خدمت امام صادق، عرض ادب کرد، گفت: آقاجان! اگر من که غلام شمام خیری بخواد به من برسه، شما مانع میشید؟ امام فرمود: هرگز، اگه خیری بخواد بهت برسه هرگز مانع نمیشم. گفت: آقاجان! چنین پیشنهادی به من شده، یکی بیاد جا من وایسته غلامی شمارو کنه، افسار مرکبتون رو به دست بگیره، از اون طرف منم به ثروت و مال و منالی برسم. حضرت فرمود: مانعی نداره اختیارش باخودتِ.🙂
همچین که راه افتاد بره، امام صادق فرمود: یه لحظه بیا یه نکته بهت بگم. گفت: آقاجان! بفرما؛ فرمود: سالها خدمت کردی به ما؛ حق داری به گردن ما، میترسم بهت نگمجفا کرده باشم در حقت، وَ نکته اینه: فردای قیامت جَدِّ ما پیغمبر میاد، امیرالمؤمنینمیاد، فرزندان امیرالمؤمنین میان، همه نورانی، هرکی به ما خدمت کرده باشه نزدیکترِ به اهل بیت.
غلام یه لحظه درنگ کرد، من چی به دست بیارم و چی از دست بدم، چقدر این نکته مهمِ، یه لحظه به خودش نهیب زد، اومد پیش مَردِ خراسانی، گفت: من پشیمون شدم، من از مولام جدا نمیشم....💔
مرد خراسانی گفت: من میدونستم بری پیش امام صادق مطرحکنی حضرت راه جلوپات میذاره و از این معامله پشیمون میشی....
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
غلامحضرتِ، کارش اینه افسار مرکب حضرت روداشته، حضرت باید میرفت برمیگشت، یه عده ای شیعیان از خراسان
اقاجانم 😔
خیلی گرفتاریم
زندگی و دین داری خیلی سخت شده😔
عنایتی کن بمنه مسکین😭😭😭
نزار منم از اهلبیت جدا بشم اقا😭😭😭
درد دارم که آمدم امشب
چارۀ درد، راهِ چاره بساز💔
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
اقاجانم 😔 خیلی گرفتاریم زندگی و دین داری خیلی سخت شده😔 عنایتی کن بمنه مسکین😭😭😭 نزار منم از اهلبیت
آقاجان!خیلی بد میشد ما امشب برات روضه نمیگرفتیم تو کانالمون
آقاجان! همین کم هم قبول کن ازما، بیشتر از این از ما برنیومد، ان شاالله، برایِ ساختِ حَرَمت جبرانکنیم آقاجان ..💔
بی حیا بود دشمنت اما
بی عبا کوچه بُردنت اما
منصور لعنت الله علیه یه قصری داشت، هر وقت داخل این قصر میرفت، میگفتن: «یَومُالذِّبح» امروز روزِ ذبحِ، مخالفین خودش رو میکشت.
منصور داخل قصر، رَبیع روخواست، شب شده بود، گفت: میری دَرِخونۀ امام صادق، از دیوار وارد میشی، در هرحالی که حضرت هست، همون جوری حضرت رو میاری، ربیع میگه: من از منزل اومدمبیرون، گفتم:منصور میخواد حضرت رو بِکُشه، میگه به خودملرزیدم، پسری داشتم بنام محمد ابن ربیع، میگه: پسرم خیلی قصی القلب بود، گفتم بیا، اَمرِ امیر نباید زمین بیوفته، میری در خونۀ امام صادق، از دیوار وارد میشی هرجوری وهر حالی که حضرت هست
همون جور میکِشونی میاری، محمد بن ربیع رفت با نردبان وارد منزل حضرت شد، میگه دیدم حضرت یه لباسی به تنشه و یه پارچه ای به کمرش بسته، داره عبادت میکنه، میگه حیا کردم نماز حضرت روخراب کنم، نماز تمام شد گفتم: پاشو بریم. گفت اجازه بده یه دعایی بعد نماز بخونم،گفت فرصت نداری پاشو بریم.
گفت: اجازه بده یه عبایی رویِ دوشم بندازم، گفت پاشو بریم.😡
حضرت رو بی عبا، بی عمامه، باهمون لباس، با پای برهنه.😭😭😭😭
حضرت شیخ الائمه است، از همۀ أئمه ما سنش بیشتر بوده امام صادق.
ملعون سوارِ، امام صادق پیاده،پابرهنه ، دستای حضرت رو بست، حضرت روکشید به سمت اونملعون...
تا منصور حضرت رو دید شروع کرد جسارت کردن، بی ادبی کردن ،تهمت زدن توهین کردن، شمشیرش رو درآورد، غلاف کرد، بارِ دوم بیشتر شمشیرش رو کشید بیرون اما دوباره غلاف کرد، بار سوم بیشتر بازم غلاف کرد،بعد با احترام حضرت رو روانه کرد.
گفتن:منصور اونخشم و عصبانیت و اون داغیِ تو یکدفعه سرد شد؟علت چی بود سه بار شمشیر کشیدی غلاف کردی؟
گفت: هر سه باری که شمشیر کشیدم دیدم پیغمبر داره نگام میکنه، فرمود: اگه یه تار مو از پسرِ ما کم بشه، اینکاخ رو بر سرت ویران میکنیم .
نوشتن بنا نبود اول شمر سر آقارو بِبُره،
خولی میگه: رفتم تو گودال دیدم برگشت، چرا برگشتی؟ گفت: دیدمچشماش مثل پیغمبر داره نگام میکنه...💔