فرازی از وصیت نامه شهید حسین تاجیک🕊
🔸تا حالا من مرده بودم و این لحظه آغاز جهاد و شهادت است و این احساس را درخود می بینم که تازه متولد شدم و زندگی جدید را آغاز می کنم.
🔸شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوتی می رساند و چقدر شهادت در راه خدا زیباست و مانند گل محمدی می ماند که وارثان خون پاک شهید از آن می بویند.
🔸خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان است بپذیر.
🔸ای پدر ارجمندم مرا حلال کن و با استقامت و صبر و شکیبایی از انقلاب اسلامی دفاع کن مبادا روحیه خود را ببازی و گریه کنی چون گریه تو باعث ناراحتی روح من می گردد و و برای پاسداران و رزمندگان اسلام هر کجای جهان باشند دعا کن..
شادی روح شهدا صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
🔴 کمطاقتی انسان در برابر آتش جهنّم...
🌕 امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
«بدانيد كه اين پوست نازك را ياراى آتش نيست؛ پس به خود رحم كنيد، شما در مصيبتها و گرفتاريهاى دنيا آتش را آزمودهايد. آيا ديدهايد كه وقتى يكى از شما خارى به بدنش مىخلد، يا به زمين مىخورد و خونى مىشود و يا شنهاى داغ، پايش را مىسوزاند، چگونه بيتابى مىكند؟! پس، چگونه خواهد بود، اگر ميان دو لايه آتش، همبسترِ سنگ، و همدمِ شيطان باشد؟»
📗بحارالأنوار، ج ۸، ص ۳۰۶
📗تنبيه الخواطر، ج ۱، ص ۶۷
📗نهج البلاغه، ص۲۶۷، خطبه۱۸۳
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
شهید هادے:
خدایا هر کس تو را شناخت عاشقت شد🌱
خداوند با آنکہبه ما نیاز ندارد این مڪان پرواز را بھ ما داد و عاشق ما نیز ھست.
تو چه اۍبنده؟کھ هیچے نیستۍ مگر خدا بخواهد!.🌿🕊
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
🌱| دین عامل وحــــدت ، پیشــــرفت و فـداڪـــارۍ ؛ 🌸 !
دین عامل وحدت است، عامل پیشرفت است، عامل فداکاری و ازخودگذشتگی است؛ عامل دین، عشایر را وادار کرد که این جور در میدانها در کنار هم باشند؛ نگذاشت این تنوّعهای قومیّتی و امثال اینها بین اینها جدایی به وجود بیاورد، اختلاف به وجود بیاورد؛ دین یک چنین تأثیری دارد.
حضرت امام خامنه ای
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
🌹شهید اسماعیل محمدزاده
🔹نام پدر : رجب علی
🔸تاریخ تولد :1346/06/17
🔹تاریخ شهادت : 1367/03/04
🔸 محل شهادت: شلمچه
🔹نوع عضویت : سپاه-سرباز
🇮🇷 قسمتی از وصیت نامه:
شما ای مسئولین انقلاب که واقعاً برای این انقلاب زحمت کشیده اید و می کشید و نگذارید افراد بی تفاوت نسیبت به انقلاب، مملکت را اداره کننند.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
تصاویر هوایی از
یادمان و محل شهادت
سردار شهید علی هاشمی در هور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
آن شب آخر
🔹 علی اکبر کیانی
یک شب قبل از حمله به جزایر، دشمن در سطح وسیعی از بمبهای شیمیایی استفاده کرد و با استفاده از انواع عاملهای تنفسی و گاز خردل منطقه مجنون را آلوده کرد. بسیاری از رزمندگان در همان ابتدا شهید شدند و نزدیک صبح بود که حمله آغاز شد. صبح عملیات من با برادر بهنام شهبازی و یکی دو تا از دوستان وارد جزایر شدیم. در آن لحظات سخت حاجی و حاج احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در قرارگاه خاتم۴ حضور داشتند و از آنجا سعی در کنترل اوضاع داشتند، خیلی خوب یادم هست علی هاشمی یک دست لباس تمیز و مرتب پوشیده بود. محاسنش را کوتاه کرده بود و خیلی آرام و باطمأنینه نشسته بود. مثل همیشه سرش پایین بود و با تسبیح ذکر میگفت.
درگیری بسیار شدید شده بود هر لحظه از حملات دشمن و پیشرویهایش گزارش میآمد و قرارگاه خاتم چهار هم زیر آتش شدید دشمن قرار گرفته بود.
حاج احمد غلامپور گفت: حاجی، یک مقدار برویم عقبتر که بتوانیم فرماندهی را کنترل کنیم.
حاجی با طمأنینه گفت: حاج احمد، من کجا برم عقب؟ در عقب به مردم بگویم من بچههای شما را گذاشتم و خودم آمدم؟ نه، من همینجا میمانم.
با تواضعی که نشان دهنده حالات درونی، اخلاص و علاقه او به بچهها بود آرام نشسته بود و حاضر به ترک قرارگاه نبود. در همان لحظه به ما خبر دادند که دشمن از جاده سیدالشهداء(ع) پیشروی کرده، من بهاتفاق یکی از دوستان یک گردان از نیروها را برداشتیم و رفتیم جلو، تقریباً نیم ساعت تا یک ساعتی بیشتر طول نکشید که برگشتیم. داشتیم بهطرف قرارگاه خاتم چهار میرفتیم که تعدادی از دوستان جلوی ما را گرفتند و گفتند: کجا دارید میروید؟
ــ سمت قرارگاه.
ــ همین حالا هلیکوپترهای عراقی توی قرارگاه نشستند.
ــ حاجی و خیلی دیگه از بچهها توی قرارگاه ماندند. اونها چی شدن؟
ــ معلوم نیست!! احتمالاً در نیزارها مخفی شدهاند.
اما دشمن نیزارها را آتش زد، آتش بسیار زیاد بود و شعله میکشید. چند گروه تفحص راه انداختیم تا دنبالشان بگردیم. بهتدریج بچههایی که محاصره شده بودند، آمدند. بعد از ظهر عملیات، فردا صبح، دو روز بعد با پاهای سوخته و تاولزده برمیگشتند. سراغ حاجی را از هر کس میگرفتیم چیزی میگفت: دیدمش، ولی تا هلیکوپترها نشستند، دیگه ندیدمش. یکی دیگر میگفت: بهسمت نیزارها رفت.
هیچ کس دقیقاً متوجه نشد که چه اتفاقی افتاده. امید داشتیم در زندانهای عراق باشد و اسیر شده باشد و با این امید همه درباره علی سکوت کردند، بعد از سقوط صدام گفتیم شاید بیاید. اما حاجی مزد یک عمر جهاد با نفس و اخلاص در راه ولایت فقیه بودنش را گرفت.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
#شـــᏪــیدانہ🥀📿
شھیدآۅینےمےگفٺ:
باݪےنمیخواھم...
اینپوٺینھاےكھنہھممیٺواند
مࢪابہآسمانھاببࢪد . .
منھمباݪینمیخواھم...
بےشڪبا'ݘادࢪم'ھممێتوانممسافرِ
آسمانھاباشم:))
چادࢪِ من،باݪپࢪوازمـناسٺ . .🌱
#سلام_روزتون_شهدایی 🕊🌱
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran