eitaa logo
یادگاه (فصل آگاهی)
109 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
171 فایل
لینک ناشناس
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻هفدهم دی‌ماه ۱۳۱۴ خورشیدی در راستای سیاست‌های تغییر پوشش در ایران، قانونی تصویب شد که به موجب آن، زنان و دختران ایرانی اجازه‌ی استفاده از چادر، روبنده و روسری نداشتند. قانونی که به قانون منع حجاب مشهور است. این قانون اوج سیاست‌های رضاخان در زمینه تغییر لباس بود که از سال ۱۳۰۷خورشیدی آغاز شده بود. این سیاست‌ها واکنش‌هایی از جمله قیام مسجد گوهرشاد را در پی داشت. هرچند سال‌ها بعد با درخواست و اصرار علما، این قانون در سال ۱۳۲۳ در دوره حکومت محمدرضاپهلوی لغو شد، اما در همان دوره این قانون فشار عجیبی بر جامعه‌ی مسلمان ایران آورد. رضاامیرخانی نویسنده‌ی نام‌آشنا، در کتاب "منِ‌او" با زبانی طنزگونه، قصه‌ی تلخی این حادثه را گنجانده که بخش‌هایی از آن را در ادامه می‌خوانید.👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
..فکلی دوام نیاورد. نامه‌ها را به دست عزتی داد و به فتاح گفت: خود دانید... هفته‌ی آینده، با یک خانم، با پوشش مرسوم زمانه، تشریف می‌آورید. ارباب تقی گفت: برای هفته‌ی بعد، برای خودم و خودت و فخری‌جان نگرانی نداشته باش، اما به کس دیگر نگویی که قوه‌اش را ندارم. فتاح با تعجب پرسید: چه جور نگرانی نداشته باشم؟ بانوی سرِ باز از کجا بیاورم؟ از دریانیِ دونبش نسیه کنم؟ ارباب تقی گفت: عجله نکن. دریانی دیگر کیست؟ تا من را داری، غمت نباشد. برای‌تان جور کرده‌ام؛ زنِ سرِ باز. اصلا زنی برای‌تان می‌آورم که عین ترقی باشد. کانه خودِ خاتونی باشد که شاه می‌خواهد... فخرالتجار خندید و گفت: بفرما! این هم عاقبت دم‌کلفت‌ها و استخوان‌خردکرده‌های تهران! گنده‌شان که همین ارباب تقی بود، شده عینه ذال‌محمد پاانداز! فتاح خندید و گفت: حالا از کجا جور کرده‌ای؟ کی هستند؟ ارباب تقی با رضایت جواب داد: می‌گویم! غریبه نیستند. سه تا زن لهستانی‌اند؛ پاک و نجیب. این‌ها بعد از جنگ آواره شدند. من توی سفر فرنگ دیدم‌شان؛ سه زن. چه زنی؟ شیرزن. من با چندتای دیگر از رفقا بودم. برگشتنی از سفر فرنگ. این سه زن را توی استانبول دیدیم. سه زن تنها، وسط شهر شلوغ استانبول. آن هم بعد از ترقیات آتاتورک! با لنج از بسفر رد شده بودیم. این سه زن هم توی لنج ما بودند. ما داشتیم از لنج پیاده می‌شدیم که دیدیم‌شان. هفت-هشت تا از لشوش ملوان و ماهی‌گیر دوره‌شان کرده بودند. به خیالم موقع پیاده شدن پول کم داشتند. یا کیف‌شان را زده بودند؛ یادم نیست. لشوش هم که کأنه لاش‌خور منتظر فرصت. خلاصه‌اش این که کرایه‌شان را دادیم. بعد یکی‌شان با زبانِ بی‌زبانی حالی‌مان کرد که پول ندارند و بالاسر ندارند و توی نخ مردانه‌گی بچه‌ها اسیر شده‌اند و به سبیل‌مان قسم دادند و... مال بد بیخ ریش صاحبش گیر کرد! الانه هم توی باغ شمیران من زنده‌گی می‌کنند. به نوه‌هایم فرانسه درس می‌دهند، گل‌دوزی می‌کنند و خرج‌شان را هم درمی‌آورند. هر سه زن نجیب و سالم. از آقا، امام جماعت مسجد قندی هم پرسیدم. گفت ایراد ندارد. گفت جخ خوب هم هست. خودش حکایتی منبری می‌شود که در جشنِ فرخنده، مومنین خدعه زده‌اند و زنِ اجنبیه قالب کرده‌اند، اما گفت شرط دارد، شرطش این است که به فتاحی و فخری اطمینان داشته باشی که دست از پا خطا نمی‌کنند. فتاح خندید و گفت: من که به خودم اطمینان دارم، اما گرهِ بندِ تنبانِ فخرالتجار را من نبسته‌ام؛ نمی‌دانم! ارباب تقی خندید و گفت: به آقا هم گفتم، سه زن خودشان سالم‌اند. وسط یک لشکر عزب هم ول‌شان کنی، پاک برمی‌گردند، چه رسد به شما پیرمردهای دگوری! ماجرای جشن فرخنده نقل مجلس شده بود. هرکسی از راه می‌رسید، چیزی تعریف می‌کرد. حاج رضا پیش‌تر گمان زده بود که این‌ها هم یک الک و دولک بازیِ حکومت است، اما جریان جشن فرخنده و بگیر و ببندها را که می‌شنود، چرتش پاره می‌شود. می‌گویند دیروز اسباب و اثاثیه‌اش را بغچه کرده، سه لاری کرایه کرده و رفته به عتبات. می‌خواهد آخر عمری مجاور بشود. نه فقط حاج رضا که خیلی‌های دیگر هم رفتنی‌اند. بیش‌تر هم می‌روند طرف کربلا و نجف. خاصه نجف که ایرانی زیاد دارد. حسین طلا و اصغر حاج حسن هم رفتنی‌اند. وقتی زن و بچه‌ی آدم امنیت نداشته باشند، زنده‌گی اعتبار ندارد. برای همین است که می‌روند... سر همین بگیر بگیری‌ها، پاس‌بان چادر از سر یک زن پابه‌ماه توی شهر ری کشیده، زن سقط کرده. عن قریب است که بیایند توی خانه‌ها و هرچه چادر است، جلب کنند. از همان چند سال پیش که زن و بچه‌اش [زن و بچه رضاخان] بی‌چادر رفتند قم، معلوم بود... نه فقط چادر، که عبا و عمامه را هم منع کرده‌اند... جخ این که چیزی نیست، کلاه پهلوی اجباری شده... حاج فتاح در دل می‌ترسید. نه برای جشنِ فرخنده، بل برای عاقبت ترقیات! 📚 منِ‌او
- پیام می‌دین که از خوندن تاریخ و اون مصیبت‌ها و دربدری‌ها که بر سر اجدادمون اومده اعصابمون خورد میشه. ولی‌ من از خوندن تاریخ لذت می‌برم چرا؟ چون می‌بینم چطور گلوی اجدادم زیر چکمه‌ی اجنبی بوده و چطور الان نفس همون اجنبی‌های گردن‌کلفت رو بند آوردیم. من وقتی تاریخ می‌خونم قهرمان‌هایی رو میشناسم که پای این خاک ایستادن و با شناخت اونا میتونم قهرمانان امروزمون رو بشناسم. من اینطوری با تاریخ صفا می‌کنم😉 شمام اگه نکنین،‌ ضرر کردین🤷‍♂ 📝به قلم عماد داوری دولت آبادی
💡 به زبان ساده: دشمن مشترک همه بشریت در طول تاریخ نظام سرمایه داری بوده. عده اندکی با ترفند و حیله، از توده مردم جدا شدن و یه طبقه خاص تشکیل دادن و از اون زمان تا به الان توده های مردم مورد استثمار این گروه بودن. این قشر خاص رو با کلمه چپاول گری بشناسید!!
نظام سرمایه داری در شیوه قدیمی جسم رو به اسارت می گرفت ولی الان برای دستیابی به هدفش روح و فکر و اندیشه رو به اسارت می گیره!
