اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
🍀 دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان
«اَللّهمَّ افتَح لی فیه ابوابَ فَضلکَ وَ اَنزل عَلَیّ فیه بَرَکاتکَ وَ وَفّقنی فیه لموجبات مَرضاتک واسکنّی فیه بحبوحات جَنّاتکَ یا مجیبَ دَعوَه المضطَرّینَ»
«خداوندا در این روز بر من درهای فضل و کرمت را بگشا و بر من برکاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خشنودیت موفقم بدار و در وسط بهشتهایت مرا مسکن ده، ای پذیرنده دعای پریشانان و درماندگان»
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺تصاویری از حضور سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی در جبهه های دفاع مقدس
🔹بخش هایی دیده نشده از زندگی سردار سلیمانی در مستند «قاسم»
حتما ببینید حاج قاسم همیشه محبوب قلبها بوده
nohenab20_audio(10).mp3
5.43M
گناهکارم اگر
نوکر حسینِ توام
بگیر دست همانی
که خادم است هنوز...
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود زیبای یک دختر بچه برای حاج قاسم سلیمانی با اقتباس از سریال مختارنامه
حاجقاسمقلبم؟!
میشھ
درجوارامیرالمؤمنیننشستیو
سربرزانوشوندارینو(:
برایغربتشوناشکمیریزین
ماعاشقا
مادلدادھها
مانوکراتونرو
ویژھدعاکنیدسردار💔؟
#حاج_قاسم
توخطعراقیاهمهجارومیکوبیدند..
صدایاذنراکہشنیدگفت:
«نگهدارنمازبخونیم.
گفتم:«خمپارهمیادخطرداره.
گفت:«کسےکہمیادجبهہ
نمازاولوقتشونباید تركکنہ.
#شهیدحسنباقری
#وصیت_شهید
اگر شهادت می تواند نظام توحيديمان را حفظ كند، اگر شهادت می تواند دشمن را ذليل كند و تفكر و بينش اسلامی مان را به دنيا اعلام كند ما آماده اين شهادتيم...
#شهيدمصطفی_ردانی_پور
#شهیدانه
شهیدی که چشمانش را پيش از خاكسپاري باز کرد😮
💠شهید علی اکبر صادقی
⚜️نقل از مادر شهيد :
🔰زماني كه علي اكبر دربيمارستان بقية الله تهران بستري بود، چون تعداد عيادت كنندگان او زياد بود براي رعايت حال دوستان وعلاقه مندان او سعي مي كردم اكثرا از پشت شيشه اتاق، فرزندم را ببينم، گاهي هم دو سه دقيقه مختصر كنار او مي ايستادم و بر مي گشتم.
پس از آنكه علي اكبر در بيمارستان به شهادت رسيد و او را براي غسل به غسالخانه بردند باز هم وقتي براي ديدن او به غسالخانه رفتم، اين فرصت را در اختيار ديگران گذاشتم.
هنگامي كه در بهشت زهرا(ع) مي خواستند ايشان را به خاك بسپارند و داخل قبر بگذارند احساس كردم زمان وداع آخر با فرزند دلبندم فرا رسيده است. خيلي دلم شكست چون مي ديدم مدتهاست او را با چشم باز نديده ام.
من بالاي قبر ايستاده بودم، در همان لحظه به امام حسين(ع) متوسل شدم و گفتم يا اباعبداالله (ع) من در اين مصيبت فرزندم گريه و زاري و شيون نمي كنم. تو هم در كربلا به بالين فرزندت علي اكبر رفتي و مي داني كه چه حالي دارم و چه اشتياقي دارم كه يكبار ديگر روي فرزندم را ببينم و به چشمان او نگاه كنم.
امام حسين(ع) را قسم دادم كه به حق علي اكبر دوست دارم چشمان فرزندم را كه بسته است مانند زمان حياتش باز ببينم و به آن نگاه كنم.
و در همان لحظه مشاهده كردم چشمان فرزندم به مدت چند ثانيه باز شد و به من نگاه كرد و بعد هم چشمان خود را بست. اين معجزه خداوند و عنايت امام حسين(ع) را همه به چشم خودشان ديدند و خوشبختانه عكاسي كه در آنجا بود از اين حادثه باورنكردني چند عكس پشت سر هم گرفت.