📝 #کلام_شهید
🖋به شما عزیزان توصیه می کنم از اسلام و مسلمین حمایت کنید تا دشمن از وحدت میان تان بهراسد. امام را تنها نگذارید.
🖋 غیبت نکنید تا دشمن از وسوسه کردن شما ناامید شود. به پدر و مادرتان احترام بگذارید و به آن ها محبت کنید؛ چراکه احسان به والدین موجب آمرزش گناهان تان می شود.
🖋نماز را اول وقت بخوانید. قرآن بخوانید و به آن عمل کنید. با یکدیگر مهربان باشید. اوقات خود را به بطالت نگذرانید و برای کسب روزی حلال تلاش کنید. در برابر دشمن شجاع و قاطع باشید و هرگز نهراسید.
🥀 #شهید_حسن_احمدپور_کاسگری 🌷🕊
🥀 #بابلسر_روستای_کاسگرمحله
✨ #شبتون_شهدایی ✨🌙
✅ آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
❤️✨اگر میخواهی تو هم با خدا رفیق شوی، نماز شب بخوان
💠 رسول اکرم《صلی الله علیه وآله وسلم》 می فرمایند: خداوند حضرت ابراهیم را به دوستی نگرفت مگر به خاطر
👌اطعام دادن
👌و نماز خواندن او در شب در حالی که مردم در خواب بودند
🐓👈 اگر در خواب بودی و خروسی صدا کرد و بیدار شدی، به خروس فحش نده، می دانی چه می گوید: ای غافلان بلند شوید و به یاد خدا باشید.
دانی که چه گویدت خروس سحری
یعنی که شبی گذشت و تو بی خبری.
ان شاء الله بتوانیم انجام دهیم.
آقا مبارک است رَدای امامتت😍🎉
ای غایب از نظر به فدای امامتت
می خواستند حق تو را هم قضا کنند
کَذاّبها کجا و عبای امامتت
ما زنده ایم از برکات ولایتت
ما عهد بسته ایم به پای امامتت
♥️🌸سالروز آغاز امامت امام زمان(ارواحنافداه)مبارک🌸♥️
ای ولّـ❤️ـیِ امرِ عالم
عزّتت پاینده باد
تا خودِ محشر الهی
شوکتت پاینده باد
گرچه که از ابتدا
بودی امـ❤️ـامِ نُه فلک
تا خدا باقی ست
آقـ❤️ـا دولتت پاینده باد
صاحبـ❤️ـ عصر و زمانی
صاحبِ کلّ ِ وجود
بر تمامِ خلقِ عالم
رحمتت پاینده باد
#سلام_امام_زمانم
🍃🌸عید امامت امام مهربان مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف
گوارای وجودتان🌸🍃
#عید_بیعت
#امام_زمان
🍃🌹🍃🌹
مرا تاجان بود جانان حسین است
به هرجا بنگرم دلبر حسین است...
#صبحتونحسینی♥️
🍃🌹🍃🌹
👆بهنام محمدی شهید 13 ساله ای که بعد از 31 سال و نبش قبر پیکر مطهرش سالم بود
♻️بهنام محمدی نوجوان 13 ساله زبر و زرنگی بود که به او تعلیمات لازم را جهت کسب اطلاعات از دشمن داده بودم، و بهعنوان اطلاعاتچی در خدمتم بود. یک روز به بهنام گفتم «برو پیش عراقیها و بگو صدام کِی به خرمشهر میآید؟ مادرم یک گوسفند نذر کرده که هر وقت صدام آمد زیر پایش قربانی کند؛ آنوقت آنها دیگر با تو کاری نخواهند داشت. بعد به آنها بگو که تعداد زیادی تانک از فلان مسیر در حال حرکتند و دارند به سمت شما میآیند»؛ میخواستم با استفاده از این ترفند جلوی پیشروی دشمن گرفته شود، تا نیروی کمکی برسد؛ که البته جلوی پیشروی دشمن گرفته شد، اما نیروی کمکی هیچ وقت نرسید.
همچنین در برخی اوقات که درگیر جنگ و دفاع بودیم، بهنام محمدی را میدیدم که دوان دوان جلو آمده و اطلاعاتی از آرایش نظامی دشمن به ما میداد، یا مثلا میگفت «تیمسار! به جان مادرم از فلان کوچه پنج تانک دارند به طرف ما میآیند»؛ که من فورا آرپی جی زن ها را به آن محور میفرستادم. خدا رحمتش کند.
