eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
398 دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
9.6هزار ویدیو
54 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 امروز کلاس با+با... می نویسم بابا از گذشت بابا جان داد بابا رفت تا سادات... بابا دارم🕊😔 🌷💐 🕊 🦋
🌹 🌷 فرزند ابراهیم، متولد ۴۲/۱۰/۱۰ در شهر چاکسر از توابع شهرستان محموآباد استان مازندران دیده به جهان گشود. 🌹 در کادر نیروی انتظامی ناحیه خوزستان مشغول خدمت بود که به جبهه اعزام شد و در تاریخ ۶۴/۴/۱۳ در چنگوله عراق، در اثر اصابت ترکش خمپاره به سر به شهادت رسید💔 🌹 پیکر مطهرش در گلزار شهدای چاکسر به خاک سپرده شد 💔😔 🍂‌ یا رب نرود ناله ز خاکستر عشاق... در خاک هم این سوختگان فاخته باشند...🕊 یادش گرامی و راهش پررهرو باد🌹
‍ معرفے شبانه یک شهید 🌷شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری🌷 نام: صادق عدالت اکبری نام پدر: رضا ولادت: 1367/02/02 (تبریز) شهادت: 1395/02/04 (حلب/سوریه) وضعیت تاهل: متاهل نام جهادی: ندارند اخرین مقام: سرباز بی بی زینب(س)و تک تیر انداز نحوه شهادت: ماموریت وی در سوریه به اتمام رسیده بود و او برای برگشت به کشور آماده می شد اما شجاعت مثال زدنی وی و انجام عملیات شناسایی در آخرین ساعات در مناطق تحت تسلط دشمن او را با خمپاره تثبیت شده مواجه کرد و او را به شهادت رساند. سن شهادت: ۲۸ساله علاقه: ــــــ قسمتی از وصیتنامه شهید: سلام مرا به رهبرم امام خامنه ای برسانید و به ایشان بگویید از ایشان شرمنده ام چون یک جان بیشتر نداشتم تا در راه دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدییم نمایم (معرفی از ما تحقیقات بیشتر از شما ڪپی برای تمام گروه ها و کانال ها ازاد است) زڪات دانستن این مطلب ارسال برای دیگران است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️سردار نیلفروشان: اگر اسرائیل مرتکب خطای استراتژیک شود و حمله کند، باید بخش های تل آویو از مدیترانه جمع شود. ایران از چهار طرف اسرائیل را محاصره کرده است و چیزی از اسرائیل باقی نمی ماند. اسرائیل در اندازه‌ای نیست که بتواند نظام مقتدری را که تا بالای سرش رفته است تهدید کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• برادر باقری بگوشی؟ کجایی اخوی؟ در به در سراغت می گردیم در این گرگ و میشِ هوا بدجوری دنبال نقشه های مثل چراغت می گردیم مگر نه اینکه در ریختن نقشه میان نبردها نبوغ داری؟ مگر نه اینکه راه نجات بدون خدشه را در نبردهای شلوغ میدانی؟ پس تو را به خدا بیا بیا و « به دادمان برس » روحمان پر شده است از لکه ها گیر افتاده ایم میان بازار و دکان و دکه ها راهی بساز چراغی بیانداز ما راه را گم کرده ایم به ها «به دادمان برس » روحمان شده درگیر بازیچه ها بیهوده پرسه میزنیم درین کوچه ها راهی بساز چراغی بیانداز ما راه را گم کرده ایم به ها « به دادمان برس » بعد شما کوچک شد اندازه ها کار افتاد دست ریزه میزه ها دیگر صدای تان به گوشمان نمی رسد اینجا فقط به گوش می آید صدای هرزه ها « به دادمان برس » روبروی علی کرده اند بر سر نیزه ها صدای خیانت به گوش می رسد و باز کردن دروازه‌ ها قسم میخورم دوست دارند شما بمانید در موزه ها قسم می خورم دوست دارند بی شما بپاشد تمام شیرازه ها بیا برادر، راهی بساز چراغی بیانداز ما راه را گم کرده ایم به ها « به دادمان برس » شده ایم درگیر بازی پوچِ نقاب ها ما را گرسنه گذاشته اند این اهل کباب ها دیگر خانه‌ را هم از ما دریغ کرده اند این خانه خراب ها قسم میخورم «قسم میخورم میخواهند بزنند این را» . میترسم برادر باقری می ترسم می ترسم درگیر طمع شویم در تور دشمنان بیفتیم و نوک بزنیم قلاب شان را بیا برادر طرحی بساز؛ چراغی بیانداز؛ ما را بیرون بکش از این سراب ها... "محمودمرادزادگان" 🌹 ✨🌙
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
❤️ ⚘منم و شنبـہ هاے حضرٺ عشـق 💓جان عالـم فداے حضرٺ عشـق ⚘همـہ ء ڪائـناٺ را پـُر ڪرد 💓نور بـے انتهـاے حضرٺ عشـق 💐 💚
• . آزرده گشتـــ خاطرتـ🍃 از کرده هاے من🤚🏻 مولا ببـــخش🕊 نوکرتان دَردسر شدہ...•💔• - ☕️ 🦋 ↷✿°
«یک شب نزدیکی‌های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: «خانوم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار»‌ معمولاً عصرها به سر مزارش می‌رفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم، همین که نشستم و گل‌ها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد، هق‌هق گریه‌هایش امان نمی‌داد حرفی بزند، کمی که آرام شد گفت: «عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید، حق نیستید، باهات یه قراری می‌ذارم، فردا صبح میام سر مزارت، اگر همسرت رو دیدم می‌فهمم من اشتباه کردم، تو اگه بحق باشی از خودت به من یه نشونه میدی.» ‌ برایش خوابی را که دیده بودم تعریف کردم، گفتم: «من معمولاً غروب‌ها میام اینجا، ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش.»‌ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی❤️ 🌷یادش با ذکر