eitaa logo
ستاد یادواره شهدای مشکین دشت
416 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
کانال ستاد یادواره شهدای مشکین دشت به‌منظور ترویج فرهنگ ایثار ،شهادت و بزرگداشت اقدامات ارزنده ۱۰۳ شهید گرانقدر و ۸ شهید گمنام شهر مشکین دشت تاسیس شده است. ادمین کانال: @L_a_110 لینک کانال: @yadvare_shohada_meshkindasht
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگی زیبا از آماده باش گروه مقاومت کتائب حزب‌الله به مناسبت سالگرد شهادت سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس @yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در میان نخلستان های حاشیه اروند پیشاپیش عید فرا رسیده است .. و هر چه به شب نزدیک تر می شویم، دل ها را اشتیاقی، عجیب بیشتر و بیشتر در خود می فشارد. سید شهیدان اهل قلم🌷 والفجر۸ ،اروندکنار @yadvare_shohada_mishkindasht 🕊🕊
____🥀🕊____ •°🌱اگر می خواهید نذری کنید فقط‌ نکنید...! مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی کنم هدیه به آقا صاحب الزمان «عج» از طرف خودم. •°🌱 یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» انجام میدهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. ♥️ @yadvare_shohada_mishkindasht
☺️ بنی‌صدر! وای به حالت! پدر و مادر می‌گفتند بچه‌ای و نمی‌گذاشتند بروم جبهه. یک روز که شنیدم بسیج اعزام نیرو دارد، لباس‌های «صغری» خواهرم را روی لباس‌هایم پوشیدم و سطل آب را برداشتم و به بهانه‌ی آوردن آب از چشمه زدم بیرون، پدرم که گوسفندها را از صحرا می‌آورد داد زد: «صغرا کجا ؟» برای اینکه نفهمد سیف‌الله هستم سطل آب را بلند کردم که یعنی می‌روم آب بیاورم. خلاصه رفتم و از جبهه لباس‌ها را با یک نامه پست کردم. یک بار پدرم آمده بود و از شهر به پادگان تلفن کرد. از پشت تلفن به من گفت: «بنی صدر! وای به حالت! مگه دستم بهت نرسه.» @yadvare_shohada_mishkindasht
✍️ 💠 از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد :«ببخشید زود بیدارتون کردم، اکثر راه‌های منتهی به شهر داره بسته میشه، باید تا هوا روشن نشده بزنیم بیرون!» از طنین ترسناک کلماتش دوباره جام در جانم پیمانه شد و سعد انگار نمی‌شنید مصطفی چه می‌گوید که در حال و هوای خودش زیر گوشم زمزمه کرد :«نازنین! هر کاری کردم بهم اعتماد کن!» 💠 مات چشمانش شده و می‌دیدم دوباره از نگاهش می‌بارد که مصطفی از آیینه نگاهی به سعد کرد و با صدایی گرفته ادامه داد :«دیشب از بیمارستان یه بسته آنتی‌بیوتیک گرفتم که تا همراه‌تون باشه.» و همزمان از جیب پیراهن کِرِم رنگش یک بسته کپسول درآورد و به سمت عقب گرفت. سعد با اکراه بسته را از دستش کشید و او همچنان نگران ما بود که برادرانه توضیح داد :«اگه بتونیم از شهر خارج بشیم، یک ساعت دیگه می‌رسیم . تلفنی چک کردم برا بعد از ظهر پرواز تهران جا داره.» و شاید هنوز نقش اشک‌هایم به دلش مانده بود و می‌خواست خیالم را تخت کند که لحنش مهربان‌تر شد :«من تو فرودگاه می‌مونم تا شما سوار هواپیما بشید، به امید همه چی به خیر می‌گذره!» 💠 زیر نگاه سرد و ساکت سعد، پوزخندی پیدا بود و او می‌خواست در این لحظات آخر برای دردهای مانده بر دلم مرهمی باشد که با لحنی دلنشین ادامه داد :«خواهرم، ما هم مثل شوهرت هستیم. ظلمی که تو این شهر به شما شد، ربطی به نداشت! این حتی ما سُنی‌ها رو هم قبول ندارن...» و سعد دوست نداشت مصطفی با من هم‌کلام شود که با دستش سرم را روی شانه‌اش نشاند و میان حرف مصطفی زهر پاشید :«زنم سرش درد می‌کنه، می‌خواد بخوابه!» از آیینه دیدم نگاهش شکست که مرا نجات داده بود، چشم بر جرم سعد بسته بود، می‌خواست ما را تا لحظه آخر همراهی کند و با اینهمه محبت، سعد از صدایش تنفر می‌بارید. او ساکت شد و سعد روی پلک‌هایم دست کشید تا چشمانم را ببندم و من از حرارت انگشتانش حس خوشی نداشتم که دوباره دلم لرزید. 