🎧 فراخوان ارسال دل نوشته
ستاد یادواره شهدای مشکین دشت به مناسبت سالگرد شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی برگزار می کند.
حال و هوای خود و اعضای خانواده تان از زمان شنیدن خبر شهادت حاج قاسم را برای ما در قالب متن برای کانال های ارتباطی ستاد یادواره شهدای مشکین دشت ارسال نمایید.
📌تلگرام:
@setadeyadvareh
📌ایتا:
@khadem_yadvare_shohada
آثار ارسالی در کانال و پیج ستاد یادواره شهدای مشکین دشت در فضای مجازی اطلاع رسانی خواهد شد.
@yadvare_shohada_mishkindasht
✨به دل نوشته های برگزیده هدیه اهدا خواهد شد.
#سردار_دلها_راهت_ادامه_دارد
#سردار_دل_ها
#ستاد_یادواره_شهدای_مشکین_دشت
#شهید_قاسم_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲┊ #کلیپدلتنگـی
ای روزگار سخت گرفتی به عاشقان
دردی که بود قسمت ما، اینقدر نبود
#دلتنگے 💔
#شب_جمعه
@yadvare_shohada_mishkindasht
YEKNET.IR - roze 2 - fatemie 2 - 98.11.08 - narimani.mp3
6.43M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴روضه حضرت زهرا(س)
🌴ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
┄┅┅═✧❅💠❅✧═┅┅┄
@yadvare_shohada_mishkindasht
مداحی آنلاین - داغ هجران - استاد عالی.mp3
1.95M
🏴 #ایام_فاطمیه
♨️داغ هجران
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙 #حجت_الاسلام_عالی
@yadvare_shohada_mishkindasht
غواصان دفاع مقدس قبل از عملیات.
غواصانی که برای عملیات کربلای ۴ به آب زدند و ۳۰ سال بعد بازگشتند.
🗓 ۴دی، سالروز عملیات کربلای ۴
#غواصان_دست_بسته 😔
روحشون شاد و یادشون گرامی ❤
با ذکر #صلوات ❣
🌹اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم🌹
@yadvare_shohada_mishkindasht
✍دستخط شهیدحاج قاسم سلیمانی برای فرزندیڪہ پدرش مدافع حرم بود.
یڪ سال همه دل خوشی مشتاقان حاج قاسم، ࢪصد تصاویࢪ، فیلمها و دستنوشتہهای اوست. خصوصا فࢪزندان شہدا ڪہ بعد از شہادت سࢪداࢪسݪیمانے طعم تلخ نبود پدࢪ ࢪا بیشتࢪ حس ڪࢪدند.
پ.ن.دستنوشته حاج قاسم بࢪاےفࢪزند شہید مࢪادخانے
#مکتب_حاج_قاسم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#سرداردلها
@yadvare_shohada_mishkindasht
📘معرفی کتاب
" انسان ۲۵۰ ساله "
✅ نویسنده : مقام معظم رهبری
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@yadvare_shohada_mishkindasht
70143_336.pdf
3.17M
📘 کتاب
" انسان ۲۵۰ ساله "
✅ نویسنده : مقام معظم رهبری
@yadvare_shohada_mishkindasht
هدایت شده از ستاد یادواره شهدای مشکین دشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢لحظه وداع غواصان دفاع مقدس قبل از عملیات کربلای ۴
❗️دسته گلهایی که سال ۶۵ به آب زدند و ۳۰ سال بعد پیکر مطهرشان بازگشت.
@yadvare_shohada_mishkindasht
10.mp3
27.29M
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
#کتاب_صوتی
#وقتی_مهتاب_گم_شد
#خاطرات_شهید
#علی_خوش_لفظ
💐 قسمت #دهم💐
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
@yadvare_shohada_mishkindasht
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
✍ #رمان_دمشق_شهر_عشق
#قسمت_شانزدهم
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»
و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او #هوس شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»
💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشیاش با همان زبان دست و پا شکسته #عربی به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...»
اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»
💠 نفهمیدم چه میگوید و دلم خیالبافی کرد میخواهد #فراریام دهد که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر میبُره تا به تو برسه!»
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینهام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر #شیعیان داریا نقشهای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»
💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمیدونم تو چه #وهابی هستی که هیچی از #جهاد نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به #خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای رافضیها داریا رو هم مثل #کربلا و #نجف و #زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»
از گیجی نگاهم میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول #سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده #رافضی مهاجرت کردن اینجا!»
💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ میکرد که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن #ارتش_آزاد، رافضیها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن!»
نمیفهمیدم از من چه میخواهد و در عوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟»
💠 از #وحشت نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا #جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»
تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!»
💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا #شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی #تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضیها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضیها تو حرم مراسم دارن!»
سالها بود نامی از ائمه #شیعه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام #امام_صادق (علیهالسلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت.
💠 انگار هنوز #زینب مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد که پایم برای بیحرمت کردن #حرم لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار میکردم که ناچار از اتاق خارج شدم.
چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند.
💠 با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فرصت #فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد.
وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَهلَه میزد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد #حرم مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.
💠 بسمه خیال میکرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد میگفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»...
#ادامه_دارد
@yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته🕊
ستاد یادواره شهدای مشکین دشت و معاونت فرهنگی و هنری حوزه مقاومت بسیج ۳۲۱ شهید باهنر به مناسبت سالگرد شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی برگزار می کند:
✨حال و هوای خود و اعضای خانواده تان از زمان شنیدن خبر شهادت حاج قاسم را برای ما در قالب متن برای کانال های ارتباطی ستاد یادواره شهدای مشکین دشت ارسال نمایید✨
📌تلگرام:
@setadeyadvareh
📌ایتا:
@khadem_yadvare_shohada
آثار ارسالی در کانال و پیج ستاد یادواره شهدای مشکین دشت در فضای مجازی اطلاع رسانی خواهد شد.
@yadvare_shohada_mishkindasht
✨به دل نوشته های برگزیده هدیه اهدا خواهد شد.
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها_راهت_ادامه_دارد
#ستاد_یادواره_شهدای_مشکین_دشت
#معاونت_فرهنگی_هنری_حوزه_مقاومت_بسیج_۳۲۱_شهید_باهنر_مشکین_دشت
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊
شرکت کننده شماره ۱ :
حسن عابدی
#سردار_دلها
#مرد_میدان
#سردار_قاسم_سلیمانی
@yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊
شرکت کننده شماره ۲ :
خانم آقاخانی
#سردار_دلها
#مرد_میدان
#سردار_قاسم_سلیمانی
@yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊
شرکت کننده شماره ۳ :
سید نوید میرغفاری
#سردار_دلها
#مرد_میدان
#سردار_قاسم_سلیمانی
@yadvare_shohada_mishkindasht
صبـــح است
و حیاتی که مرا
با شما طلوع است . . .
🌷شهید شهرام شهبازیان
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی 🌺
@yadvare_shohada_mishkindasht
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے
52
🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_🌸🍃
@yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 ۸ روز مانده تا سالگرد آسمانی شدن شهید سرباز حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و یارانشان🕊
#میثاق_نامه
@yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اعلام آماده باش حدود ۳۰ هزار نفری برای تست واکسن ایرانی کرونا؛ از کارگر و خبرنگار تا استاد دانشگاه و فرزند شهید
@yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻چرا حاج قاسم میتوانست در دل خطر حضور پیدا کند و به سلامت برگردد؟
🔸اخلاص چه اثری در مقدارت انسانها میگذارد؟
@yadvare_shohada_mishkindasht
#تصویری
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊
شرکت کننده شماره ۴ :
محمدحسین جهاندیده
#سردار_دلها
#مرد_میدان
#سردار_قاسم_سلیمانی
@yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊
شرکت کننده شماره ۵ :
سعیده حسنی
#سردار_دلها
#مرد_میدان
#سردار_قاسم_سلیمانی
@yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ (۱) فراخوان ارسال دل نوشته
✨حال و هوای خود و اعضای خانواده تان از زمان شنیدن خبر شهادت حاج قاسم را برای ما در قالب متن برای کانال های ارتباطی ستاد یادواره شهدای مشکین دشت ارسال نمایید✨
📌تلگرام:
@setadeyadvareh
📌ایتا:
@khadem_yadvare_shohada
مهلت ارسال آثار ساعت ۲۴ یازدهم دی ماه
برای اطلاعات بیشتر به کانال ستاد یادواره شهدای مشکین دشت مراجعه نمایید.