🅾 استسباع یعنی چه؟ 🔺و چه ربطی به شرایط امروز ما دارد؟ ⬅️ حکمای قدیم اصطلاحی دارند به نام «استسباع» در بعضی حیوانات مانند خرگوش اینگونه است که وقتی با حیوان درنده‌‏ای که او را شکار می‌کند- مثلا با شیر- روبه‌رو می‌شود اگر شیر چشم در چشمش بیندازد این حیوان مستسبَع می‌شود یعنی همه‌چیز خود را، اراده و فکر خود را از دست می‌دهد؛ فکر فرار کردن، فکر اینکه این خورنده من است و اگر من به طرف او نزدیک شوم مرا می‏‌بلعد به‌کلی از ذهن این حیوان بیرون می‌رود؛ سر جای خودش می‌ایستد بلکه خودش به طرف او می‌آید. قدرت فرارکردن از او سلب و به زمین میخکوب می‌شود. این را می‌گویند خودباختگی، از دست دادن خود، از دست دادن روحیه و از دست‌دادن اعتماد و ایمان به خود. گاهی یک جامعه در مقابل جامعه دیگر خودش را می‌‏بازد، خودباخته می‌شود، مستسبَع می‌شود. گاهی یک جامعه جامعه دیگر را از روی زرنگی با عواملی که دارد خودباخته می‌کند. نیرنگ بزرگ استعمار با کشورهای مستعمره و کشورهای استعمارزده همین است، کوشش می‌کند که کشور استعمارزده اعتماد و ایمان به خودش و ایمان به حیثیت خودش را از دست بدهد؛ به فرهنگ خود، دین خود، ملیت خود، کتاب‌های خود، پیشوایان خود، به تاریخ گذشته خود و به هر چه که دارد بی‌اعتقاد شود، بگوید همه آن هیچ و پوچ بوده، ما که چیزی نیستیم، ما که هیچ هستیم، هر چه هست آن‌ها هستند. این بزرگ‌ترین نیرنگ استعمار است. برش‌هایی از کتاب آینده انقلاب اسلامی صفحه ۱۳۵ الی ۱۴۰، 🖌 به قلم استاد شهید مرتضی مطهری. 📊 مطابق اعلام رسانه‌هاوسازمانهای معتبر دنیا، ایران از نظر شاخص فقروگرسنگی در بین ۱۲۵ کشور رتبه ۲۹ را به دست آورده است؛ یعنی ۲۸ کشور وضعیت بهتری نسبت به ایران دارند و ۹۶ کشور پایین‌تر از ایران در رده‌بندی جهانی شاخص گرسنگی قرار گرفته‌اند. مردم کشور ما با برخی مشکلات درگیر هستند ولی ما با بدبختی در این کشور زندگی نمی‌کنیم. ⚠️ مراقب باشیم که احساس بدبختی از خود بدبختی رنج‌آورتراست. و کار جنگ ترکیبی و جنگ رسانه‌ای این است که ما را به این مرحله برساند که احساس بدبختی کنیم و فکر کنیم همه‌ جا بهشته و ایران جهنم!! در حالیکه واقعیت غیر از این است.
یادگاه (فصل آگاهی)
راهی برای نجات کشور از بحران اقتصادی (گرانی های لحظه ای)👈👈 احیای تولید داخلی تولید داخلی ، به خاط
تکمیلی پیام سنجاق شده مشت، نمونه خروار... اعتراف بلاگر ، «من برای دیده شدن ، همه کار می کنم» دیده شدن و شهرت و جذب فالوور، یعنی👈 آگهی تبلیغات و پول های کلان ، در اصل ، این قبیله ی مبتذل فکری و رفتاری ، هدفشان در زندگی ، کسب در آمد و رفاه است
🇮🇷 📝 در سالروز حادثه هواپیمایی اوکراینی پدافند هوایی اوکراین، اشتباها جنگنده خودی را سرنگون کرد 😂🤦‍♂ ❄️🌹❄️ 🔹آقا راضی به‌زحمت نبودیم 🔸نکنه کار خودمونه؟ تا حواسا پرت بشه
پ.ن: وقتی ماهیت ارزشها تغییر پیدا کند، دیگر همه چیز را نسبی تعریف میکنند. یعنی میگویند:«چیزی که از نظرتو خوبه ، از نظر من زشت و نازیباست» این موضوع، زیربنای مفهوم سکولاریزاسیون است. زیرا، وقتی با این طرز نگاه، پدیده های رفتاری محیط پیرامونتان را تفسیر و تحلیل میکنید، بعداز فکر کردن به محتوای اتفاقات، با یک جمله ،آب پاکی را می‌ریزید روی دست خودتان و می گویید « به من چه؟! چه فرقی می کنه ؟! فرض کن اینجوری نشه و اونجوری بشه! آخرش که چی؟! ...» این قدم، تزلزل در قوای تشخیص شما را در پی خواهد داشت. یعنی ، دیگر نمی دانید چی خوب و چی بد و زشت است! نمی توانی درست تشخیص بدهی، در نتیجه ، بی تفاوت میشوی و سکوت خواهی کرد و از حرکت خواهی ایستاد. این مرحله ، به یک فرد سکولار تبدیل شده ای. کم کم ، در بحث ها و تحلیل هایت ، از عوضی ها و ضد ارزشها حمایت هم خواهی کرد. با این توجیه که : « آن ها هم حق زندگی دارند...!» و گمان میکنی در حقشان ،ظلمی شده و گمان میکنی که تو به یاری مظلوم برخاسته ای... کمی دقت کن👈👈 یاری مظلوم ، یاری رساندن به کسی که حقش ضایع شده و... این اقدامات و افعال و افکار، ثابت میکند که سکولاریسم ، پوچ و پر از تناقض است. اصلا به وجود آمده که از تو و قوای عاطفی و انسان دوستی و... که در وجودت ودیعه ی الهی است ،کمال سو استفاده را بکند ،در جهت مقاصد و نیت های خداناباورانه و شیطانی . یعنی در حقیقت ، از نعمت های خداوند، در جهت خلاف رضایت خداوند استفاده کنی. یادت باشد در برابر نعمت های خدا، مسئولی و باید پاسخگو باشی. اگر در سخت ترین شرایط جامعه ، وظیفه انسانی ات را تشخیص دادی و به حد وسع و توان ، انجام وظیفه کردی ، و در راه درست که خداباوری و اطاعت از خداوند است ، با یاری خواستن از خدا، استقامت کنی ، در امتحان سخت ، نمره قبولی خواهی گرفت. هیچ وجدان آگاه و بیدار بشری، از فساد و فحشا ، حمایت نمی کند. مگر اینکه ، با ذهن شویی (منتالیزیشن) ، برای فاسدها و فاحشه ها، احترامی را قائل باشی که آن احترام را برای پاکدامن ها و پاکدست ها و پاکدین ها و پاکان پرهیزگار ، نمی توانی قائل بشوی و پاکدامن ها را در ذهن و توی بحث و گفتگوهای اجتماعی ات، مدام به تزویر متهم میکنی... خلاصه اینکه «ارزنده ترین گوهری که در اختیار داری ، خداباوری توست. نور خدا را از وجودت خارج نکن. تا بوده همین بوده و خیر بر شر پیروزشده و نور خدا باقیست و خداناباوری فانیست. اما ، آنچه خداوند ، بعنوان خیر معرفی کرده ، همان خیر است ، اگر بسمت هرچه غیر آن چه خداوند بعنوان خیر معرفی کرده بروی، خیر تو در آن نیست» و و عفاف ، خیری است که خداوند معرفی کرده...
🇮🇷 📝 انتقاد فعال رسانه‌ای سعودی از سیاست‌های بن‌سلمان در خصوص زنان ❄️🌹❄️ ✅ وقتی میلیون‌ها ریال به زنان رقاص و خواننده داده می‌شود، و از زنان پاکدامن در ساختار استفاده نمی‌شود، آنها مجبور به دستفروشی در کنار خیابان می‌شوند!