بدون شرح...
@najz_ir
@yadmanshohada
🔴آیا برای مولایمان #مضطر شده ایم⁉️
✨أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَکَّرُون
💠 آن کس که دعاى بیچاره مضطر را به اجابت مى رساند و رنج و غم آنان را بر طرف مى سازد و شما (مسلمین) را جانشینان اهل زمین قرار مى دهد؟ آیا با وجود خداى یکتا خدایى هست؟ اندکى متذکر هستند.
✨ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج✨
@najz_ir
@yadmanshohada
#وصیت_نامه_شهید
🔷انشاءالله شهادتم صدق
گفتارم را گواهی می دهد
شک نکنید و مطمئن باشید
راه ولایت همان راه علیست
رهبر بر حق سید علیست🔷
@najz_ir
@yadmanshohada
+فے الحُبّ و فے الحَرْب یُقتَلُ الاَبریاء دائما..؛
در #جنگ و در #عشق ،همیشه این بےگناهان هستند ڪه ڪشته مےشوند..؛
@najz_ir
@yadmanshohada
یڪ «أمـن یجیـب» هـم ،
به حـال دلِ زارِ مـا بخـوان
أیهـا الشهیــد ...
#شهید_مدافع_حرم_حسین_مشتاقی
#شهدا_گاهی_نگاهی
@najz_ir
@yadmanshohada
🍃🌺هیچ پیامبری در آسمان و زمین نیست مگر آن که از خدا می خواهد به او اجازۀ زیارت #امام حسین علیهالسلام را دهد.
📗بحارالأنوار،ج98، ص:59
#امام_حسینی_باشیم
@najz_ir
@yadmanshohada
نگذارید غبار های فراموشی روی این خاطره های گرامی را بگیرد....
@najz_ir
@yadmanshohada
همہ جورآمدنے رفتن دارد...
اِلا شهادتــ
شهادت تنهاآمدنِ بدون بازگشت
است،شهید ڪِ شدے مےمانے
یعنے خدا نگهت میدارد
تـا اَبـد ...
@najz_ir
@yadmamshohada
عاشقانه های همسرشهید ...
قبل ازآشنایی با محمدجواد به زیارت حضرت زینب(س) با خانواده ام رفته بودیم.
روبروی گنبد حضرت زینب (س) بودیم و من با بی بی دردودل میکردم. ازاوخواستم که
همسری به من بدهد که به انتخاب خودش باشد...
البته آن روزها نمیدانستم که هدیه ای ویژه ازطرف بی بی در انتظارمن است و آن هم
سربازخودحضرت زینب(س)،قراراست مرد
آسمانی و همسفربهشتی من شود.
ازسفرکه برگشتیم،محمدجوادبه خواستگاری من آمد.آن زمانها دریک کارخانه مشغول به
کاربود.تنهاپسرخانواده بودکه روی پای خودش هم ایستاده بود.حتی از جوانی و
زمانیکه محصل بود،در تابستانهایش کار میکرد.تمام مخارج ازدواجمان ازگل مجلس
خواستگاری تاخرج مراسم عروسی همه راخودش داد.بعد ازآن شروع کرد به ساختن
همین منزلی که خانهء من وفرزندانم هست.
سر پناهی که ستونهایش راازدست داد.تک تک مصالح و نقشهء منزل ورنگ دیوارها و
طرح کاشی ها همه وهمه به سلیقهء من بود.آخر محمد جواد همیشه میگفت که تو قرار
است دراین خانه بمانی...نه من...
آری همسرمن بی تودراین خانه روزها را شب میکنم،تنها به شوق دیدار تودرزمان ظهور
امام زمان (عج)
محمدجوادقربانی
@najz_ir
@yadmanshohada
#ملاقات_يار....
🌷از ناحیه چشم مجروح شده بودم. در بیمارستان بعد از عمل گفتند: دیگر بینایی خود را بدست نمی آورید. امیدم برای رفتن به جبهه از بین رفته بود. گریه می کردم و ناراحت بودم. غروب یکی از روزهای جمعه در اوج ناامیدی به مولایم متوسل شدم. از عمق جان مولایم را صدا می کردم.
🌷در حال زمزمه بودم که صدای پایی شنیدم. تازه وارد سلام کرد و گفت: آقا مهدی، حالت چطوره؟! با بی حوصلگی گفتم: با من چکار دارید. ولم کنید. راحتم بگذارید. فرمودند: آقا مهدی، شما با ما کار داشتی، مگر بینایی چشمت را نمی خواستی!؟ یک لحظه زبان بند آمد.
🌷دستی روی صورتم حس کردم. چشمانم یکباره باز شد. آنچه می دیدم وجود نازنینی بود که در مقابلم قرار داشت. به اطراف نگاه کردم. در همین حین احساس کردم آقا در حال خروج از اتاق است. شتابان به دنبالش دویدم. همین طور که می رفتم گفت: برگرد. گفتم: نه آقا. بگذارید من با شما بیایم....
🌷سراپا نشناخته به دنبالش از اتاق بیرون رفتم. اما کسی را ندیدم. جلوی راه پله پایم پیچ خورد و از پله ها افتادم.... وقتی چشم گشودم روی تخت بیمارستان بودم. آنها با تعجب به چشمان شفا یافته من خیره شده بودند و من دنبال گمشده ام بودم....
راوى: #شهيد_مهدى_فضل_خدا
📚 خودنوشت هاى شهيد در کتاب "وصال" صفحه ١٠٩ الى ١١١
@najz_ir
@yadmanshohada