eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
395 دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
9.7هزار ویدیو
55 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام امام زمانم✋🌸 سلام پدر مهربانم، مهدےجان❤️ مولاے غريبم داستان عشق من به شما مال این دنیا نیست! سالها پیش از این دنیا، من خریدار محبت شما شدم، و شما مرا به فرزندے پذیرفتید. و این عشق، ادامه خواهد داشت؛ تا ظهورت، تا بهشت و قیامت، و تا خدا خدایی می‌کند! پدر مهربانم دوستت دارم 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
شهید حمیدرضا دستگیر، فرزند ابراهیم سال ۱۳۴۵ در ایلام به دنیا آمد. دانش آموز مقطع دوم راهنمایی بود كه نسیم انقلاب اسلامی وزیدن گرفت و مردم برای واژگونی رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷ فعالیت های خود را تشدید کردند. حمیدرضا مانند سایر جوانان انقلابی در راهپیمایی ها حضور فعالي داشت و در این نهضت بزرگ شرکت می کرد. وی در بحبوحه انقلاب اسلامی نتوانست تا پایان دوره متوسطه به دبیرستان برود و تحصیلات خود را به اتمام برساند؛ اما بعداً تحصیلات متوسطه خود را در مجتمع آموزشی رزمندگان دنبال کرد و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.پس از پشت سر گذاشتن اوجگيری انقلاب و حمله دشمن به خاك پاك وطن شهيد دستگير با توجه به عشقی كه به امام و انقلاب داشت جذب سپاه شد و به عنوان پاسدار رسمی به جمع سبز پوشان پيوست. شهيد بارها در مناطق عملياتی و جبهه ها شركت فعال داشت و سرانجام پانزدهم اردیبهشت ماه 1367در منطقه قلاويزان مهران در حاليكه فرماندهی گردان را به عهده داشت در ماه مبارک رمضان و با زبان روزه، در حين خنثی کردن مین در منطقه قلاويزان مهران بر اثر انفجار مین به شهادت نايل آمد،مزار شهيد در جوار امامزاده علی صالح (علیه السلام) قرار دارد. از شهيد 2فرزند به يادگار مانده است. خاطره ای از همرزم شهید «من از همان اوان کودکی، دستگیر را می شناختم؛ زیرا با وی نسبت خویشاوندی دارم. حمید، مادری متدین داشت. روزه های طولانی این مادر متدین، زبانزد خویشاوندان بود. زمانی که حمید کودکی خردسال بود، مادرش از دنیا رفت و حمید بی مادر ماند. حمید از همان ایام کودکی در نماز جماعت شرکت می کرد. در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، برای حفظ نظم در شهر، شب ها نگهبانی می داد. پس از آغاز جنگ تحمیلی، با وجود آن که سن و سال زیادی نداشت، وارد بسیج شد. بعد هم به عضویت لشکر۱۱ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) درآمد. زمانی که نیروهای لشکر۱۱ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) برای اجرای عملیات آفندی به کردستان عراق رفتند، دستگیر همراه تعدادی از همرزمانش در تپه های حمید و مجید که از ارتفاعات شاخ شمیران عراق به شمار می روند در محاصره ی نیروهای دشمن قرار می گیرند و ۲۴ ساعت در محاصره می مانند؛ اما تسلیم دشمن نمی شوند و به مقاومت خود ادامه می دهند. تا این که خوشبختانه از محاصره نجات پیدا می کنند. حمید از نیروهای نخبه واحد تخریب بود. زمانی که نیروهای تخریب، مشغول پاک سازی معابر عملیاتی می شدند، حمید پیشاپیش نیروهای تخریب اقدام به پاک سازی معابر می کرد. حمید اهل نماز شب و دعا و توسل بود. یک شب در منزل یکی از خویشاوندان که در اطراف تهران زندگی می کنند، به اتفاق حمید مهمان بودیم. نیمه های شب، یک لحظه یکی از چراغ ها روشن شد. کنجکاو شدم تا علت روشن و خاموش شدن سریع چراغ را جویا شوم. وقتی از اتاق بیرون رفتم، متوجه شدم که حمید خارج از اتاق و در تاریکی شب، مشغول خواندن نماز شب است. معلوم شد که حمید یک لحظه چراغ را روشن کرده بود.» حمیدرضا دستگیر در ماه مبارک رمضان و با زبان روزه، در حالی که سرگرم خنثی کردن مین در منطقه ی قلاويزان بود، بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. شدت انفجار به حدی بود که پیکر مبارکش متلاشی شده بود. با این حال و با وجود این که بدنش تکه تکه شده بود؛ اما خنده ای بر لب داشت و گویا با چهره ای متبسم به دیدار معبود رفته بود شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عج و شفا بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
دعای روز ششم_410271390831215916.mp3
1.45M
🌹 ‍ ششم ماه مبارک رمضان 🌹اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِي فِيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ وَ لا تَضْرِبْنِي بِسِيَاطِ نَقِمَتِكَ وَ زَحْزِحْنِي فِيهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِكَ بِمَنِّكَ وَ أَيَادِيكَ يَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِين 🌹خدايا مرا در اين ماه به خاطر نزديك شدن به نافرمانی ات وامگذار، و با تازيانه هاى انتقامت عذاب مكن، و از موجبات خشمت دورم بدار، به فضل و عطاهايت، اى نهايت دلبستگى دل شدگان
06_237594863510487187.mp3
8.09M
🌹تلاوت جزء ششم قرآن کریم
✨بعضی ها را هر چقدر بخوانی خسته نمی شوی ! بعضی ها را هر چقدر گوش دهی عادت نمی‌شوند ! بعضی ها هر چه تکرار شوند باز بکرند و دست نخورده! مثل ... 🥀🕊️
20.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ یاد ماندگار | روایتی از ۱۷۵ غوّاص ما! یا در جبهه حقی یا به‌هرشکلی خارج از آن!
برف شدیدی باریده بود، وقتی قطار دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد ساعت دو نیمه شب بود، با چند نفر از رفقا حرکت کردیم، علی اصغر را جلوی خانه‌شان در خیابان طیب (تهران) پیاده کردیم، پای او هنوز مجروح بود، فردا رفتیم به علی اصغر سر بزنیم، وقتی وارد خانه شدیم مادر اصغر جلو آمد، بی‌مقدمه گفت: آقا سید شما یه چیزی بگو!؟ بعد ادامه داد: دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت در خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه، صبح که پدرش می‌خواسته بره مسجد اصغر رو دیده! از علی‌اصغر این کارها بعید نبود، احترام عجیبی به پدر و مادرش می‌گذاشت، ادب بالاترین شاخصه او بود،راین روحیه را در جبهه هم از او دیده بودم، بچه‌ها عاشق او بودند، علی‌اصغر، فرمانده گردان میثم تمار لشکر 27 محمدرسول الله (ص) بود، فراموش نمی‌کنم پیک گردان لباس‌های کثیف خودش را برای شستن آماده کرده بود، بعد جائی رفت و برگشت، وقتی آمد لباس‌هایش شسته شده، روی بند بود، خیلی پرس‌وجو کرد، بعدها فهمید این کار توسط فرمانده او، ارسنجانی انجام شده. 🌷شهید علی‌اصغر ارسنجانی🌷
🔸 نگهبان میله و تنبیه متفاوت شهید یوسف الهی برای فردی که وظیفه اش را درست انجام نمی دهد طبق روایت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی... 🔹محمد حسین یوسف الهی تا زمانی که خودش داخل مقر بود حتماً در اوقات مختلف می آمد و به نگهبان میله سر می زد. 🔸اگر کسی خلافی مرتکب می شد با او برخورد بدی نمی کرد بلکه با رفتار پدرانه اش موجب می شد که آن فرد هم متوّجه خطایش بشود و هم از کرده خود شرمنده و پشیمان او اگر نیرویی را تنبیه می کرد این تنبیه با هر جای دیگر فرق داشت. 🔹یک شب شهید اکبر شجره نگهبان بود امّا بنده خدا به خاطر خستگی زیاد همان جا کنار میله خوابش برده بود. 🔸محمد حسین وقتی که از راه می رسد و اکبر را در خواب می بیند دیگر بیدارش نمی کند خودش می نشیند و تا صبح نگهبانی می دهد. 🔹نزدیک صبح وقتی اکبر بیدار می شود و محمد حسین را در جای خود می بیند خیلی خجالت می کشد محمد حسین هم برای تنبیه اکبر شب او را سر پست نمی گذارد. 🔸خیلی عجیب است که برای تنبیه یک نفر به جای اضافه کردن مدت نگهبانی اش او را از انجام کار محروم کنند برای بچّه های اطّلاعات شاید یکی از سخت ترین مجازات ها همین بود. 🔹مثلاً اگر کسی را توی معبر نمی فرستادند انگار بزرگترین توهین را به او کرده بودند و این ها همه به خاطر جوی بود که محمد حسین در واحد به وجود آورده بود. 🔸منبع کتاب حسین پسر غلامحسین صفحه ۷۵...
🌸 برادرم محمد مهدی میدانم که ﺩلت ﻭﺳﯿﻊ ﻭ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ ﺍﺳﺖ زیرا هرگاه ﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﻣﺘﺼﻞ ﺷﻮﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻭﺩ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﺍﺳﺖ... ﺩﻝ شما هم ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﺪﻥ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻟﻬﯽ ﻣﺘﺼﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻌﺪﻥ ﻋﻈﻤﺖ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎﺳﺖ. برادرم اینگونه هست که محتاج نگاهت، دعایت و عنایتت هستم....منو یادت نره