eitaa logo
زندگی یاد گرفتنی‌ست بانو🌱
1.7هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
688 ویدیو
17 فایل
C᭄معرفت هستم مشاورِ حوزه زن و خانواده💛 اینجام 👈🏻 @setare_noor گروه چت بانوان+ورزش روزانه🙈 https://eitaa.com/joinchat/35455999Cdaa8a31 ♦️ تبلیغات نسیم زندگی🌿 https://eitaa.com/joinchat/3779789598C6c14df296e کپی از متون معرفی کتابها،جایز نیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
و آنکــہ طُ را دۅست بِدارد بــہ تمــٰاشاۍ رنج تۅ نخواهد نِشست💘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح دل انگیز پاییزیتون بخــــــــــــیر😍 چطوریایین؟ خوبین؟ شما درچه حالین؟ 🍋‌@setare_noor 🍋‌@setare_noor
Mohammad Esfahani - Deldadegan (320).mp3
7.6M
☁️هوامو نداشتی هوایی شدم چه کابوس بی انتهایی شدم 🌥نگاهت من و زیر و رو میکنه من و با دلم روبه رو میکنه 🌦من و دست بسته تو و قلب خسته که هر کی رسیده یه جاشو شکسته 🌧ولی حسن عاشق به دیوونگیشه یه وقتا کوه هم دلش ابری میشه ⛈ابری شو خاطره هاتو ببار بارون شو یاد من عشق و بیار 🌩من میرسم به تو آخر کار بارون ببار 🌬من بی قرار توئم بی قرار بیرون بیارم از این انتظار 💞عاشق شدم مثل ابر بهار بارون ببار 💦پریشونم اما پریشون ترم کن فقط از تو میخوام یه کم باورم کن 💧هوام از نفسهات داره جون می گیره نفس میکشم تا خیالت نمیره 🌧ابری شو خاطره هاتو ببار بارون شو یاد من عشق و بیار ☀️من میرسم به تو آخر کار بارون ببار من بی قرار توئم بی قرار بیرون بیارم از این انتظار 💞عاشق شدم مثل ابر بهار بارون ببار ‌ 🏷 💡@yadgiry_zendegy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
➖اگر دختر یا پسر داری و راه برخورد و تعامل و رفتار، در این سن رو باهاش خوب نمی‌دونی ... با مینی دوره رایگان دکتر سعید عزیزی ➖در کانالِ زندگی یاد گرفتنیست همراه باش🍓 ‌لینک کانال :👇🏻 💡@yadgiry_zendegy صدای مشاور: 💡@setare_noor ‌ ➕روزانه.... ‌
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شماره 2⃣ 💢 بچه تا سن ۱۱ سال، است مسئولیت پذیر است چشم زیاد می‌گوید باورهای دینی دارد. حجاب می‌پوشد، نماز اول وقت می‌خواند. 🏷 💡@yadgiry_zendegy ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴درد و دل یک دخترخانم سالهچند روزی است که ۵۰ ساله شده ام، اما هنوز مجردم.😭 🔻چیزی که هرگز فکرش را هم نمی کردم  نه اینکه زشت بودم و یا موقعیت اجتماعی نداشتم نه .من در جوانی در دچار وسواس شدم. 🔘در فامیل از من به عنوان دختری یاد می کنند که منتظر مردی با اسب سفید بود. چند من از  فامیل بودند که دست رد به سینه شان زدم و هنوز هم که هنوزه مورد سرزنش بزرگان فامیل هستم. اولین خواستگارم در سن 19 سالگی پسر عمویم بود او کارمند یک داروخانه، با درآمد متوسطی بود. خانواده و خود او به من بسیار ابراز علاقه می کردند. اما بزرگترین مشکلی که در با او می دیدم فاصله سنی مان بود.من و او تنها 5 ماه داشتیم و احساس می کردم او نمی تواند مرا درک کند. از نظر من او خیلی بچه بود.بنابراین نتوانستم به او به عنوان یک همسر که تکیه گاهم باشد نگاه کنم.اینطوری اولین خواستگار خود را  رد کردم و تا مدت ها به همین دلیل از خانواده عمویم فاصله گرفتم. ❌در 19 سالگی تقریبا 6 تا 7 خواستگار دیگر هم داشتم که هر کدام را به دلیلی  رد کردم. در آن سال ها فکر می کردم نباید زندگی اطرافیانم را تجربه کنم.مثلا خواهرم که 17 سالگی ازدواج کرد و در کمتر از 6 سال صاحب 4 فرزند شد و لذتی از زندگی نبرد.بنابراین تصمیم گرفتم بخوانم و پیشرفت کنم.در این میانه اگر یک خواستگار خوب هم داشتم از دست ندهم. اینگونه بود که درس می خواندم و کمتر به مسائل دیگر توجه داشتم. 🔷بعد از مدتی  معلم شدم و کارم برایم از هر چیز مهم تر بود. ✳️دیگر به سن 25 سالگی رسیده بودم و خود را در اوج جوانی می دیدم.در آن سال ها هم تعداد زیادی خواستگار داشتم اما موقعیت اجتماعی به من اجازه نمی داد که بخواهم همسری پایین تر از سطح خود داشته باشم. بنابراین هر خواستگاری که سطح و اش کمتر از من بود را  رد می کردم. 🔰تا قبل از سن 30 سالگی حداقل دو ماهی یکبار حضور خواستگار در خانه را تجربه می کردم.اما بعد از آن از این کار هم خجالت کشیدم و به مادرم گفتم:از این به بعد تا کسی به دلم نشیند و اطلاعات کافی درباره اش نداشته باشم به خانه راه نمی دهم. و با این توجیه که مگر اینجا نمایشگاه است که هر کسی بیاید و من را نگاه کند و برود تا تصمیم بگیرد. 🔸از این به بعد حضور خواستگاران در خانه مان بسیار کمرنگ شد.سن من هم بالا رفته بود و هرگز حاضر نبودم ریسک کنم. چرا که معتقد بودم تا قبل از 30 سالگی ممکن است که زندگی سخت را تحمل کرد اما بعد از این سال دیگر باید زندگی خوبی را داشت و حتما باید دارایی مرد در شان تو باشد. چرا که بزرگترها می گفتند"هر چه نشینی بر تخت نشینی "یعنی هر چه قدر صبر کنی و دیرتر ازدواج کنی خواستگاران بهتری برای تو خواهد آمد. پس از آن دیگر کسانی که خانه و ماشین نداشتند نمی توانستند گزینه خوبی برای ازدواج باشند.چرا که تجربه مستاجری و با خط اتوبوس سیر کردن را در خود نمی دیدم.از سن 30 به بعد علاوه بر شغل و موقعیت اجتماعی،داشتن خانه و ماشین هم برایم مهم بود. ⚜اما خواستگارانم دیگر کمتر مجرد بودند و اکثرا یا همسرانشان را به دلیل بیماری و تصادف از دست داده بودند و یا اینکه از هم جدا شده بودند.هرگز حاضر نبودم زندگی با مردی که تجربه زندگی قبلی داشته را تجربه کنم.از نظرم آن ها هم مردود بودند.من در رویاهای خود به دنبال شهزاده زرین کمری با اسب سفید می گشتم و همه خواستگاران مجرد خود را رد کرده بودم.حالا باید به چنین مردی جواب مثبت می دادم. آیا با این کار مورد دوست و فامیل قرار نمی گرفتم؟ ♻️کم کم به سن 40 سالگی رسیدم. خواستگارانم خیلی کم شده بودند تقریبا هر 6 ماهی یک بار خواستگار از راه دور را تجربه می کردم.با این تفاوت که دیگر زندگی متاهلی را تجربه کرده بودند و بچه هم داشتند. تفاوت آن ها با هم در تعداد بچه ها بود و این موضوع برایم بسیار آزار دهنده بود. ♨️فشار خانواده هر روز بیشتر می شد و تعداد خواستگاران بسیار کم.آخرین مورد خواستگارم راهرگز فراموش نمی کنم که دو شبانه روز گریه می کردم.پیر مرد 65 ساله ای که صاحب داماد و عروس و نوه بودازمن خواستگاری کرد. ❌فهمیدم چقدر فرصت های خوبی را از دست داده ام.😭 چرا همکارم که تمام یک مرد در اوجمع شده بودفقط به خاطر چند سال فاصله سنی ردکردم.😞 ⭕️سنم به 45 رسیده بود تصمیم گرفتم کمی عاقلانه تر فکر کنم. دیگر به مردانی که تجربه زندگی متاهلی داشتند و همسر خود را از دست داده بودند هم راضی شده بودم. اما کمتر کسی بود که همسرش را از دست داده باشد و بچه نداشته باشداگر هم بودچهره دلنشینی نداشت. 💔امروز در۵۰ سالگی  حس شدن واز همه مهمتر حس شدن را ازدست داده ام. امروز خواهرم با نوه هایش بازی می کندومن هنوزاندرخم یک کوچه منتظرخواستگارم. ❣امروزحسرت فرصت‌های گذشته رامی خورم.😔 🏷 💡@yadgiry_zendegy
📸 | با درخواست فرزندم برای آرایش چه کنم؟ 🏷 💡@yadgiry_zendegy