eitaa logo
دلـتـنـگـ حــرم
1.6هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
27 فایل
🌸 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْن ِ برای ارتباط با ادمین @phashemii
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 💠داستان زیر برگرفته از گفتار نبی مكرم اسلام صلی الله است  در زمانهای بسیار دور جوانی عابد به اسم جریح زندگی می کرد در صومعه ای که در بالای کوه قرار داشت مشغول عبادت بود حتی یک لحظه را هم بدون عبادت نمی گذراند و جز مقدارکمی از شب را به نماز می ایستاد و دست به دعا بود و با انجام اعمال نیک به خداوند نزدیکی می جست . روزی از روزها که مشغول نماز خواندن بود و با پرودگارش راز و نیاز می کرد ناگهان صدای مادرش را شنید که او را صدا می زد : ای جریح ای جریح پسرم تو کجایی ؟  جریح با خود گفت : آیا جواب مادرم را بدهم یا به نماز ادامه دهم ؟ نمازم بخاطر آفریدگارم است که هیچ کس از او برایم دوست داشتنی تر نیست ، لذا جریح ندای مادر را پاسخ نگفت و به نماز ادامه داد و مادر از او ناراحت شد و اینگونه دست به دعا برداشت : خدایا تا زمانیکه فرزندم جریح را با زنان بدکاره و زناکار مواجه نکرده ای او را نمیران . مادر جریح زنی بی توجه بود اما خداوند دعای او را قبول کرد تا بدین وسیله جریح را امتحان کند و مردم ببینند که آیا این عابد در امتحان خداوندی قبول خواهد شد یا خیر ؟ هنوز بیشتر از چند ساعت نگذشته بود که زنی زیبا و گناهکار و فاسق به صومعه ی جریح نزدیک شد و وارد صومعه گشت و نزدیک جریح نشست و می خواست که او را لمس کند اما جریح خود را کنار می کشید . زن زناکار طوری عمل می کرد که جریح او را همانند همسر خود تصور کند . جریح از نافرمانی خدا کردن واهمه داشت ومی خواست او را از صومعه اش بیرون کند اما تصمیم گرفت قبل از آن او را نصیحت کند به او گفت : ای زن بوسیدن زن  توسط مرد در دین خداوندی درست نیست مگر اینکه آن زن همسر یا کنیزک یا مادر یا خواهر یا مادر بزرگ یا عمه و یا خاله ی شخص باشد ، زن فاجره گفت : ای جریح من نیامده ام که با تو ازدواج کند بلکه می خواهم بدون ازدواج با من رابطه بر قرار کنی رابطه ای که خداوند آنرا نمی پسندد و اگر اینکار را انجام ندهی با مشکل روبرو خواهی شد . در این هنگام بود که جریح آن زن را از صومعه اش بیرون انداخت . زن با خود تصمیم گرفت که از او انتقام بگیرد چون به خواسته ی نامشروعش تن نداده بود و خلاف دستور خداوندی عمل نکرده بود ، نزد یکی از چوپانان خدانترس رفت و از او خواست که با او رابطه ی نامشروعی که موجب خشم خداوندی است انجام دهد و چوپان بدبخت هم به خواسته ی او عمل کرد . نه ماه گذشت و زن زناکار بچه ای را که به آن حامله بود وضع حمل کرد آن بچه را برداشت و نزد مردم آمد و رو به آنها کرد و به دروغ اظهار کرد : ای مردم این پسر بچه ای را که می بینید پسر جریج عابد و زاهد است کسی که شما گمان می کنید او از خدا می ترسد و همیشه او را عبادت می نماید و اصلا نافرمانی او را نمی کند او بود که با من رابطه ی نامشروع برقرار کرد و این بچه هم بچه ی اوست . مردم هم بدون اینکه تحقیقی بکنند ادعاهای این زن بدکاره را قبول کردند و فورا به صومعه ی جریح رفتند و هر چه ناسزا بود نثارش کردند و آنقدر او را زدند که جسد پاک جریح خون آلود شد و صومعه اش را هم خراب نمودند . او دانست که این حادثه بخاطر دعای مادرش است آن هنگام که او را ناراحت ساخت و ندایش را پاسخ نگفت ، لذا به سوی خداوند توبه کرد و تصمیم گرفت که با مادرش به نیکی رفتار نماید سپس بلند شد و وضو گرفت و جلو همه مردم که بر او خشم گرفته بودند به نماز ایستاد و از خداوند می خواست که او را از این مصیبت نجات دهد و در امتحان موفق گرداند . نماز جریح ساعتها به طول انجامید و پروردگارش را خاشعانه و با گریه و زاری فرا می خواند بگونه ای که همه کسانی که آنجا بودند به گریه افتادند . وقتی نمازش تمام شد رو به سوی بچه ی شیرخواره گذاشت و به او گفت : ای بچه پدرت کیست ؟ یکی از افراد گفت : ای جریح چگونه بچه ای که یک روزه است می تواند صحبت کند ؟و چطور می تواند جوابت را بدهد ؟ خداوند در میان تعجب همگان نوزاد را به سخن آورد که می گفت : پدرم چوپان است . همگی با شنیدن صدای نوزاد از کرده ی خویش پشیمان شدند و در حالیکه گریه می کردند از او می خواستند بخاطر ستمی که به نسبت او مرتکب شده اند و صومعه اش را خراب نموده اند آنها را ببخشاید چرا که آنها دقائقی قبل کراماتی را که راستگویی او را ثابت می کرد مشاهده نمودند . از جریح تقاضا کردند که به آنها اجازه دهد که صومعه اش را از طلا درست کنند اما جریح گفت : خیر می خواهم صومعه ام از گل باشد . و بقیه ی عمر خویش را باعزت و سربلندی در میان اهالی شهر سپری کرد و به عبادت خداوند مشغول بود و به مادرش نیکی می کرد اما زن زناکار و چوپان سزای کار بدشان را دیدند و اهل روستا آنها را به سرزمینی دور دست تبعید نمودند.📚برگرفته از كتاب رحله مع 30 حدیثا نبویا ، محمد عدنان غنام      ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۱۳
پیام کیانی.mp3
10.56M
آقا سلام است هوایت نکنم میمیرم
زُلفیم پریشانی ما را بنویسید بالیم پَر افشانیِ ما را بنویسید ما سجده به اَبروی کجِ یار نمودیم بد نیست مسلمانیِ ما را بنویسید یک لحظه نشستیم سرِ کوچه‌ی دنیا یک عمر پشیمانیِ ما را بنویسید از روزِ ازل عاشق آن زلفِ سیاهیم این قصه‌ی طولانیِ ما را بنویسید یا شرحی از آن عطرِ خوشِ سیب بخوانید یا قصه‌ی ویرانیِ ما را بنویسید یک‌بار بیایید به بین‌الحرمینش تا سجده‌ی پیشانیِ ما را بنویسید ما مستِ حسینیم حسینیم حسینیم این نعره‌ی طوفانیِ ما را بنویسید سودا زده‌ی طُره‌ی جانانه‌ام امشب زنجیر بیارید که دیوانه‌ام امشب* تا عینِ علی گردشِ تیغِ دودَمِ ماست این گردش خورشید هم از پیچ و خَم ماست ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگیِ ما عدَم ماست* ما نسل به نسل از نَفَس فاطمه هستیم یعنی که علی هم  دَم و  هم بازدمِ ماست آنقدر به ما  لطفِ شما داد ، خدا هم گیرم که دو دنیا بدهد باز کم ماست این خاک فقط گوشه‌ی ایران حسین است از  کرببلا تا به خراسان حرمِ ماست این قلب نه  این بقعه‌ی شش گوشه‌ی عشق است این سینه نه  این خانه‌ی صاحب علم ماست ما را چه شرافت بِه از این ، خاک حسینیم یعنی که جهان نیز به زیرِ قدم ماست ما کاشیِ چسبیده به ایوانِ تو هستیم  سوگند به لبخند حسن آنِ تو هستیم آتشکده‌ی باده‌ی پیمانه‌ات آباد من خانه خراب توام ای خانه‌ات آباد انگشت نما بودنِ ما لطف کمی نیست ای عشق ، دلِ اینهمه دیوانه‌ات آباد یک نیم نظر غارتمان کرد عزیزم گفتیم ولی شوکت جانانه‌ات آباد یکبار به ایران زدی و مُلک گرفتی مُلکی که گرفته دمِ مستانه‌ات آباد ما پشتِ درِ خانه رسیدیم  گرفتیم این خانه و این خوانِ کریمانه‌ات آباد ما را جگری هست ولی سوخته از شوق قلبی که سپردیم به میخانه‌ات آباد ما را جگری بود ولی کرببلا بُرد هرگوشه‌ی شش گوشه‌ی شاهانه‌ات آباد ما زاده‌ی اشکیم برای تو بگِرییم بگذار که یک عمر به پایِ تو بگِیریم تا خیمه عزیزم خبرت را چه کسی بُرد از گودیِ گودال پَرت را چه کسی بُرد دیدم که زمین گیر شدی پیشِ جوانت بر رویِ عبایی پسرت را چه کسی بُرد در علقمه گفتند که پشتِ تو شکستند بر نیزه هلالِ قمرت را چه کسی بُرد در خیمه همه منتظرِ روی تو بودند پیغام تَنِ مختصرت را چه کسی بُرد فهمید حرم پیرهنت را  چه کسی کَند افسوس نفهمید سرت را چه کسی بُرد از شانه‌ی اُفتاده‌ی زینب همه دیدند ارثیه‌ی زخمِ جگرت را چه کسی بُرد هر ضربه که خوردی دو برابر به پرش خورد دیدند که دردِ کمرت را چه کسی بُرد از کُنج تنور آمده‌ای گوشه ویران ؟ فهمید رقیه که سرت را چه کسی بُرد می‌گفت که اَبروی بهم ریخته داری ای وای چرا موی بهم ریخته داری *مفتون همدانی *کلیم کاشانی
دلـتـنـگـ حــرم
، دلم هوای حرم کرده است می‌دانی، دلم هوای دو رکعت نمازِ بالا سر...
دلـتـنـگـ حــرم
حواست به موهای سپیده سرم هست؟؟😔
💠 💠در اندیشه ی مثال امام بود. شباهت مهدی علیه السلام با خضر  و  ذوالقرنین؟! حالا آمده بود که تفسیرش را بپرسد. امام عسگری علیه السلام فرمود: طول غیبت. پرسید: حتما غیبت طولانی می شود؟ فرمود: به خدا قسم،آری! در آن زمان، تنها کسی مومن می ماند که خداوند از او برای ولایت ما پیمان گرفته و ایمان را در قلبش نوشته و او را به روحی از جانب خودش تایید کرده باشد... ای احمد بن اسحاق، این امری است از امور الهی، سری است از اسرار خدا و غیبی است از غیب الله. 📚(مکیال المکارم،ج1، ص168؛ بحارالانوار،ج52،ص24) ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»: مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه. هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیّت آن حضرت در حال جهاد به سر می‌برد. (بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦)   🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۱۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا