📚🔍📚🔍📚
⬅️سلسله مباحث حدیث شناسی
قسمت پنجم
📝بررسی سندی برخی ادعیه و روایات
📘یکسری از دعاها و روایات هست در بین مردم که مشهوریت دارد ولی متأسفانه هیچ گونه اعتباری ندارد.
⁉️چرا ما ایرانی ها عادت کردیم به جای اینکه از این همه دعاهای پر مغز و پر اعتبار مثل زیارت عاشورا، حدیث کساء و دعاهای دیگری که می شود خواند، دنبال دعاهایی هستیم که هیچ گونه اعتباری ندارد!
👈یکی از این دعاهایی که متأسفانه در جمع های مذهبی خواندنش زیاد دیده می شود، دعای معراج است.
❌یکی به بنده بگوید این دعای معراج سندش کجاست؟ اینکه خدا در شب معراج به پیغمبر (ص) این دعا را یاد داده است سندش کجاست⁉️
👈یکی دیگر از این دعاها، دعای گنج العرش است. سند این دعا کجاست؟ یکی برای من سندش را بیاورد، در هیچ کتابی نیست.
🔒دعای هفت هیکل، چهار قفل، ده قفل، بیست قفل، چهل قفل، این ها همه جزء دعاهایی است که ❌سر سوزنی اعتبار ندارد. در مفاتیح الجنان نوشته نیست.
⚠️البته منظور ما این نیست هر دعایی که در مفاتیح نیست، پس معتبر نیست. شاید بعضی ها فکر کنند این دعاها در مفاتیح نوشته است، نه چنین نیست. این دعاها به هیچ عنوان در هیچ کتابی دیده نمی شود و متأسفانه دست به دست مردم می چرخد. حتی جلساتی برای چهل بار ختم دعای معراج تشکیل می دهند.
⁉️ چرا شما زیارت عاشورا نمی خوانید؟ که خواندنش توصیه امام زمان (عج) است. اگر برای حاجت می خواهید حدیث کساء، زیارت عاشورا. اگر برای ثواب می خواهید باز هم زیارت عاشورا!
👌وقتی این همه زیارات معتبر داریم، چرا سراغ دعاها و مطالبی می رویم که هیچ گونه اعتباری ندارند‼️
⚠️حدیث دیگری که دست به دست مردم می چرخد این است که آقا امام زمان (عج) در کجا زندگی می کنند؟ در جزیره خضراء. چه کسی😳 چنین چیزی را گفته که امام زمان در جزیره خضراء زندگی می کند؟
💠محل زندگی امام زمان (عج) در زمان غیبت صغری در مدینه و عراق بود. ولی در زمان غیبت کبری ایشان هیچ گونه محل ثابتی برای زندگی ندارد.
🎤استاد عبادی
#حدیث_شناسی_مهدوی ۵
#بررسی_سندی_برخی_ادعیه_و_روایات
┏━ 🌹 🏴 🌴 🏴 🌹 ━┓
🌴@yahood_Zionism🌴
┗━ 🌹 🏴 🌴 🏴 🌹 ━┛
📚🔍📚🔍📚
⬅️سلسله مباحث حدیث شناسی
قسمت ششم
📝بررسی روایات خراسانی
📜از جمله اشخاصی که در بحث مهدویت مورد نظر هستند شخصی است به نام خراسانی. که در روایت ها از خروج او سخن گفته شده، اما این خراسانی تا چه حد شخصیتش و تا چه حد روایت هایش صحت دارد؟
👈متأسفانه یک افراط و تفریطی صورت گرفته، یک عده ای گفتند اصلا شخصی به نام خراسانی در روایات نداریم، که این غلط هست.❌
👈عده ای هم گفتند نه داریم و مقام معظم رهبری سید خراسانی هستند، که این دسته بیش از حد افراط کردند.❌
💠اگر روایات خراسانی را بررسی کنیم فقط به دو نکته ی معتبر می توانیم دست پیدا کنیم👇👇
👈1- اصل خروج خراسانی معتبر است که یک فردی به نام خراسانی خروج خواهد کرد.
👈2- خروج خراسانی همزمان با خروج سفیانی و یمانی خواهد بود.
👌به قول حدیث امام صادق (ع) در اصول کافی که معتبر هم هست «فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ، فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ، فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ؛ در سال، ماه و روز واحدی سفیانی و یمانی و خراسانی خروج خواهند کرد»
❌اما اینکه ما بگوییم یکسری احادیث مانند «یخرج شاب من بنی هاشم بکفّه الیمنى خال؛ جوانمردی از بنی هاشم خروج خواهد کرد که در کف دست راستش خالیست» یا خراسانی در دست راستش خالی وجود دارد.. پس چون مقام معظم رهبری دست راستشان جانباز هست حتما خراسانی هستند.
❓این حدیث در کجاست؟
✅در ملاحم و الفتن ابن طاووس.
📘ما کتاب الملاحم و الفتن ابن طاووس را بررسی می کنیم، ایشان این کتاب را از روی سه کتاب اهل سنت نوشت👇
1_ملاحم و الفتن سلیلی
2_ملاحم و الفتن ابن حماد
3_ملاحم و الفتن ابن زکریا
📜این حدیث سید خراسانی که کف دستش خال دارد در کتاب الملاحم و الفتن ابن حماد هست و ابن طاووس از ابن حماد نقل می کند.
⁉️ اما می دانید ابن حماد کیه؟
یک فرد سنی مذهب که حتی خود اهل سنت هم او را در نقل حدیث قبول ندارند. می گویند «کسی که زیاد توهم دارد و کسی که زیاد خطا می کند»، ابن حماد چنین کسی بوده.❌
😔بعد من بچه شیعه!
برای اینکه بخواهم رهبرم را اثبات بکنم بیایم به یک حدیث ضعیف استناد بکنم، این منطق هست؟
❓اصلا کدام روایت نوشته سید خراسانی؟
روایت فقط نوشته خراسانی،
همین! لفظ سید نیامده، در هیچ روایت معتبری لفظ سید خراسانی نداریم. نمی توانیم اثبات کنیم خراسانی حتما سید هست.📚
⚠️در هیچ روایت معتبری نمی توانیم اثبات کنیم که سید خراسانی حاکم ایران هست. در رابطه با خراسانی طبق فقه شیعه فقط دو چیز معتبر هست؛
👈1_اصل خروج خراسانی معتبر است.
👈2_همزمانی قیام خراسانی با سفیانی و یمانی.
🗣این هم که گفته می شود مقام معظم رهبری خودشان تأکید کردند که سید خراسانی ام و آن شعری هم که فرمودند "دلبسته ی یاران خراسانی خویشم"، از خود حضرت آقا که سوال کردند، فرمودند ما یک جمع شعری داریم منظور من از یاران خراسانی.. به آن جمع شعری که در مشهد داریم بوده؛ منظورم از یاران خراسانی آنها بود.
👤 آیت الله نجم الدین طبسی که از اساتید حدیث شناسی مهدویت هستند از یکی شاگردانشان نقل می کنند که در غرفه ی مهدویتی که در قم تشکیل شده بود، حضرت آقا تشریف آورده بودند یکی از شاگردان از حضرت آقا پرسیدند که حضرت آقا یک عده می گویند شما سید خراسانی روایات هستید؟
❌حضرت آقا بلافاصله گفتند:
بیخود می گویند، نیستم.
👈به قول آیت الله مصباح یزدی ما مقام معظم رهبری را خیلی بالاتر از خراسانی قبول داریم؛ و برای اثبات ایشان نیازی نیست حتما ایشان را خراسانی بدانیم. ایشان خراسانی هم نباشند که نیستند، به اندازه ی کافی مقامشان بالا هست.
💠در رابطه با جزئیات خراسانی هم ما هیچ حدیثی معتبری در شیعه نداریم.
🎤استاد عبادی
#حدیث_شناسی_مهدوی ۶
┏━ 🌹 🏴 🌴 🏴 🌹 ━┓
🌴@yahood_Zionism🌴
┗━ 🌹 🏴 🌴 🏴 🌹 ━┛
بسم الله الرحمن الرحیم
ماجرای سامری
از آنجا که در آغاز هر انقلابی، حوادثی انحرافی رخ میدهد، و خود انقلاب کردهها، گاهی حزب و گروه خاصی را به دو خود جمع میکنند، قوم موسی (علیهالسّلام) نیز از این انحراف مصون نماندند و توسط سامری به انحراف کشیده شدند.
گفتیم حضرت موسی (علیهالسّلام) اکنون که از دست فرعونیان نجات یافته، میخواهد برای ملت بنی اسرائیل، حکومت تشکیل دهد و هر حکومتی نیاز به قانون دارد. او با گروهی از برجستگان بنی اسرائیل به کوه طور رفت، تا الواح تورات را از درگاه خدا بگیرد، تا همان کتاب آسمانی، قانون اساسی مردم گردد.
نخست طبق وعده خدا، به بنی اسرائیل فرمود: «من سی روز از میان شما غایب هستم، جانشین من برادرم هارون است. در پرتو راهنماییهای او به زندگی ادامه دهید تا من بازگردم.»
موسی (علیهالسّلام) به کوه طور رفت و به مناجات و عبادت پرداخت. سی شبانه روز به پایان رسید، خداوند ده روز دیگر را به آن افزود و مجموع آن چهل روز گردید.
موسی بن ظفر که بعدا به نام «سامری» معروف شد، از بنی اسرائیل بود (او همان کسی بود که در ماجرای درگیری او با قبطی، موسی به کمک او شتافت و قبطی را کشت) سامری با اینکه سابقه انقلابی داشت، و از یاران موسی بود، پس از پیروزی موسی (علیهالسّلام) جزء منافقین گردید و در غیاب موسی (علیهالسّلام)، و از زمینهای که در میان بنی اسرائیل وجود داشت سوء استفاده کرده و از طلاهای فرعونیان، که جمع شده بود، با زیرکی خاصی مجسمه گوسالهای درست کرد، و مردم را به پرستش آن دعوت نمود.
هارون: «ای فرزند مادرم! ریش و سرم را مگیر، من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستی.»
موسی (علیهالسّلام) متوجه سامری شد و او را محکوم و سرزنش کرد و سپس فرمود: «برو که بهره تو در زندگی دنیا این است که هر کس به تو نزدیک شود، خواهی گفت که با من تماس نگیرد.»
براثر وزش باد از سوراخهای بدن این مجسمه صدایی همچون صدای گوساله بیرون میآمد و به این ترتیب اکثریت قاطع جاهلان بنی اسرائیل، از راه توحید خارج شده و گوساله پرست شدند.
هارون هرچه قوم را نصیحت کرد، و آنها را از گوساله پرستی برحذر داشت، به سخنش اعتنا نکردند، حتی با جوسازیها و هیاهوی خود نزدیک بود او را بکشند.
خداوند ماجرای گمراهی قوم توسط سامری را به موسی (علیهالسّلام) وحی کرد، موسی (علیهالسّلام) با ناراحتی و خشم از کوه طور به سوی قوم خود بازگشت و آنها را زیر رگبار سرزنش خود قرار داد.(مضمون آیات ۸۳ تا ۹۰ سوره طه.)
موسی (علیهالسّلام) از شدت خشم و ناراحتی، الواح تورات را بر زمین زد و شکست، بنی اسرائیل به پیش آمده و گفتند: «ما در این کار تقصیری نداریم، بلکه سامری این کار را کرد.»
موسی (علیهالسّلام) از شدت خشم و ناراحتی، الواح تورات را بر زمین زد و شکست، بنی اسرائیل به پیش آمده و گفتند: «ما در این کار تقصیری نداریم، بلکه سامری این کار را کرد.»
موسی (علیهالسّلام) به برادرش هارون متوجه شد و از شدت خشم، سر و ریش او را گرفت و گفت: «چرا وقتی که دیدی آنها گمراه شدند، از من پیروی نکردی؟ آیا از منن نافرمانی نمودی؟»
هنگامی که موسی (علیهالسّلام) از کوه طور بازگشت، تورات را با خود آورد و آن را به قوم خود عرضه کرد و فرمود: کتاب آسمانی آوردهام که حاوی دستورهای دینی و حلال و حرام است، دستورهایی که خداوند آن را برنامه کار شما قرار داده است. آن را بگیرید و به احکام آن عمل کنید.
یهود به بهانه اینکه موسی (علیهالسّلام) تکالیف دشواری برای آنان آورده بنای نافرمانی و سرکشی گذاشتند، خداوند فرشتگانی را مامور کرد تا قطعه عظیمی از کوه طور را بالای سر آنها قرار دهند. فرشتگان چنین کردند. یهودیان وحشتزده شدند.
موسی (علیهالسّلام) در این هنگام به آنها چنین اعلام کرد: «چنانچه پیمان ببندید و به دستورهای خدا عمل کنید و از تمرد و سرکشی توبه نمایید، این عذاب و کیفر از شما برداشته و برطرف میشود و گرنه همه به هلاکت میرسید.»
آنها تسلیم شدند و برای خدا سجده نمود و تورات را پذیرفتند و در حالی که هر لحظه انتظار سقوط کوه بر سر آنها میرفت، به برکت توبه، آن عذاب از سر آنها برطرف گردید.
(در آیه ۶۳ بقره، و ۱۷۱ اعراف به این مطلب اشاره شده است.)