✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 ﷽
🍃🍂🌺🍃
🌺
#پارک_مساوی_با_پنچری
#برداشت_های_نادرست_از_احکام
❗️بعضی از مردم جلوی خونه یا پارکینگشون نوشتن «پارک = پنچری». بههمین خاطر هم، اگه کسی اونجا پارک کنه، پنچرش میکنن تا درس عبرتی باشه برای دیگران.
📛 درحالیکه این کار درست نیست.
🙈 ما حق نداریم ماشین دیگران رو پنچر کنیم یا خط بندازیم. اگه این کار رو کردیم، باید خسارت آسیبی رو که زدیم، بدیم.
⛔️ حتی حق نداریم تابلوی «پارک = پنچری» رو اونجا نصب کنیم (از نظر قانونی، مجازات حبس داره).
✅ البته اگه مانعی برای رفتوآمدمون ایجاد میشه (مثلاً دقیقاً جلوی در پارکینگ ما پارک کرده و نمیتونیم بیایم بیرون)، اشکالی نداره جلوگیری کنیم که کسی اونجا پارک نکنه.
⭕️ نکته: اگه عرفاً و شرعاً حقی نسبت به اون جای پارک نداریم، مثل کنار دیوار خونهمون، اینجور جاها نه حق داریم مانع شیم و نه حق داریم کاری کنیم که طرف ماشینش رو برداره؛ خیابون برای همه است و هر کی زودتر بیاد، میتونه پارک کنه.
🔺سایت حوزه نت، احکام شهروندی.
⬅️ احکام به زبان خیلی ساده
🌺
🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽️......♥️
#حسین_جان ♥️
شش گوشه شما شده دارالقرار عشق
هر جا که می روم دل من زیر پای توست
آقا تو را به جان علی اکبرت قسم!
عمری تمام آرزویم کربلای توست
حالا بیا و درد دلم را دوا بده
إذن طواف مرقد شش گوشه توست
#انا_مجنون_الحسین♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوای این روزای من هوای سنگره
یه حسی روحمو تا زینبیه میبره .....
#جامونده
#میشه_بخری_ببری؟
قبل از دوران مهدی موعود آسایش و راحت طلبی نیست. ما قراره بارِ ارباب رو ببریم بچهها. ما قراره اونجا که کارِ نائب امام زمان قفل میکنه اونجا وارد بشیم. امام عصر دنبال یه عده حزب اللهی انقلابیِ انقطاعیه. آمادگی میخواد، گُردانهای آمادهی پشتِ خط میخواد،
مهدی بیا مهدی بیا نمیخواد!!
بیا بریم تو خط...
شهدا از اینجا بلند شدن رفتن جبهه. پاشو بیا بریم جبهه. پاشو بیا بریم توی جنگ نرم؛ پاشو بریم توی جهاد اکبر.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 حاج حسین یکتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه رهبر معظم انقلاب با خبرنگار صدا و سیما در حاشیه بازدید از نمایشگاه کتاب
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇
@BDON_SANSOR
هدایت شده از جنت الشهدا🇵🇸🇮🇷🏴
شهید مجید پازوکی :
معنی ندارد کسی بگوید من گرفتارم تا وقتی امام رضا علیه السلام هست
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
https://eitaa.com/janatoshohada
♥️......
تو از بس از
#حسین ♥️ و
#ڪربلا رفتن بہ ما گفتی
بہ پا ڪردی دروڹ سینہ ها شور قیامٺ را
▪️گرسنہ،
▪️تشنہ
▪️،خاڪآلود،
▪️غمگیڹ زائرش گشتے😭
چہ خوب آموختی بر شیعیاڹ رسم زیارٺ را
🖤 یا_شیخ_الائمه
#امام_صادق_علیه_السلام
............... 💔🕊
معاویة اِبن وهب میگه:
رفتم خدمت آقا امام صادق ،دیدم بعد از نماز سر به سجده گذاشتند داره گریه می کنه💔
میفرماید: "اَللّهُمَّ فَارحَمْ تِلكَ الوُجوهَ الّتي غَيَّرَتها الشَّمسُ"
خدایا اینایی که آمدندکربلا، زیارت جد غریب من، صورتاشون آفتاب سوخته شد، توبه این صورتا رحم کن...😭
..... 💔🕊
آטּ گداییم ڪہ دارایـے عالم داریم
فیض از سفره ے ارباب دمادم داریم
تاڪہ گوهر چڪد ازمعدטּ چشم ترما
شصٺ و شش روز دگر تا به مُحرَّم داریم
#بوے_محرم🌷
#اے_اجل_داغ_محرم💔
#بہ_دلم_نگذارے😔
...... 🕊
66 روز دیگه به ماه عاشقی مانده...
داشتم فکر میکردم که شب های قدر برای خیلی ها زیارت کربلا تو تقدیر شون نوشته شده...
بنظرتون ماهم جزء شون هستیم؟💔🕊
اربعین امسال ماروهم راه میدن بین عاشقا؟؟🕊💔
#اللهم_ارزقنا_حـرمحرمحرم😭
به حق آقا امام صادق ان شاءالله سفر زیارتی کربلا به همین زودی زود نصیب همه عاشقان بشه🤲
.
بخش پنجم - شور (حرمت نوکریمو به زیر پا گذاشتم)_۲۰۲۳_۰۳_۲۷_۲۲_۴۰_۵۸_۰۲۳.mp3
12.75M
آه از فاصله حسین حسین حسین
دوری مشکله حسین حسین حسین
حاج مهدی رسولی
#اللهمارزقنا_کربلا_بحقالحسین_ع
......... 💔🕊
🌱بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
🌱دعاکبوتر عشق است و بالوپر دارد
🌼شبی دیگر از شبهای عشق وانتظار...با مولا هستیم ان شاءالله تا ظهور حضرتش...دعای فرج میخوانیم همه بهنیابت از اهلبیت و شهدا🤲
خدایا به حق عمه سادات حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرج مولامون رو برسون 🤲
┄┅─✵❤️✵─┅┄
@yadeShohada313
┄┅─✵❤️✵─┅┄
منتظر لحظہ ظاهر شدنت هستيم
و بہ شوق آن لحظہ ے شیرین،
خانہ دل را هر روز
آب و جارو ميڪنيم...
وقتے ڪہ بیایید
بہ انتظار هایے ڪہ ڪشیده ایم
افتخار خواهیم ڪرد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌹سلام آقا جان
صبحت بخیر اے سپیده دَم عاشقان❤
...💚@yadeshohada313
#زیارت_آل_یٰـاسـیـن 📖
💖 #بنیابت از👇👇
حضرتزهرا«سلاماللهعلیها» ونرجسخاتون وتمام شهدا🌹
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
سَلامٌ عَلى آلِ يس،اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا داعِيَ اللهِ وَرَبّانِيَ آياتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ اللهِ وَدَيّانَ دينِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللهِ وَناصِرَ حَقِّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ وَدَليلَ اِرادَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا تالِيَ كِتابِ اللهِ وَتَرْجُمانَهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ في آناءِ لَيْلِكَ وَاَطْرافِ نَهارِكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ميثاقَ اللهِ الَّذي اَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذي ضَمِنَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ،
وَعْداً غَيْرَ مَكْذوُب، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقوُمُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْعُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصَلّي وَتَقْنُتُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصْبِحُ وَتُمْسي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ اِذا يَغْشى وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الاِْمامُ الْمَأمُونِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأمُولُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ بِجَوامِعِ السَّلام اُشْهِدُكَ يا مَوْلاىَ اَنّى اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ لا حَبيبَ اِلا هُوَ وَاَهْلُهُ، وَاُشْهِدُكَ يا مَوْلايَ اَنَّ عَلِيّاً اَميرَ الْمُؤْمِنينَ حُجَّتُهُ وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍّ حُجَّتُهُ، وَموُسَى بْنَ جَعْفَر حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ موُسى حُجَّتُهُ،وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّد حُجَّتُهُ، وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ، اَنْتُمُ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فيها يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً ايمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ في ايمانِها خَيْراً، وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَاَنَّ ناكِراً وَنَكيراً حَقٌّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ، وَالْبَعَثَ حَقٌّ، وَاَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ، وَالْمِرْصادَ حَقٌّ، وَالْميزانَ حَقٌّ، وَالْحَشْرَ حَقٌّ، وَالْحِسابَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةَ وَالنّارَ حَقٌّ، وَالْوَعْدَ وَالْوَعيدَ بِهِما حَّق، يا مَوْلايَ شَقِيَ مَنْ خالَفَكُمْ وَسَعِدَ مَنْ اَطاعَكُمْ، فَاَشْهَدْ عَلى ما اَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ، وَاَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريٌ مِنْ عَدُوِّكَ، فَالْحَقُّ ما رَضيتُمُوهُ، وَالْباطِلُ ما اَسْخَطْتُمُوهُ، وَالْمَعْرُوفُ ما اَمَرْتُمْ بِهِ، وَالْمُنْكَرُ ما نَهَيْتُمْ عَنْهُ، فَنَفْسي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِاَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَبِكُمْ يا مَوْلايَ اَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ، وَنُصْرَتي مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتى خالِصَةٌ لَكُمْ آمينَ آمينَ ..
❤️مشمول دعا و لبخند امامزمان«عج» قراربگیرید انشاءالله..🤲
🌷یاران #امام_زمان
🌷زمینه سازان #ظهور
...💚@yadeShohada313
زیارت آل یاسین.m4a
6.75M
🔊 صوت قرائت زیبای
📖 زیارت #آل_یاسین
🎙 با صدای آقای #بحرالعلومی
📌 #پیشنهاد_دانلود
...💚 @yadeshohada313
《 بسم رب الشهداء و الصدیقین 》
🔷️ وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ،
و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
🌿 ۶ شهید نیروی انتظامی در چند روز اخیر در درگیری با قاچاقچیان و اشرار مسلح 🕊
نثار روحشان صلوات
به خاطر امنیت ما شهید شدن بی تفاوت نباشیم
شادی روحشان ۱۴ گل صلوات و یک آیه الکرسی قرائت بفرمایید.
https://eitaa.com/yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🔻 داستان خانه مریم و سعید 🔹 قسمت ٢٠ سعید هم از همون پشت در، بلند جواب مریم رو داد و گفت: _صحبت خصوص
🔻 داستان خانه مریم و سعید
🔹 قسمت ٢١
مسئولیت های بچه ها تغییراتی کرده بود. بردن زباله ها به بیرون از خانه، خریدهای خونه مثل نون و سبزی و تخم مرغ، جمع کردن سفره و تکاندن زیر سفره ای جزء مسئولیت های علی شده و فاطمه هم مسئول پهن کردن سفره و زیر سفره ای و آوردن وسایل از آشپزخونه و چیدن اونها. محمد هم مسئول مرتب کردن کفش ها جلوی در خونه شده و یکی درمیون کفش ها رو مرتب میکنه.
علی سیزده سالش تموم شده و داره به سن بلوغ می رسه. فاطمه هم همین طور. نه سالش میشه و به سن تکلیف می رسه. محمد پنج ساله و میثم سه ساله هم حالا حسابی همبازی های خوبی برای هم شدن.
مریم هنوز اون گلی که سعید چند ماه قبل براش خریده بود رو نگه داشته بود. سعید اون رو به مناسبت سالروز ازدواج شون برای مریم گرفته بود. مریم، گل هایی رو که سعید براش میاره رو نگه می داره. حتی اگه خشک بشن. تا دفعه ی بعد که سعید براش گل تازه می گیره، جایگزینش کنه. اما پنج ماهی می شد که دیگه سعید براش گلی نخریده بود. مریم دلیل این قضیه رو مشغله ی کاری زیاد سعید می دونه.
فاطمه وسایل سفره رو چیده بود که مریم با صدایی سرشار از نشاط و مهربانی همه رو برای صرف صبحانه دعوت کرد به پای سفره.
- خوشگلای مامان بیایید سر سفره
بعد هم به آشپزخونه برگشت تا چای رو بیاره. معمولا علی صبح ها میره و نون تازه میخره و قبل از رفتن مریم ازش خواسته که کتری رو آب کنه و بذاره رو اجاق. وقتی هم که برمیگرده چای دم میکنه. البته تا این مسئولیت برای علی جا بیفته برای مریم زمان برد. مریم خوب میدونه برای مسئولیت سپردن به بچه ها باید بهشون زمان داد و کم کم براشون جا انداخت.
سعید و مریم اهل نوشیدن چای خارجی نیستن و فقط چای ایرانی مینوشن و همیشه سعید چای شون رو به یکی از دوستان شمالی که داره سفارش میده. اتفاقا چای شون اینقدر خوش طعمه که هرکی خونشون میهمان میشه عاشق طعم این چایی میشه و از سعید میخواد که برای اونا هم سفارش بده. پدر دوست سعید در چابکسر زمین بزرگی داره و اونجا چای کاشته و بخاطر همین هم سعید از او خرید میکنه چون مطمئنه که سالمه و مواد افزودنی مضر نداره.
مریم به تعداد اعضای خانواده، تو استکان، چای ریخت و گذاشت کنار نعلبکی ها تو سینی. سینی رو گذاشت سر سفره و نشست. رو کرد به علی و با لبخند و مهربونی گفت:
_ دستت درد نکنه مامان جان. عجب چای خوش رنگی دم کردی، عالیه
علی لبخندی زد و گفت:
_ خواهش میکنم
سعید دنبال بحثو گرفت که:
_دستپخت پسر خودمه که اینقدر خوشمزه ست. ان شاءالله محمد و میثم هم اندازه علی بشن همینجوری میتونن چایی دم کنن.
علی همینطور که گوش میداد، داشت از این تعریف و تمجید مامان و بابا حسابی کیف میکرد و نمیتونست جلوی لبخند رضایتش رو بگیره.
مریم و سعید مهارت تعریف و تمجید از بچه ها رو به خوبی میدونن و پیاده میکن و میدونن این کار اگر به درستی انجام بشه و به افراط نرسه میتونه در اعتماد به نفس و عزت نفس بچه ها و همچنین در تحکیم مسئولیت پذیری اونا اثربخش باشه.
بابا رو به بچه ها ادامه داد:
_صبحانه تون رو بخورید که امروز کلی کار داریم. باید همه ببینند تو وسایلاشون چیزی هست که باید خمسش رو پرداخت کنیم. آخه فردا سال خمسی مونه.
فاطمه با ناز و عشوه دخترونه ش پرسید:
_بابا چرا باید خمس بدیم؟
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
https://eitaa.com/yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🔻 داستان خانه مریم و سعید 🔹 قسمت ٢١ مسئولیت های بچه ها تغییراتی کرده بود. بردن زباله ها به بیرون از
🔻 داستان خانه مریم و سعید
🔹 قسمت ٢٢
سعید دنبال بهانه ای بود تا بچه ها این سوال رو بپرسند. نیم نگاهی به مریم کرد. بعد نگاه پر از آرامش و محبتش رو چرخوند سمت فاطمه و گفت:
_آفرین به دختر خوشگل خودم که این سوال به جا رو پرسید.
بعد رو به بقیه بچه ها ادامه داد:
_کی میتونه جواب بده؟ البته مامان نباید جواب بده.
و چشمکی زد و خندید.
علی جواب داد:
_چون خدا گفته.
بابا در جوابش گفت:
_آفرین به حاج علی. حالا ببینم میتونی بگی خمس دادن یعنی چی؟
علی آره کشداری گفت که در واقع می خواست نشون بده کاملاً به موضوع آگاهه. بعد ادامه داد:
_ ما اینا رو تو کتاب احکام نوجوان تو مدرسه خوندیم.
مریم گفت:
_ خب بگو تا بقیه هم یاد بگیرند.
علی گفت:
یک پنجم اضافه خرج یکسال را باید به مرجع تقلیدتون بدیم.
_مثلاً شما امروز میری سر کار و حقوق می گیری. همون روزی که حقوق می گیری میشه سر سال خمسی شما. یعنی تا سال دیگه همین موقع هرچی درآمد داشته باشی و خرید کنی مال خودت. اما به این روز که رسیدی هرچی برات مونده باشه باید یک پنجم اون رو بدی به مرجع تقلیدت. اون یک پنجم اصلاً مال خودت نیست. و اگه ندی از چهار پنجم مالی که برای خودت هست هم نمیتونی استفاده کنی چون باید خمسشو میدادی و ندادی. مثلا سر سال خمسی شما 100 هزار تومن تو جیبت هست. باید 20 هزار تومن رو خمس بدی به مرجع تقلید خودت.
فاطمه از بابا پرسید:
_چرا باید به مرجع تقلیدمون بدیم؟
سعید رو به علی کرد و گفت:
_داش علی شما جواب بده.
علی گفت:
_دیگه جواب اینو خودمم نمی دونم.
مریم سریع وارد بحث شد و گفت:
_چون خدا گفته خمس رو به امام معصوم بدیم تا برای مخارج اسلام و نیازمندان جامعه هرطور که صلاح بدونه هزینه کنه. الان که امام معصوم زمان ما در غیبت هستند باید به مرجع تقلیدمون بدیم تا او به نیابت از امام زمان هزینه کنه.
سعید گفت: بچه ها خمس دادن خیلی برکت داره ها. مثلا اولین باری که خمس دادیم، همون سال امام رضا ما رو طلبید و رفتیم زیارتش.
_ مریم ادامه داد و گفت خب حالا پاشید برید اتاق تون رو مرتب کنید که شتر با بارش اونجا گم میشه. علی آقا شما هم سفره رو جمع کن بعد برو وسایلت رو مرتب کن.
علی از اول صبحونه تلویزیون رو روشن کرده بود و نیم نگاهی به شبکه ورزش داشت. در مقابل صحبت مامان سری تکون داد و گفت:
_باشه مامان الان جمع می کنم.
مریم کمی صداش رو بلندتر کرد و گفت:
_علی آقا مگه قرار نبود فقط مسابقات تیم ملی رو ببینی؟
علی جواب داد:
_خب اینم یه جورایی تیم ملیه. تیم باشگاهی ایران و تیم باشگاهی عربستان.
سعید گفت:
_ان شا الله که این عربستانیا لوله بشن.
و خندید.
بعد از علی پرسید:
_حالا کدوم تیم باشگاهی ایرانه؟
_استقلاله.
_حالا اگه تیم ملی بود ارزش داشت ببینیم ولی استقلال، پرسپولیس و این تیمای باشگاهی ارزشش رو نداره وقتمونو براش بذاریم. اگه خودمون پاشیم گل کوچیک بازی کنیم بیشتر می ارزه.
بعد دو بار آروم زد به پشت شونه ی علی و ادامه داد:
_پاشو باباجون. وقتی مامان میگه خاموش کنیم فقط باید بگیم چشم. پاشو سفره رو جمع کن و وسایل اتاقتو مرتب کن تا بعدش خودمون با هم بازی کنیم.
