eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
396 دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
9.7هزار ویدیو
55 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
ټو مپندار ڪه مـن غیر ټو دلبر گیرم بے ‌وفایے ڪنم و دلبـــر دیگر گیرم بعد صد سال اگر از سرِ قبـرم گذرے ڪفنے پاره ڪنم زندگـے از سر گیرم ❤️
هرگز مگو که زینب کبری وفات کرد زینب کنار جسم حسینش شهید شد.. 🏴 @yadyaaran
▪️ فرارسیدن سالروز شهادت عقیله ی بنی‌هاشم ،ثانیةالزهراء ، امينةالله ، عالمة غير معلمة ، زینب کبری سلام الله علیها را به محضر امام عصر علیه‌السلام و شما بزرگواران تسلیت عرض می نماییم
[☀️🏴] 🍂|یک سال و نیم مانده غمت در گلوی من هر روز و شب تویی همه جا روبه روی من 🕯| در زیر آفتابم و تشنه شبیه تو دنیا کشیده خنجر غم بر گلوی من 🍂|تصویر قتلگاه تو یادم نمی‌رود یک بوسه از تنت شده بود آرزوی من 🕯|بشکن سفال عمر مرا تا نفس کشم دیگر بس است باده غم در سبوی من 🥀 ♥️ ❅ঊঈ✿🔘✿ঈঊ❅
آخر این شبِ تاریک را سر مےکند . . . یاد از یاس و شقایق ، یا صنوبر مےکند ؛ این وداعِ آخر و جان‌دادنِ بانوۍ ِعشـق . . عاقبت وصل حٌسِیـنَش را مٌیّسر مے‌کند ! - السلام‌اعلیڪ‌یا‌زینب‌الکبرۍ♥️'
1_25741857.mp3
5.31M
مرثیه با نوای حاج محمود کریمی 🏴آجرک الله یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف @yadyaaran
* یا سیدتی یا زینب کبری(سلام الله علیها ) تازه فهمیدم گِلم از خاک پای"زینب"است اشک های دیده ام از اشک های"زینب"است روی سنگ قبر من،این جمله را انشا‌‌‌‌ء کنید عاقبت این جان ناقابل فدای"زینب"است...69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آواز حجت‌الاسلام قاسمیان برای شهدای مدافع حرم در مرقد حضرت زینب (س)
🌻برادرم محمد مهدی دلم "تنگ" است، برای یک "دل‌تنگی" از جنس جا ماندن... که درمانش "رسیدن" باشد؛ رسیدن به قافله "شما یاران سفرکرده" منِ جامانده باید حسرت رفتن بکشم... 😔آخر با کدام لیاقتم ؟ 😔 برادرم بی صبرانه منتظر نگاهت هستم
یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم ؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم. او یک دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون. این برخورد از صد تا توی گوشی برایم سخت تر بود. در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن ، همانطور که می خندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم ، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده ، همان طور که خون ها را پاک می کرد ، گفت: این جا کردستانه ، از این خون ها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت بمیر ، می مردم ... سردار شهید محمود کاوه