@yadvare_shohada_mishkindasht
⚜️🌷⚜️
🌷⚜️
⚜️
همه مهتاب بجویند
به تاریکی شب ..
من به دنبال
هلال رخ
تـــ🌹ـــو مےگردم
#سردار_شهید_سعید_نظری
#سردار_مهدی_محمدی
#شبتون_به_دور_از_دلـــــــتنگی
@yadvare_shohada_mishkindasht
11.mp3
28.45M
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
#کتاب_صوتی
#وقتی_مهتاب_گم_شد
#خاطرات_شهید
#علی_خوش_لفظ
💐 قسمت #یازدهم💐
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
@yadvare_shohada_mishkindasht
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
✍️ #رمان_دمشق_شهر_عشق
#قسمت_هفدهم
💠 گنبد روشن #حرم در تاریکی چشمانم میدرخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت میبارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاهمان میکردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد #عملیاتی همراهمان آمده است.
بسمه روبندهاش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بیاختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل #رافضیهای داریا همین چند تا خونوادهایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!»
💠 باورم نمیشد برای آدمکشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این #شیعیان قند آب میشد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو بههم بریزیم، دیگه بقیهاش با ایناس!»
نگاهم در حدقه چشمانم از #وحشت میلرزید و میدیدم وحشیانه به سمت حرم قُشونکشی کردهاند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقبتر آماده ایستاده و با نگاهش همه را میپایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز میخواند :«امشب انتقام فرحان رو میگیرم!»
💠 دلم در سینه دست و پا میزد و او میخواست شیرم کند که برایم اراجیف میبافت :«سه سال پیش شوهرم تو #کربلا تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو میگیرم! تو هم امشب میتونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!»
از حرفهایش میفهمیدم شوهرش در عملیات #انتحاری کشته شده و میترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدمهایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟»
💠 دلی که سالها کافر شده بود حالا برای حرم میتپید، تنم از ترس تصمیم بسمه میلرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا #مفاتیح پاره بشه تا تحریکشون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همهشون رو میفرستن به درک!»
چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله میکشید و نافرمانی نگاهم را میدید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بیرحمانه #تهدیدم کرد :«میخوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه #ترکیه رو میده و عقدت میکنه!»
💠 نغمه #مناجات از حرم به گوشم میرسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمیداشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمیشد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد #خدا باشد که مرتب لبانش میجنبید و #قرآن میخواند.
پس از سالها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانیام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت میخواستم وارد حرم دختر #حضرت_علی (علیهالسلام) شوم که قدمهایم میلرزید.
💠 عدهای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای #نوحه از سمت مردان به گوشم میرسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانیام را پاره کرد.
پرچم عزای #امام_صادق (علیهالسلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بیشرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط #کفر و شرک رو!» صدای مداح کمی آهستهتر شد، زنها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح میخونید! این کتابا همه شرکه!»
💠 میفهمیدم اسم رمز عملیات را میگوید که با آتش نگاهش دستور میداد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم میلرزید و زنها همه مبهوتم شده بودند.
با قدمهایی که در زمین فرو میرفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید #قربانی این معرکه میشدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخههای کفر و شرک رو بسوزونید!»
💠 دیگر صدای #روضه ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمتمان آمدند و بسمه فهمیده بود نمیتواند این جسد متحرک را طعمه تحریک #شیعیان کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوریکه نالهام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم.
روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم میپیچیدم و صدای بسمه را میشنیدم که با ضجه ظاهرسازی میکرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای #تیراندازی، خلوت صحن و حرم را شکست...
#ادامه_دارد
@yadvare_shohada_mishkindasht
صبـح
درنـگاه شماست
بتابید برسینه سـرمازده ے دلمان
تا باردیگر حیاتے گـیریم
جـاودان در سایه مهر و نور و عـطرتان
اے خوبِ هاے ما
سـلام برشما
#صبح_بخیر
🌷شهید تبریز علی بکتاش🌷
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے
53
🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_تبریزعلی بکتاش🌸🍃
@yadvare_shohada_mishkindasht