💠 چشمانم بسته و هول خروج از شهر به دلم مانده بود که با صدایی آهسته پرسیدم :«الان کجاییم سعد؟» دستم را میان هر دو دستش گرفت و با مهربانی پاسخ داد :«تو جاده‌ایم عزیزم، تو بخواب. رسیدیم دمشق بیدارت می‌کنم!» خسته بودم، دلم می‌خواست بخوابم و چشمانم روی نرمی شانه‌اش گرم می‌شد که حس کردم کنارم به خودش می‌پیچد. تا سرم را بلند کردم، روی قفسه سینه مچاله شد و می‌دیدم با انگشتانش صندلی ماشین را چنگ می‌زند که دلواپس حالش صدایش زدم. 💠 مصطفی از آیینه متوجه حال خراب سعد شده بود و او در جوابم فقط از درد ناله می‌زد، دستش را به صندلی ماشین می‌کوبید و دیگر طاقتش تمام شده بود که فریاد زد :«نازنین به دادم برس!» تمام بدنم از می‌لرزید و نمی‌دانستم چه بلایی سر عزیزدلم آمده است که مصطفی ماشین را به سرعت نگه داشت و از پشت فرمان پیاده شد. بلافاصله در را از سمت سعد باز کرد، تلاش می‌کرد تکیه سعد را دوباره به صندلی بدهد و مضطرب از من پرسید :«بیماری قلبی داره؟» 💠 زبانم از دلشوره به لکنت افتاده و حس می‌کردم سعد در حال جان دادن است که با گریه به مصطفی التماس می‌کردم :«تورو خدا یه کاری کنید!» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، سعد دستش را با قدرت در سینه مصطفی فرو برد، ناله مصطفی در سینه‌اش شکست و ردّ را دیدم که روی صندلی خاکستری ماشین پاشید. هنوز یک دستش به دست سعد مانده بود، دست دیگرش روی قفسه سینه از خون پُر شده و سعد آنچنان با لگد به سینه کوبید که روی زمین افتاد و سعد از ماشین پایین پرید. 💠 چاقوی خونی را کنار مصطفی روی زمین انداخت، درِ ماشین را به هم کوبید و نمی‌دید من از نفسم بند آمده است که به سمت فرمان دوید. زبان خشکم به دهانم چسبیده و آنچه می‌دیدم باورم نمی‌شد که مقابل چشمانم مصطفی در خون دست و پا می‌زد و من برای نجاتش فقط جیغ می‌زدم. سعد ماشین را روشن کرد و انگار نه انگار آدم کشته بود که به سرعت گاز داد و من ضجه زدم :«چیکار کردی حیوون؟ نگه دار من می‌خوام پیاده شم!» و از دلش فرار کرده بود که از پشت فرمان به سمتم چرخید و طوری بر دهانم سیلی زد که سرم از پشت به صندلی کوبیده شد، جراحت شانه‌ام از درد آتش گرفت و او دیوانه‌وار نعره کشید :«تو نمی‌فهمی این بی‌پدر می‌خواست ما رو تحویل نیروهای امنیتی بده؟!»... @yadvare_shohada_mishkindasht
یعنی: به خود آمدن....همین است میان شهید و ما ؛ شدند....و شهادت دادند و رفتند.. 🌺سلام صبحتون شهدایی🌺 🌹 @yadvare_shohada_mishkindasht
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے 42 🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ به روح: 🌸🍃 @yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『 🌿 』 استغفار‌ڪـن‌غَـم‌از‌دلت‌میره اگـر‌استغفارڪردۍوغَم‌ازدِلت‌نرفت... یعنـۍ‌دارۍ‌خالۍ‌بَندۍمیڪُنۍ بگـردگُناهتوپیداڪُن‌واعتراف‌ڪُن‌بهش... اینـه‌رازِموفقیت‌وآرامِش.. @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 ۱۸روز مانده تا سالگرد آسمانی شدن شهید سرباز حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و یارانشان🕊 @yadvare_shohada_mishkindasht
یکی از لودرها که راننده تازه‌کاری روی آن کار میکرد ،در منطقه و حین عملیات خراب شده بودو راننده غرق در روغن و گِل و خاک ،داشت آن را تعمیر میکرد ... در حین سرکشی ،به همراه حاج مرتضی به لودر رسیدیم حاجی وضعیت او را که مشاهده کرد، برای کمک به طرف او رفت... به کمک هم لودر را خیلی زود تعمیر کردند؛ راننده پس از تمام شدن کار ، و ضمنِ تشکر از حاجی ، گفت: اگر فرمانده منطقه اینجا بود ، به من کمک نمیکرد ، ولی شما لطف کردی و کمک کردی . حاجی گفت : از خدا بخواه تا فرمانده منطقه را آدم کنه . و بعد به سمت خودروی خود رفت.... من که این اوضاع را دیدم ، خودم را کنارِ راننده لودر رساندم و آهسته گفتم : بابا این بنده خدا حاج مرتضی ، فرمانده منطقه است، نباید اینجور میگفتی . راننده به طرف حاجی دوید و گفت : تا من را نبخشی ، نمیذارم بری . حاجی پیشانی‌اش را بوسید و با لبخند گفت : تو را میبخشم ، به شرطی که از خدا بخوای من را آدم کنه . 🌷شهید حاج مرتضی شادلو🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 @yadvare_shohada_mishkindasht
4_5892976274376231397.mp3
7.17M
خسته‌ام ‌از دنیا از این دو رنگی ها، دلم میخواد که باشم باتو🌱 💚 @yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ویدئوی منتشر نشده از لحظه به خاک سپاری سیدالشهدای مدافعان حرم 🌹اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم @yadvare_shohada_mishkindasht
غالبا آن گذرے ڪہ خطرش بیشتر است مے‌شود قسمت آنڪہ جگرش بیشتر است 🌷 🌹 @yadvare_shohada_mishkindasht
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے 43 🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ به روح: 🌸🍃 @yadvare_shohada_mishkindasht
🌱✨کلام‌شهید✨🌱 🌳وقتےبہش میگفتیم چرآ گمنآم کآر میکنے میگفتـ : 🌴ای بابا همیشہ کارےکن کہ اگہ تو رو دید خوشش بیآد نہ مردم ... (: 🕊✨ ••🌱•• @yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرزند شهید سلیمانی در مصاحبه با شبکه راشاتودی به تفاوت ترامپ و بایدن پرداخت زینب سلیمانی در مصاحبه با شبکه راشاتودی گفت: ترامپ دستور داد تا سردار سلیمانی را ترور کنند و رئیس‌جمهور آینده آمریکا نیز از این اقدام حمایت کرده است. وی تاکید کرد: هیچ تفاوتی میان ترامپ و بایدن وجود ندارد و هر دوی آنها از یک سیاست مشخص پیروی می‌کنند. زینب سلیمانی افزود: پدر من کار خود را آنقدر خوب انجام می‌داد که آنها را به‌شدت عصبانی کرده بود. فرزند شهید سلیمانی بیان کرد: پدرم از همه مردم محافظت می‌کرد؛ نه تنها مردم کشور خود و خاورمیانه بلکه همه کشورها؛ او داعش را نابود کرد چون نمی‌خواست حتی مردم بی گناه در اروپا توسط چنین ویروس مهلکی کشته شوند؛ او به خاطر همه جنگید. @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 ۱۷ روز مانده تا سالگرد آسمانی شدن شهید سرباز حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و یارانشان🕊 @yadvare_shohada_mishkindasht
31.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج قاسم که بود ؟! مستند بسیار زیبا از حاج قاسم سلیمانی ❤️ پیشنهاد می کنم مشاهده کنید 🔷 @yadvare_shohada_mishkindasht
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 برندگان مسابقه قهرمان من (انشاء نویسی و عکس از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی ) با تشکر از همکاری مدارس وشرکت شما عزیزان در این مسابقه برندگان بر اساس تعداد بازدید انتخاب شده اند اسامی برندگان علی ایرجی ایوب شریفی مرضیه بشیرزاده یسنا یادگاری روژان امینی مائده جهاندیده لطفا اسامی اعلام شده برای دریافت جوایز به آی دی زیر پیام بدهند تلگرام @setadeyadvareh ایتا @khadem_yadvare_shohada ستاد یادواره شهدای شهر مشکین دشت @yadvare_shohada_mishkindasht 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
Ostad_Raefipour_Tahavolat_Siyasi_Bad_Az_Shahadat_Shahid_Fakh.mp3
28.42M
🎬 استاد (لایو) 📝 « تحولات سیاسی بعد از شهادت شهید فخری زاده» 📅 ۹ / آبان ماه /۱۳۹۹ ‌ @yadvare_shohada_mishkindasht
18.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جبهه خونِ‌ شهیدان .. پاک شد از دامنِ‌ دشـت .. تنهایی نسـلِ‌ شهیدان کشٺ‌ ما را... والفجر مقدماتی فکه #_ قتلگاه @yadvare_shohada_mishkindasht