eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
398 دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
9.6هزار ویدیو
54 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨ دلے دارم ڪہ تنگ مشهد توست بہ سر شوق حریم و گنبـد توست گدایے خستہ در باب_الجوادت امید او بہ فضل مرقــد توست
🌹بِسْمِ رَبِّ الشُّـهَداءِ وَالصِّدیقین🌹 1⃣
شهید مدافع حرم: حسن قاسمی دانا 🌷
شهید مدافع حرم «حسن قاسمی دانا» از بسیجیان مشهد در 2 شهریور 1363 به دنیا آمد.🍃 3⃣
او ✨ از روحیه نظامی‌گری برخوردار بود و به رزم علاقه داشت که این خصوصیت، از او یک ساخته بود که همیشه در رزمایش‌های عمومی، داوطلبانه حضور داشت.❤️ شهید قاسمی دانا به حضرات معصومین ویژه‌ای داشت و این دوستی به گونه‌ای بود که دو ماه محرم و صفر را عزاداری می‌کرد و لباس مشکی از تنش خارج نمی‌شد.🌾 او همیشه به 🌹فکر می‌کرد و دل‌نوشته‌های زیادی از او برجای مانده که از خدا و جان‌دادن برای ائمه (ع) را خواهان است.🍂 4⃣
با آغاز جنگ در حرم معصومین (س)، شهید هم لباس رزم پوشید و در فرودین ٩٣ به طور داوطلبانه به سوریه رفت.💚🌹 در همان مدت کوتاهی که در آنجا بود، در عملیات‌های زیادی شرکت کرد و لیاقت‌های بی‌شماری را از خود نشان داد. 🍃 اما طولی نکشید که در 25 فروردین 1393 در عملیات امام رضا (ع) بر اثر اصابت چند گلوله به شهادت رسید. 🥀 پیکر پاکش هم زمان با سالروز وفات حضرت زینب (س) در مشهد تشیع و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد.🕊 5⃣
دو خاطره زیر توسط شهید «مصطفی صدر زاده» فرمانده تیپ عمار لشکر فاطمیون در مورد شهيد مدافع حرم حسن قاسمى دانا، بیان شده است.🌷👇
۱.شهدا با معرفت هستند✨ حسن کار همه را راه می‌انداخت. از صبح تا شب برنامه‌ه­اش يک چيز بود، آن هم خدمت به رزمند­‌گان. 🌹 همه بچه‌ها می‌گفتند: «حسن آخر معرفت هست». همه را می‌خنداند. 🌸 همه به یک طریقی عاشقش شده بودند. يک روز که می‌خواستيم غذا به دست بچه‌ها برسانيم با موتور راه افتاديم. وسط راه حسن و گم کردم. يک لحظه خيلى ترسيدم. بعد از مدتی حسن برگشت. من تو اوج ناراحتى برگشتم به حسن گفتم خيلى بى‌معرفتى. خيلى ناراحت شد. گفتم من را تنها رها کردى. گفت نمی­‌دانستم که راه و بلد نيستى.🍃 تا شب حرفى نزد، حتى شب شام هم نخورد. وقت خواب آمد کنارم و گفت ديگه به من بى معرفت نگو. من تمام وجودم را براى همه شما می گذارم. هر چى می‌خواهى بگى بگو، ولى به من بى معرفت نگو.🍂 با این حرف حسن، من گراى او را پيدا کردم. بعد از شهادتش هر وقت کارش داشتم بهش متوسل می‌شدم و می‌گفتم اگر جواب من را ندهى خيلى بى‌معرفتى. 😄 خيلى جاها به کمکم آمد. خيلى داداش حسن و دوست دارم. با اينکه ٢٢ روز بیشتر با هم نبوديم، اما انگار که ٢٢ سال با هم بوديم. روحمان به هم نزديک شده بود.💚 هميشه کنارم حسش مى‌کنم...✨ 6⃣
۲.هنوز وقتش نرسیده است🕊 تو حلب شب­‌ها با موتور، حسن غذا و وسایل مورد نیاز به گروهش می‌رساند. ما هروقت می‌خواستیم شب‌ها به نیرو‌ها سر بزنیم با چراغ خاموش می‌رفتیم. 🏍 یک شب که با حسن می‌رفتیم تا غذا به بچه‌ها برسونیم، چراغ موتورش روشن می­‌شد. چند بار گفتم چراغ موتور و خاموش کن، امکان داره قناص‌ها بزنند.🌾 خندید! من عصبی شدم، با مشت به پشتش زدم و گفتم ما را می‌زنند. دوباره خندید! و گفت «مگر خاطرات شهید کاوه را نخواندی؟ که شب روی خاکریز راه می‌رفت و تیرهای رسام از بین پاهاش رد می‌شد. نیروهاش می‌گفتند فرمانده بیا پایین تیر می­‌خوری». در جواب می­‌گفت «آن تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است».🙂🌹 حسن می­ خندید و می­‌گفت نگران نباش آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاق‌هایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید...🌈🕊 7⃣
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شوخی شهید قاسمی دانا با شهید صدر زاده😂 8⃣
🌹شادی ارواح طیبه شهدا و اینکه عاقبت ما ختم به شهادت بشه صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا