eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
396 دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
9.7هزار ویدیو
55 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
. . . تصمیمم رو گرفتم.. . من باید چادری بشم😊 . حالا مونده راضی کردن پدر و مادر😕 . هرکاری میشد کردم تا قبول کنن..ازگریه و زاری تا نخوردن غذا ولی فایده نداشت😐😐 . و این بحث ها تا چند هفته تو خونه ما ادامه داشت.. اوایلش چادرمو میزاشتم توی یه پلاستیک و وقتی از خونه بیرون میرفتم میزاشتم تا اینکه بابا و مامان اصرار من رو دیدن یه مقدار دست کشیدن و گفتن یه مدت میزاره خسته میشه...فعلا سرش باد داره و از این حرفها. . خلاصه امروز اولین روزیه که با چادر وارد دانشگاه میشم☺ . از حراست جلوی در گرفته تا بچه ها همه با تعجب نگاه میکنن😨 . نمیدونم ولی یه حس خوبی توش داشتم😊 و به خاطر همین هم سریع رفتم سمت دفتر بسیج خواهران. . وقتی وارد شدم سمانه که از صبح منتظرم بود سمتم اومد: . -وای چه قدر ماه شدی گلم😊 . ممنون😊 . بابا و مامانو چطوری راضی کردی؟!😯 . خلاصه ما هم ترفندهایی داریم دیگه 😂خب حالا بهمون میگی کارمون اینجا دقیقا چیه 😐 . اره..با کمال میل😊 . در همین حین بودیم که زهرا خانم وارد دفتر شد و: . -به به ریحانه جان...چه قدر چادر بهت میاد عزیزم☺ . -ممنونم زهرا جان😊 . -امیدوارم همیشه قدرشو بدونی . -منم امیدوارم..ای کاش همه قدرشو بدونن و حرمتشو نگه دارن 😒 . زهرا رو کرد به سمانه و گفت : . سمانه جان آقا سید امروز داره میره مرکز و یه سر میاد پرونده ی اعضای جدید رو بگیره..من الان امتحان دارم وقتی اومد پرونده ها رو بهش تحویل بده . -چشم زهرایی..برو خیالت راحت☺ . زهرا رفت و من و سمانه تنها شدیم و سمانه گفت خوب جناب خانم مسئول انسانی😆... این کار شماست که پرونده ها رو تحویل بدین به اقا سید😉 . یهو چشمام یه برقی زد و انگار قند تو دلم اب شد😯😊 . . اقا سید اومد و در رو زد و صدا زد: . زهرا خانم؟ اقا سید اومد و در رو زد و صدا زد: . -زهرا خانم؟! . سریع پرونده هارو برداشتم و رفتم بیرون: . -سلام☺ . سرش پایین بود و تا صدامو شنید و فهمید که صدای زهرا نیست چند قدم عقب رفت وهمونطوری که سرش پایین بود گفت: . -علیکم السلام...زهرا خانم تشریف ندارن؟!😯 . -نه...زهرا امتحان داشت پرونده ها رو داد به من که تحویل بدم بهتون😏 . یه مقدار سرشو بالا آورد و زیر چشمی یه نگاهی بهم کرد و گفت: اااا...خواهرم شمایید☺ نشناختمتون اصلا...😕 خوشحالم که تصمیمتون رو گرفتین و چادر رو انتخاب کردین☺ ان شا الله واقعا ارزششو بدونید چون هم با چادر خیلی فرق کردید و اینکه هم با چادر... هیچی.. . حرفشو خورد و نفهمیدم چی میخواست بگه و منم گفتم: -ان شا الله..ولی من یه تشکر به شما بدهکارم بابت راهنماییتون😊 . -خواهش میکنم... نفرمایید این حرفو . دستشو آورد بالا و پرونده ها رو گرفت و همچنان همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستش بود 😐😔 . پرونده ها رو تحویل دادم و رفت ولی من همچنان تو فکرش بودم . دارد ...
﷽🖤سلام امام زمانم🖤 سلام ‌بر تو‌ ای مولایی که در برابر کلام نافذت، همه دلیل ها رنگ می بازد؛ سلام بر تو و بر روزی که برهان های محکمت، جایی برای تردید باقی نخواهند گذاشت... ✨ 🕊أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🕊
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡•• گر دلم در عشق تو دیوانہ شد عیبش مڪن راهے یڪ گوشہ ے میخانہ شد عیبش مڪن اے مسیحایے ترین عیساے این سقف ڪبود ... عاشقے در راه تو دیوانہ شد ، عیبش مڪن... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🕊| 📄| شهید حاج قاسم سلیمانے: شرط شهید شدن شهید بودن است.. اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهیداز کلام،رفتار و اخلاق اواستشمام شد، بدانید او شهید خواهد شد و تمام شهدا این مشخصه را داشتند.
🔻شعری از زبان حمید آقا برای همسر بزرگوارشان😍 🌾حالت چگونه است تو ای ؟ 🌿تنها ستاره ی دلــ💖ـم و دلربای من ! 🌾 خاطراتِ📖 قشنگ قدیمی ام 🌿هستی تو ترین لحظه هاے من 😌 🌾اینجا ڪنار قبرحسینم ولی بدان 🌿پشت سر شماست همیشه دعای من 🌾حالا تو را قسم به خدا لحظه ای 😉 🌿 غمگین نباش ذره ای ای آشنای من 🌾هرشب ڪنار ، همسرم 🌿 بخوان به صوت قشنگت برای من♥️ 🌾هروقت می روی حرمِ شازده حسین 🌿بخوان زیارتی زِ ته دل بجای من 🌾این شعر هدیه ی من است 🌿 لطفا قبول ڪن همه را
🔰 اشک هایی که سپر خیلی از بلاها بود... ســردار دلهــا؛ یقیناً خدا به واسطه اشک های پاک شما بلاهای زیادی را از ما بَدان دور کرد... این چشم کاسه ی خون ، و این اشک حلقه زده در چشم چه حرف ها که ندارد...
🌱یوسف با حالت بغض گفت: میدونی اون شهیدی که موقع شهادت تنش پاره‌پاره میشه یعنی خدا خیلی عاشقشه💕 🌱یوسف شاه رگش پاره شد... دست چپش، پهلوی چپش... وقتِ شهادت یازهرایی گفت و رفت...😔 🌷 شهادت: سال ۱۳۹۰ ارتفاعات جاسوسان در درگیری با گروهک تروریستی پژاک
13.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏯ زمینه احساسی 🍃عشق بی تکراری 🍃عزت بی پایان 🎤 محمدحسین پویانفر 🌱بسیار زیبا    
ای ز نسل حسین و کرببلا ،، شکر حق فاطمه نشانی تو ،، بی بصیرت چرا نمی فهمد ،، نائب صاحب الزمانی تو ⚡️اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای ⚡️
▪️ با دیدن امام آرام شدیم‏ 🔹‌‏اوایل جنگ بود که ناگهان صدای ضد هوایی به گوش ما رسید. و ما چون تا آن‌‎ ‌‌‏روز با صدای ضد هوایی آشنایی نداشتیم، احساس کردیم که هر صدا به منزله انفجار‌‎ ‌‏یک بمب است. 🔺سراسیمه به اتاق امام رفتیم، ولی امام در ایوان مشغول نماز‌‎ ‌‏خواندن و عبادت کردن بودند. گویی اصلاً متوجه ورود ما به اتاق نشده اند. ما که‌‎ ‌‏هیجان زده و از طرفی نگران امام بودیم، با دیدن آن حالت امام، احساس آرامش‌‎ ‌‏کردیم. ‌ 📚راوی: عاطفه اشراقی | پا به پای آفتاب (جدید)، ج ۱، ص ۳۳۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا