[سَیِّدی،اناالصَّغیرُ‌الَّذی‌ربَّیتَه] +خدایا.. من‌هنوزهمان‌کودکم‌،همان‌قدربی‌پناه.. _دعای‌ابوحمزه‌ثمالی

💮وفا به عهد و پيمان 🎤استاد راغب مصطفی غلوش 📚سوره احزاب آیه ۲۳ 🔹فمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا ﴿٢٣﴾ 🔸پس برخى از آنها نذر خود را ادا كرده و برخى از آنها در انتظارند و هرگز پيمان خود را تغيير ندادند. 📎 #قرآن_كريم 📎 #تلاوت_قرآن 📎 #انس_با_قرآن

🥀وبرادرشهید دیگر 🥀 🌹بسیجی«شهیدمحمد باغمیرانی » 🌹تاریخ تولد : ۱۳۳۳/۳/۲۱ 🌹تاریخ شهادت :۱۳۶۴/۶/۱۸ 🌹مزار شهید: دارالسلام کاشان قسمتی از زندگینامه شهید: محمد دوران تحصیلی ابتدایی را به پایان رساند .پس از آن مشغول به شغل شیشه بری شد و دی ماه 54 ازدواج کرد. وی همیشه در جلسات قرآنی حضوری فعال داشت و از نظر قرآنی کامل بود . با صوتی دلنشین و روح نواز آن را تلاوت می کرد و سعی داشت تا به دستوراتش عمل کند .فردی فعال و کوشا بود و در مسائل مادی و امور دنیوی همیشه راضی به رضای خدا بود . مهربان بود و در احترام به والدین و بزرگترها از همه سبقت می گرفت . اهمیت زیادی برای تعلیم تربیت فرزندانش قائل بود و به مسائل دینی توجه خاصی داشت .تنها ملاک دوستی را اخلاق حسنه می دانست.نسبت به حجاب اهمیت خاصی قائل بود و حجاب را سدی در برابر شیطان می دانست . محمد از هنگام شروع جنگ تحمیلی مشتاق به حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل و مشوق دیگران نیز بود .شهید باغ میرانی 5 بار از طریق بسیج به جبهه ها اعزام شد که چهارمین مرتبه ای که در جبهه حضور پیدا کرد از ناحیه چشم و دست مجروح گردید . وی 18 شهریور 1364 در عملیات قادر در اشنویه به فیض شهادت نائل گشت و مفقود الجسد بود. تا اینکه در پی تفحص و شناسایی 19 خردادماه 1375 در کاشان تشییع و در گلزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد

یادمانه(نوستالژی )خاطرات: تصمیماتی که سرنوشت سازترین بود نه میزی بود و نه اتاق و سالن کنفرانسی. قبل عملیات وقت کم بود ... می‌گفتند برادرا بفرمایید بشینید. چند دقیقه باهاتون حرف دارم... سخن کوتاه بود، اما پایان همین جلساتشون حاضرین تصمیماتی می‌گرفتند عاشورااایی. #اللهم_عجل_لولیک_الفرج

ما به اقتضای سنمون اون موقع همه چیز رو به شوخی میگرفتیم... یادمه خیلی با رسول شوخی میکردیم ولی با اینکه اون با ما شوخی نمیکرد همیشه از شوخی های ما استقبال میکرد و خودش بیشتر میخندید. حتی یادمه بچه ها اسمشو تو مدرسه گذاشته بودن سرزمین عجایب!! اما هیچوقت ناراحت نمیشد... کلا خیلی خوش اخلاق و گشاده رو بود. اون زمان بچه ها به دو گروه تقسیم میشدن: بچه های بسیجی و بچه های غیر بسیجی. من جزء دسته دوم بودم و با گروه اول (بسیجی ها) کاری نداشتم ولی خلیلی داستانش فرق میکرد با اینکه بسیجی بود هر دو گروه دوستش داشتن و خودشو از ماها کنار نمیکشید. اصلی ترین ویژگیش که باعث شده بود گروه دوم هم جذبش بشن #خوش_اخلاقی و #خوش_خنده بودنش بود. بنده خدا هیچی نمیگفت و میخندید ما هم خیلی باهاش شوخی میکردیم بعضی جاها دیگه اذیتش میکردیم که یه اعتراضی چیزی بکنه ولی هیچوقت اعتراض نمیکرد. راوی: همکلاسی شهید #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #شهید_مدافع_حرم_رسول_خلیلی