* شجاعت بهنام در تعویض پرچمها
یک روز بهنام وقتی که پرچم عراق را بالای یکی از ساختمانهای بلند خرمشهر میبیند، بهطور نامحسوسی خود را به ساختمان رسانده و به دور از چشم بعثیها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق میکند؛ واقعا دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر روحیه مضاعفی را در بچهها ایجاد کرده بود، و جالبتر اینکه عراقیها تا 18 آبان متوجه این موضوع نشده بودند.
بهنام بعد از تعویض پرچم نزد ما آمده بود؛ دست او هنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب، و سرعتی که در پایین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم کشورمان داشت، مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باند بیاورد و دست بهنام را پانسمان کند، مقدم باند را از کولهاش بیرون آورد، اما بهنام اجازه پانسمان دستش را نمیداد و با دویدن به دور من، مقدم را به دنبال خود میکشاند؛ به بهنام گفتم «چرا نمیایستی؟! میخواهد پانسمانت کند تا زخمت چرک نکند»؛ بهنام رو کرد به من و گفت «باند را بگذارید برای سربازانی که مادر ندارند و تیر میخورند.»
هرچه سعی کردیم این نوجوان 13 ساله اجازه نداد دستش را ببندیم؛ او یک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت.
* چگونگی شهادت نوجوان دلاور
حدود ساعت 9 صبح روز 24 مهر، بهنام در «بازار نقدی» مورد اصابت ترکش «خمسه خمسه» قرار گرفت، و در پیادهرو به زمین افتاد؛ سپس تانک از روی زانوانش عبور کرد، که در اثر آن پایش از زانو به پایین قطع شد، و ایشان به این ترتیب به شهادت رسید.
** ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی/ جسدی که بعد از 31 سال سالم بود
مادر شهید محمدی میگفت که بهنام هر شب به خوابش میآید و میگوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید»؛ به اصرار مادر شهید، ایشان را سال 90 نبش قبر کردند. با اجازه علما قرار بر این شد که پیکر ایشان از محل دفن به مسجد سلیمان انتقال پیدا کند.
آیتالله جمی امام جمعه و جناب سروان دهقان با من تماس گرفتند و گفتند شما هم برای مراسم بیایید. بلیط هواپیما گرفتم و برای نبش قبرش رفتیم، من و حاج آقا کعبی جلو رفتیم مادرش سمت راست من و پدرش روبروی من قرار داشتند خاک را برداشتند و رسیدند به نزدیکی سنگی که روی جنازه ایشان بود؛ من رفتم جلو و گفتم «بیل را کنار بگذارید، چون استخوانهای این بچه قطعا در این مدت پوسیده، و اگر تکهای از این سنگ روی آنها بیافتد استخوانها از بین میرود. بگذارید من با دست خاک را کنار بزنم و استخوانهایش را سالم برداریم».
آرام آرام با دستانمان خاک را کنار زدیم و به سنگ رسیدیم، وقتی که سنگ اول را برداشتیم، با پیکر سالم شهید مواجه شدیم، من که در همان لحظه از حال رفتم، مادرش هم غش کرد؛ باور کردنی نبود، انگار که این بچه یک دقیقه پیش خوابیده است؛ بعد از 31 سال هنوز زانویش خون میچکید.
مادر شهید محمدی، پیکر نوجوان شهیدش را ساعات زیادی در آغوش خود گرفته بود، و حاضر نبود او را از خود جدا کند؛ او میگفت «مردم! این بچه بوی گلاب میدهد؛ چرا میخواهید از من جدایش کنید؟ مگر نمیبینید که تمامی اعضایش سالم است؟ پس چرا میخواهید او را دفن کنید؟ مگر شما از دست بچه من سیر شدهاید»؛ واقعا صحنهی عجیبی بود.
من سال گذشته مادر بهنام را دیدم؛ به من گفت «جناب سرهنگ! عجب اشتباهی کردم؛ این بچه قبل از اینکه جایش را عوض کنیم هرشب به خوابم میآمد و با من حرف میزد، و میگفت "جایم را عوض کنید، من از دوستانم دور افتادم"، اما از وقتی که جایش را تغییر دادیم، دیگر مثل قبل به خوابم نمیآید»؛ من به ایشان گفتم «آیا شما ناراحتی که او خوشحال است»؛ گفت «خوشحالم از اینکه که او خوشحال است، اما ناراحتم که چرا هر شب نمیبینمش».
🌷 *اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحمّدٍوَآلِمُحمّدوَعَجِلفَرَجهُم*🌷
1.mp3
3.36M
#مولودی
🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺
آغاز امامت امام زمان علیه السلام مبارک