صدای زنگ تلفن بلند شد. محمد دوید سمت گوشی. طبق معمول هم یادش رفت سلام کنه.
_الو.بفرمایید...... _شما؟......... _مامانم داره صبحونه می خوره.الان گوشیو میدم بهش.
دوید سمت مامان و یواش گفت:
_خاله عارفه ست.
مریم گوشی رو برداشت و سلام علیک کرد.
صدای عارفه اما نشاط همیشگیشو نداشت. با بغض و ناراحتی سلام و احوال پرسی کرد.
_مریم جون یه اتفاق بدی افتاده که نمی دونم چی کار کنم.
مریم با آرامش و ملاطفت جواب داد:
_چی شده عزیزم؟
بغض عارفه ترکید و گریه کنان به مریم گفت:
_امروز دیدم شوهرم داره تو گوشیش با یه خانمی چت می کنه. آسمون رو سرم خراب شد. حالم خیلی بده. نمی دونم باید چی کار کنم. تو رو خدا بگو من چی کار کنم.
مریم آرام و خیلی با آرامش گفت:
_نگران نباش عزیزم. الان بچه ها اینجان نمی تونم صحبت کنم. تا چند دقیقه دیگه از تو اتاق، خودم باهات تماس می گیرم.
عارفه با هق هق گفت:
_باشه مریم جان منتظرم.
و قطع کرد.
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی (روانشناس)
🌸🍃...............
مداحی_آنلاین_غربت_امام_صادق_آیت_الله_مجتهدی_تهرانی.mp3
3.94M
🏴 #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
♨️غربت امام صادق(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙 #آیتالله_مجتهدیتهرانی
....... ❤️💫
روزای اولی که دعوا و درگیری شروع میشه توی سوریه، بچههای افغانی که توی مشهد بودن یه چهل پنجا نفری بودن که هر هفته دعای کمیل برگزار میکردن. اینا باهم گفتن بریم سوریه؟! بعضیاشون گفتن اگه بریم شهید بشیم تکلیف خونوادمون چی میشه؟ پس بیایید اول بریم با قاسم سلیمانی یه شرط کنیم بهش بگیم که اگه شهید شدیم هوای خونوادههای مارو داشته باشه؛ ما اینجا کسی رو نداریم.
فرماندشون #شهید_توسلی گفت من اگه بخوام برا دفاع از حضرت زینب برم سوریه برا دفاع از حضرت هیچ شرطی نمیکنم. خود حضرت زینب هوامومو داره.
از اون جمع چهل پنجاه نفری که مخلصانه همراه فرماندشون بدون هیچ چشم داشتی رفتن سوریه و شهید شدن، الان ۱۸هزار مدافع حرم افغانی بعدِ اون نیت پاک این چهل پنجا نفر الان دارن میجنگن.
حضرت آقا فرمودن اینا کار بزرگی کردن. اگه نمیرفتن الان ما باید توی همدان و کرمانشاه میجنگیدیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰نماهنگ زیبای "دلیر افغان"
👤 کربلایی محمدحسین پویانفر
❤️تقدیم به شهدای افغان تیپ فاطمیون خصوصا #شهیدعلیرضاتوسلی (ابوحامد)
💠 دلیر افغان، عزیز ایران!
یه کاری کن من شهید بشم قوماندان
به آیه های خاکی چادر قرآن
لحظهی آخری بگم: سلام حسین جان...
---------
آزمایش سخت شیعیان در عصر غیبت
#امام_صادق علیه السلام فرمودند:
🔸 و الله لتمحصن، و الله لتمیزن و الله لتغربلن حتی لا یبقی منکم الا الاندر
🔹 به خدا سوگند شما خالص می شوید.به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا می شوید. به خدا سوگند شما غربال خواهید شد.تا اینکه از شما شیعیان باقی نمی ماند جز گروه بسیار کم و نادر
📚 بحارالانوار ج ۵ ص ۲۱۶
....... 💔🦋