eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
398 دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
54 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم✋🌸 زمیڹ بہار را بہانہ مي‌کند، و زنده مي‌شود... و مڹ براے زندگي تو را بہانہ مي‌ڪنم و چشمـانم را کہ هر صبــح براے زودتر دیدنت، بیـدار مي‌شوند. و هنوز هم به یاد قدم‌هایم در مسیر جاده‌ی نجف تا کربلا به نیت ظهورت قدم برمی‌دارم. 🌷 اللهم‌ عجل‌ لوليک الفرج🌷
🔻نگاهی به زندگی شهید نزادی نوش آبادی؛ ❇️ طلبه شهیدی که همانند امام حسین(ع) بی سر به دیدار معبودش شتافت ◽️روحانی شهید محسن نزادی نوش آبادی در تب و تاب خشم و حماسه، عاشورایی به پا کرد.سر نازنینش حسین وار از پیکر جدا شد و مریوان را سرخوش عطر دل انگیز سیب کرد.
pooyanfar - Hasan.mp3
7.75M
🏴مداحی های ویژه آخر ماه صفر ۷ ( مداحی شهادت امام حسن علیه السلام) حسن نداره حرم 🎙کربلایی محمدحسین پویانفر
🌹چرا باید یاد رییسعلی دلواری را گرامی بداریم؟
عشق و عاشقی اونی نیست که دو نفر به هم نگاه کنن عشق و عاشقی زمانی درسته که دو نفر به یه نقطه نگاه کنن! شهدا همشون نگاهشون به یه نقطه بود اونم قرب الهی :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ یک ماه بعد از نامزدی اش آمد پیش من؛ گفت «می‌خواهم به سوریه بروم»، قبلا هم چند بار به من گفته بود، بهش گفتم عباس سوریه رفتن تو با منه، من نمی‌خوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه؛ مطمئن باش بالاخره تو را می‌فرستم؛ اما چرا آنقدر اصرار می‌کنی که الان بروی؟ ✳️ عباس گفت «حاجی؛ من دارم زمین‌گیر میشم می‌ترسم وابستگی من را زمین‌گیر کنه!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت ✳️ چون تازه داماد بود رفقای عباس در سوریه هم‌قسم شده بودند که از او مراقبت کنند و او را سالم به ایران برگردانند. بعد از شهادتش، من به بچه‌ها گفتم: زهی خیال باطل...!!! خداوند برای او نقشه کشیده بود؛ عباس درس عاشقی را چشیده بود و باید می‌رفت.
یکی از بچه‌ها به شوخی پتو رو پرت کرد طرفم . اسلحه از دوشم افتاد و خورد تو سر کاوه . کم مونده بود سکته کنم ؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می‌آمد با خودم گفتم : الانه که یه برخورد ناجوری با من کنه. چون خودم رو بی‌تقصیر می‌دونستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش رو بدم . دیدم یه دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون ! این برخورد از صد تا سیلی برام سخت‌تر بود در حالی که دلم می‌سوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه حرفی بزن ، همونطور ڪه می‌خندید گفت : مگه چی شده ؟ گفتم : من زدم سرت روشکستم توحتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده همونطور که خون‌ها رو پاک می‌کرد ، گفت : این جا کردستانه ، از این خون‌ها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست چنان من رو شیفته خودش کرد که بعدها اگه می‌گفت : بمیر ، می‌مردم. 🌷سالروز شهادت سردار شهید محمود کاوه گرامی باد🌷
برادر شهیدم محمد مهدی یک لحظہ چشم دیدن خود را بہ من ببخش آیینہ هاےروشن خود را بہ من ببخش پرواز را تو تجربہ ڪردے مبارڪت حالا پرِ پریدن خود را بہ من ببخش در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند